امامت امیرالمؤمنین علی علیه السّلام بر اساس حدیث مؤاخات

دانلود PDF مقاله

چکیده

از مهمترین مسائل تأثیرگذار در زندگی بشریت مسئله امامت و جانشینی رسول خدا صلّی الله علیه و آله است. از این رو برخی قائل به جانشینی ابوبکر گردیده‌اند و بر آن ادله اقامه کرده‌اند و برخی دیگر این انتخاب را صحیح ندانسته و جانشین بلافصل رسول خدا صلّی الله علیه و آله را امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهما السّلام دانسته‌اند. یکی از ادله کسانی که قائل به امامت امیرالمؤمنین علیه السّلام هستند ماجرای مؤاخات و پیوند برادری است که توسط رسول خدا صلّی الله علیه و آله با امیرالمؤمنین علیه السّلام ایجاد گردید. از این رو در این مقاله به دنبال پاسخ دادن به این سؤال هستیم که آیا حدیث مؤاخات از اعتبار کافی برای استدلال برخوردار است و آیا با این حدیث می‌توان بر امامت امیرالمؤمنین علیه السّلام استدلال نمود؟ در مقاله پیش رو با روش کتابخانه‌ای مطالب گردآوری و تحلیل شده است و از مهمترین نتایج آن اثبات افضلیت امیرالمؤمنین علی علیه السّلام و در نتیجه امامت ایشان می‌باشد.
کلید واژهها: مؤاخات، برادری، امامت، افضل، امیرالمؤمنین علی علیه السلام.

مقدمه

شناخت امام حق از مهمترین مسائل اعتقادی است؛ زیراکه خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید دو دسته امام وجود دارند، دسته اول امامی که به امر پروردگار بندگان را هدایت می‌کند[۱]، و دسته دوم امامی که مردم را به طرف آتش دعوت می‌کند[۲].
از این سو شناخت امام هدایتگر از مهمترین مسائل در مسیر سعادت بشریت است. اما از آنجا که دشمنان انس و جن همواره در تلاش برای کشاندن افراد به طرف امام آتش هستند، بیان ادله و معرفی و شناخت امام هدایت باعث نجات بندگان است.
هر چقدر ادله شناخت امام هدایت بیشتر باشد، شناخت امام راحتتر و واضحتر خواهد بود و راه‌های فریب دشمنان انسی و جنی کمتر می‌شود، بنابراین ما نیز در این مقاله به دنبال بیان یکی دیگر از ادله اثبات و شناخت امام هدایت هستیم.
شیعیان بر این نظر معتقد هستند که امام هدایت بعد از رسول خدا صلّی الله علیه و آله امیرالمؤمنین علی علیه السّلام هستند و غیر از ایشان امام دعوت کننده به آتش است. در مقابل اهل تسنن بر این باور هستند که امام و جانشین رسول خدا صلّی الله علیه و آله ابوبکر است.
سؤالی که در مقاله پیش‌رو به دنبال پاسخ آن هستیم، این است که آیا ماجرای مؤاخات و برادری که توسط رسول خدا صلّی الله علیه و آله بین اصحاب و مهاجرین و انصار شکل گرفت و در این ماجرا ایشان امیرالمؤمنین علی علیه السّلام را به عنوان برادر خود انتخاب فرمودند، دلالت بر امام هدایت و بر حق بودن امیرالمؤمنین علی علیه السّلام و در نتیجه جانشین ایشان بودن،دارد یا خیر؟
در مقاله پیش‌رو بر اساس روایات موجود در کتب اهل تسنن به اثبات دلالت ماجرای مؤاخات بر امامت امیرالمؤمنین علی علیه السّلام هستیم تا با اثبات این مهم اهل تسنن نیز ملزم به پذیرش امامت امیرالمؤمنین علیه السّلام گردند.
استدلال بر امامت امیرالمؤمنین علی علیه السّلام بر اساس حدیث مؤاخات به صورت مستقل در کتب و مقالات کار نشده است و فقط در برخی کتب به صورت جزئی و صرف اشاره از آن بهره برده شده است، از این رو مقاله پیش‌رو مطلبی نو و جدید در مسیر اثبات امامت امیرالمؤمنین علی علیه السّلام می‌باشد.

فصل اول: گزارش اجمالی از متون حدیث مؤاخات

در متون روایی و تاریخی اهل تسنن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهما السّلام به عنوان برادر رسول خدا صلّی الله علیه و آله معرفی گردیده است. مرتبه‌ای در روز انذار عشیرة فرمودند: «إِنَّ ‌هَذَا ‌أَخِى ‌وَوَصِيِّى وَخَلِيفَتِى فِيكُمْ»؛ گاهی در هنگام دعا کردن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهما السّلام را به عنوان برادر خود معرفی می‌کردند، کما اینکه فرمودند: «اللهم اجعل لي وزيرًا ‌من ‌أهلي ‌أخي ‌عليا، اشدد به أزري وأشركه في أمري»؛ گاهی با بیان اوصاف باب بهشت، کما اینکه فرمودند: «مَكْتُوبٌ عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، ‌عَلِيٌّ ‌أَخُو ‌رَسُولُ اللَّهِ»؛  و دو مرتبه نیز در ماجرای پیوند برادری و مؤاخات[۳] بین اصحاب رسول خدا صلّی الله علیه و آله با یکدیگر امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهما السّلام را به عنوان برادر خود معرفی فرمودند.

در برخی نقل‌ها بیان گردیده است که پیمان مؤاخات دو مرتبه صورت گرفته است، یک مرتبه در شهر مکّه و یک مرتبه در شهر مدینه، و در هر دو مرتبه رسول خدا صلّی الله علیه و آله امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهما السّلام را به عنوان برادر خود انتخاب فرمودند[۴].

ابتدا در این مقاله به طور کلی به عبارات مختلف در بیان برادری رسول خدا صلّی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علی علیه السّلام اشاره می‌نماییم تا مخاطبین با عبارات این ماجرا آشنا شوند.

عبارت اول: «‌أَنْتَ ‌أَخِي ‌فِي ‌الدُّنْيَا ‌وَالْآخِرَةِ».

یکی از عباراتی که رسول خدا صلّی الله علیه و آله نسبت به برادری خود با امیرالمؤمنین علی علیه السّلام بیان می‌دارند، خطاب عبارت: «‌أَنْتَ ‌أَخِي ‌فِي ‌الدُّنْيَا ‌وَالْآخِرَةِ» است که در این کلام رسول خدا صلّی الله علیه و آله به صراحت امیرالمؤمنین علی علیه السّلام را به عنوان برادر خود معرفی می‌کنند.
ماجرای حدیث مؤاخات را با این عبارت بزرگان اهل تسنن همچون: ترمذی در سنن الترمذی[۵]، احمد بن محمد بن زياد بن الاعرابي در معجم شيوخ ابن الاعرابي[۶]، حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین[۷]، ابن عبدالبر در الاستیعاب[۸]، گنجی شافعی در کفایة الطالب[۹]، ابن مغازلی در مناقب علی[۱۰]، بغوی در مصابیح السنة[۱۱]، ابن عساکر در تاریخ دمشق[۱۲]، ابن اثیر در جامع الاصول[۱۳] و اسد الغابة[۱۴]، نووی در تهذیب الأسماء و اللغات[۱۵]، طبری در الریاض النضرة[۱۶]، خطیب تبریزی در مشکاة المصابیح[۱۷]، مزی در تهذیب الکمال[۱۸]، تقی الدین الفاسی در العقد الثمین[۱۹]، ابن الجزری در مناقب الأسد الغالب علی بن أبی طالب[۲۰]، عینی در عمدة القاری شرح صحیح البخاری[۲۱]، سیوطی در الفتح الکبیر[۲۲] و تاریخ الخلفاء[۲۳]، متقی هندی در کنز العمال[۲۴] و دیگر بزرگان اهل تسنن بیان کرده‌اند.

عبارت دوم: «‌أَنْتَ ‌أَخِي، ‌وَأَنَا ‌أَخُوكَ»

دومین عبارتی که در متون اهل تسنن در موضوع حدیث مؤاخات بیان شده است این کلام رسول خدا صلّی الله علیه و آله خطاب به امیرالمؤمنین علی علیه السّلام است که فرمودند: «‌أَنْتَ ‌أَخِي، ‌وَأَنَا ‌أَخُوكَ».
ماجرای حدیث مؤاخات را با این عبارت بزرگان اهل تسنن همچون: احمد بن حنبل در فضائل الصحابة[۲۵] ابن نجار در تاریخ بغداد و ذیوله[۲۶]، گنجی شافعی در کفایة الطالب[۲۷]، ابن مغازلی در مناقب علی[۲۸]، ابن عساکر در تاریخ دمشق[۲۹]، طبری در ذخائر العقبی[۳۰] و الریاض النضرة[۳۱]، ابن ملقن در التوضیح لشرح الجامع الصحیح[۳۲]، ابن حجر عسقلانی در المطالب العالیة[۳۳]، متقی هندی در کنز العمال[۳۴] و دیگر بزرگان اهل تسنن بیان کرده‌اند.

عبارت سوم: «أَنْتَ ‌أَخِي ‌وَوَارِثِي»

سومین عبارتی که در متون اهل تسنن در موضوع حدیث مؤاخات بیان شده است این کلامی است که هم دلالت بر برادری آن حضرت با رسول خدا صلّی الله علیه و آله دارد و هم دلالت بر ارث بردن امیرالمؤمنین علیه السّلام از رسول خدا صلّی الله علیه و آله دارد، رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: «أَنْتَ ‌أَخِي ‌وَوَارِثِي».
ماجرای حدیث مؤاخات را با این عبارت بزرگان اهل تسنن همچون: عبدالله بن احمد بن حنبل و قطیعی در فضائل الصحابة[۳۵]، بغوی در معجم الصحابة[۳۶]، ابن حبان در السیرة النبویة[۳۷]، آجری در الشریعة[۳۸]، ابن عساکر در تاریخ دمشق[۳۹]، طبری در الریاض النضرة[۴۰]، متقی هندی در کنز العمال[۴۱]، و دیگر بزرگان اهل تسنن بیان کرده‌اند.

چهارمین عبارت: «‌أَنْتَ ‌أَخِي ‌وَصَاحِبِي»

چهارمین عبارتی که در متون اهل تسنن در موضوع حدیث مؤاخات بیان شده است این کلام رسول خدا صلّی الله علیه و آله خطاب به امیرالمؤمنین علی علیه السّلام است که فرمودند: «‌أَنْتَ ‌أَخِي ‌وَصَاحِبِي».
ماجرای حدیث مؤاخات را با این عبارت بزرگان اهل تسنن همچون: ابن ابی شیبه در المصنف[۴۲]، احمد بن حنبل در مسند[۴۳]، نسائی در خصائص علی[۴۴]، ابو یعلی در مسند[۴۵]، آجری در الشریعة[۴۶]، ابن عبد البر در الاستیعاب[۴۷]، خطیب بغدادی در تاریخ بغداد[۴۸]، ابن عساکر در تاریخ دمشق[۴۹]، هیثمی در مجمع الزوائد و منبع الفوائد[۵۰]، متقی هندی در کنز العمال[۵۱] و  دیگر بزرگان اهل تسنن بیان کرده‌اند.

پنجمین عبارت: «‌أَنْتَ ‌أَخِي، ‌وَأَبُو ‌وَلَدِي»

پنجمین عبارتی که در متون اهل تسنن در موضوع حدیث مؤاخات بیان شده است این کلام رسول خدا صلّی الله علیه و آله خطاب به امیرالمؤمنین علی علیه السّلام است که فرمودند: «‌أَنْتَ ‌أَخِي، ‌وَأَبُو ‌وَلَدِي».
ماجرای حدیث مؤاخات را با این عبارت بزرگان اهل تسنن همچون: قطیعی در فضائل الصحابة[۵۲]، ابو یعلی موصلی در مسند[۵۳]، ابن عساکر در تاریخ دمشق[۵۴]، طبری در ذخائر العقبی[۵۵] و الریاض النضرة[۵۶]، هیثمی در مجمع الزوائد و منبع الفوائد[۵۷]، ابن حجر عسقلانی در المطالب العالیة[۵۸]، متقی هندی در کنز العمال[۵۹]، و  دیگر بزرگان اهل تسنن بیان کرده‌اند.

ششمین عبارت: «أَخَذَ بِيَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، فَقَالَ: هَذَا أَخِي»

ششمین عبارتی که در متون اهل تسنن در موضوع حدیث مؤاخات بیان شده است این کلام رسول خدا صلّی الله علیه و آله خطاب به امیرالمؤمنین علی علیه السّلام است که فرمودند: «‌أَخَذَ بِيَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، فَقَالَ: هَذَا أَخِي».
ماجرای حدیث مؤاخات را با این عبارت بزرگان اهل تسنن همچون: ابن هشام در سیرة[۶۰]، ابو الربيع كلاعي در الاکتفاء[۶۱]، طبری در الریاض النضرة[۶۲]، ابن اثیر در البدایة و النهایة[۶۳]، سمهودی در وفاء الوفاء[۶۴]، ابن حجر هیتمی در الفتاوی الحدیثیة[۶۵]، و  دیگر بزرگان اهل تسنن بیان کرده‌اند.

هفتمین عبارت: «‌هَذَا ‌أَخِي، ‌وَوَصِيِّي وَخَلِيفَتِي»

هفتمین عبارتی که در متون اهل تسنن در موضوع حدیث مؤاخات بیان شده است این کلام رسول خدا صلّی الله علیه و آله خطاب به امیرالمؤمنین علی علیه السّلام است که فرمودند: «‌‌هَذَا ‌أَخِي، ‌وَوَصِيِّي».
ماجرای حدیث مؤاخات را با این عبارت بزرگان اهل تسنن همچون: طبری در تهذیب الآثار[۶۶]، بغوی در معالم التنزیل[۶۷]، ابن اثیر در الکامل فی التاریخ[۶۸]، ابو الفداء در المختصر فی اخبار البشر[۶۹]، علاء الدین علی بن محمد در تفسیر الخازن[۷۰]، متقی هندی در کنز العمال[۷۱] و دیگر بزرگان اهل تسنن بیان کرده‌اند.

هشتمین عبارت: «مَكْتُوبٌ عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، ‌عَلِيٌّ ‌أَخُو ‌رَسُولِ اللَّهِ»

هشتمین عبارتی که در متون اهل تسنن دلالت بر مؤاخات و برادری بین رسول خدا صلّی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علی علیه السّلام است دارد این جمله نوشته شده بر سر در بهشت است: «مَكْتُوبٌ عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، ‌عَلِيٌّ ‌أَخُو ‌رَسُولِ اللَّهِ».
ماجرای حدیث مؤاخات را با این عبارت بزرگان اهل تسنن همچون: احمد بن حنبل در فضائل الصحابة[۷۲]، طبرانی در معجم الاوسط[۷۳]، ابو نعیم اصفهانی در حلیة الاولیاء[۷۴]، خطیب بغدادی در تاریخ بغداد[۷۵]، دیلمی در الفردوس[۷۶]، ابن عساکر در تاریخ دمشق[۷۷]، طبری در ذخائر العقبی[۷۸] و الریاض النضرة[۷۹]، هیثمی در مجمع الزوائد و منبع الفوائد[۸۰]، متقی هندی در کنز العمال[۸۱]، مناوی در فیض القدیر[۸۲] و دیگر بزرگان اهل تسنن بیان کرده‌اند.

نهمین عبارت: «أَنَا عَبْدُ اللَّهِ ‌وَأَخُو ‌رَسُولِهِ»

نهمین عبارتی که در متون اهل تسنن در موضوع حدیث مؤاخات بیان شده است این بیان امیرالمؤمنین علی علیه السّلام است که ایشان به برادری با رسول خدا صلّی الله علیه و آله اشاره فرمودند با این عبارت: «أَنَا عَبْدُ اللَّهِ ‌وَأَخُو ‌رَسُولِهِ».
این عبارت را بزرگان اهل تسنن همچون: ابن سعد در الطبقات الکبری[۸۳]، ابن ابی شیبه در المصنف[۸۴]، قطیعی در فضائل الصحابة[۸۵]، ابن ماجه در سنن[۸۶]، ابن ابی عاصم در السنة[۸۷]، نسائی در خصائص علی[۸۸] و السنن الکبری[۸۹]، حاکم نیشابوری در المستدرک[۹۰]، ثعلبی در الکشف و البیان[۹۱]، ابونعیم در معرفة الصحابة[۹۲]، و دیگر بزرگان اهل تسنن بیان کرده‌اند.

دهمین عبارت: «‌خَيْرُ ‌إخْوَاني عَلِي»

دهمین عبارتی که در متون اهل تسنن در موضوع حدیث مؤاخات بیان شده است این کلام رسول خدا صلّی الله علیه و آله درباره امیرالمؤمنین علی علیه السّلام است که فرمودند: «خَيْرُ ‌إخْوَاني عَلِيٌّ».
ماجرای حدیث مؤاخات را با این عبارت بزرگان اهل تسنن همچون: ابن مغازلی در مناقب علی[۹۳]، ابن حجر عسقلانی در الاصابة[۹۴]، و دیگر بزرگان اهل تسنن بیان کرده‌اند.
در کتب اهل تسنن با عباراتی دیگر مثل «ونعم ‌الأخ ‌أخوك ‌علي[۹۵]» و «‌عَلِيٌّ ‌أَخِي[۹۶]» و «‌آخى رسول الله … بيني و بين نفسه[۹۷]» و «‌من ‌أهلى ‌أخى ‌عليا[۹۸]» به ماجرای برادری و مرآخاة بین رسول الله صلّی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السّلام اشاره شده است.

فصل دوم: صحت و اعتبار برادری و مؤاخات

با توجه به نقل های صورت گرفته به این نتیجه می‌توان رسید که این ماجرا از صحت و اعتبار برخوردار است زیرا هم در کتب معتبر صحاح نقل شده است، و هم دارای تواتر است، و همچنین برای نمونه یک سند از اقوال را به طور خلاصه تصحیح می‌نماییم.

تواتر حدیث

با بررسی اسانید روایات برادری امیرالمؤمنین علیه السّلام با رسول خدا صلّی الله علیه و آله به این نتیجه می‌رسیم که این ماجرا و پیوند از نظر مبانی اهل تسنن هم بر مبنای مشهور[۹۹] و هم بر مبنای غیر مشهور[۱۰۰] دارای تواتر است. بنابراین در صحت این ماجرا و ایجاد برادری ما بین امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السّلام با رسول خدا صلّی الله علیه و آله شک و تردیدی وجود ندارد. سند این فضیلت به افراد صحابی زیر منتهى مى‌شود:
۱ ـ امیر مؤمنان على(علیه السلام) ۲ ـ عمر بن خطّاب ۳ ـ انس بن مالک ۴ ـ زید بن ابى أوفى ۵ ـ عبد الله بن ابى أوفى ۶ ـ ابن عبّاس ۷ ـ زید بن أرقم ۸ ـ جابر بن عبدالله ۹ ـ ابوذر غفارى ۱۰ ـ عامر بن ربیعه ۱۱ ـ عبدالله بن عمر ۱۲_ يعلى بن مرة بن وهب ۱۳ ـ ابی الطفیل ۱۴ _ أسماء بنت عميس ۱۵ _ أبی أمامه  ۱۶_ مخدوج بن زید.
همچنین بیش از بیست و پنج نفر از تابعین از این صحابی روایات مؤاخات را بیان کردند که نشان از رشد و انتشار هرمی‌گونه این ماجرا و فضیلت دارد:

  1. علي بن حسين بن علي ۲. مكحول الشامى ۳. سعيد بن المسيب ۴. حكيم بن جبير الكوفى الأسدى ۵. سالم بن أبى حفصة العجلى ۶. عبد الرحمن بن على بن شيبان الحنفى ۷. قتادة بن دعامة ۸. مطر بن طهمان الوراق ۹. الصباح بن محارب ۱۰. الحكم بن عتيبة الكندى ۱۱. مقسم بن بجرة ۱۲. محمد بن عمر بن علي ۱۳. مطر بن ميمون المحاربى ۱۴. سماك بن حرب ۱۵. عبد الله بن يعلى بن مرة ۱۶. زيد بن وهب الجهنى ۱۷. عبد اللَّه بن شرحبيل ۱۸. محمد بن على بن الحسين ۱۹. عثمان بن عبد الرحمن ۲۰. عاصم بن سليمان الأحول ۲۱. محمد بن مسلم القرشى الأسدى ۲۲. أبى إسحاق ۲۳. المنهال بن عمرو الأسدى ۲۴. عبد الله بن الحارث ۲۵. عطية بن سعد بن جنادة ۲۶. جميع بن عمير و….
تصحیح یک سند

هرچند احادیث دال بر برادری بین امیرالمؤمنین علیه السّلام و رسول خدا صلّی الله علیه و آله در حد تواتر و قطعی الصدور است و در این ماجرا شکی وجود ندارد اما از باب نمونه به تصحیح سند یک روایت می‌پردازیم.
نسائی در کتاب خود خصائص علی[۱۰۱] که بخشی از کتاب صحیح سنن وی است، روایت برادری را با سند صحیح چنین نقل نموده است:
«أخبرنا الفضل بن سهل قال حدثنا عفان بن مسلم قال حدثنا أبو عوانة عن عثمان بن المغيرة عن أبي صادق عن ربيعة بن ناجد أن رجلا قال لعلي يا أمير المؤمنين لم ورثت ابن عمك دون عمك قال جمع رسول الله صلى الله عليه وسلم أو قال دعا رسول الله صلى الله عليه وسلم بني عبد المطلب فصنع لهم مدا من طعام قال فأكلوا حتى شبعوا وبقي الطعام كما هو كأنه لم يمس ثم دعا بغمر فشربوا حتى رووا وبقي الشراب كأنه لم يمس أو لم يشرب فقال يا بني عبد المطلب إني بعثت إليكم بخاصة والى الناس بعامة وقد رأيتم من هذه الآية ما قد رأيتم فأيكم يبايعني على أن يكون أخي وصاحبي ووارثي ووزيري فلم يقم إليه أحد فقمت إليه وكنت أصغر القوم سنا فقال اجلس ثم قال ثلاث مرات كل ذلك أقوم إليه فيقول اجلس حتى كان في الثالثة ضرب بيده على يدي ثم قال أنت أخي وصاحبي ووريثي ووزيري فبذلك ورثت ابن عمي دون عمي».

راوي اول: الفضل بن سهل

نام كامل راوي الفضل بن سهل بن إبراهيم الأعرج، أبو العباس، الخراسانى ثم البغدادى الرام
اتصال سند:
ذهبی: حَدَّثَ عَنْهُ: الأَئِمَّةُ السِّتَّةُ سِوَى ابْنِ مَاجَهْ[۱۰۲]، حَدَّثَ عَنْ: … وَعَفَّانَ[۱۰۳].
تعدیل:
ذهبی: فَضْلُ بنُ سَهْلِ بنِ إِبْرَاهِيْمَ البَغْدَادِيُّ (خَ، م، د، س، ت) الحَافِظُ، البَارِعُ، الثِّقَةُ، أَبُو العَبَّاسِ الأَعْرَجُ، البَغْدَادِيُّ، الرَّامِ[۱۰۴].
نسائی: الفضل بن سهل بن إبراهيم الأعرج البغدادي ثقة[۱۰۵].
مزی: وَقَال أبو حاتم: صدوق. وَقَال النَّسَائي: ثقة. وذكره ابنُ حِبَّان في كتاب الثقات[۱۰۶].

راوی دوم: عفان بن مسلم

نام کامل راوی عفان بن مسلم بن عبد الله الباهلى، أبو عثمان الصفار البصرى
اتصال سند:
اتصال عفان با شاگردش الفضل در راوي قبل و با استادش ابو عوانة در راوی سوم ثابت است، و همچنین حدیث با لفظ حدثنا از فرد ثقه بیان شده است که دال بر اتصال است.
تعدیل:
ابن حجر: عفان ابن مسلم ابن عبد الله الباهلي أبو عثمان الصفار البصري ثقة ثبت[۱۰۷].
ذهبی: مَوْلَى عَزْرَةَ بنِ ثَابِتٍ الأَنْصَارِيِّ، الإِمَامُ، الحَافِظُ، مُحَدِّثُ العِرَاقِ[۱۰۸]. قَالَ أَبُو حَاتِمٍ: ثِقَةٌ، إِمَامٌ. وَقَالَ مَرَّةً أُخْرَى: ثِقَةٌ، مُتْقِنٌ، مَتِيْنٌ. وَقَالَ أَحْمَدُ بنُ عَبْدِ اللهِ العِجْلِيُّ: عَفَّانُ يُكْنَى أَبَا عُثْمَانَ، ثِقَةٌ، ثَبْتٌ، صَاحِبُ سُنَّةٍ[۱۰۹].

راوی سوم: ابو عوانة

نام کامل راوی الوضاح بن عبد الله اليشكرى أبو عوانة الواسطى البزاز
اتصال سند:
رَوَى عَنْهُ: … وَعَفَّانُ بنُ مُسْلِمٍ[۱۱۰]. اتصال وضاح با استادش در راوی چهارم ثابت می‌گردد.
ابن حجر: أبو عوانة مشهور بكنيته ثقة ثبت[۱۱۱].
ذهبی: أَبُو عَوَانَةَ الوَضَّاحُ بنُ عَبْدِ اللهِ الوَاسِطِيُّ (ع) هُوَ: الإِمَامُ، الحَافِظُ، الثَّبْتُ، مُحَدِّثُ البَصْرَةِ[۱۱۲].
دارالقطنی: قال الدَّارَقُطْنِيّ: ثقة[۱۱۳].

راوی چهارم: عثمان بن المغيرة

نام کامل راوی عثمان بن المغيرة الثقفى مولاهم، أبو المغيرة الكوفى الأعشى
اتصال سند:
وَعَنْهُ: سُفْيَانُ، وَشُعْبَةُ، وَإِسْرَائِيلُ، وَشَرِيكٌ، وَأَبُو عَوَانَةَ[۱۱۴]. اتصال عثمان به استادش در راوی پنجم ثابت می‌گردد.
تعدیل:
ابن حجر: وهو عثمان ابن أبي زرعة ثقة[۱۱۵].
ذهبي: وَثَّقَهُ ابْنُ مَعيِنٍ، وَقَالَ: هُوَ عُثْمَانُ بْنُ أَبِي زُرْعَةَ[۱۱۶]. وثقه ابن معين وجماعة[۱۱۷].
مغلطاي بن قليچ: وقال أحمد بن صالح العجلي: ثقة. ولما ذكره ابن خلفون في كتاب ” الثقات ” نسبه [كنديا] قال: هو ثقة، قاله ابن نمير وغيره. وذكره ابن شاهين في كتاب ” الثقات “. وذكره ابن حبان في موضعين من كتاب ” الثقات”[۱۱۸].

راوي پنجم: ابی صادق

نام کامل راوی أبو صادق الأزدى، الكوفى، قيل اسمه مسلم بن يزيد و قيل عبد الله بن ناجد
اتصال سند:
وَعَنْهُ:… وَعُثْمَانُ بْنُ الْمُغِيرَةِ، وَجَمَاعَةٌ[۱۱۹]. عَنْ: رَبِيعَةَ بْنِ نَاجِذٍ[۱۲۰].
تعديل:
ابن حجر: أبو صادق الأزدي الكوفي قيل اسمه مسلم ابن يزيد وقيل عبد الله ابن ناجد صدوق[۱۲۱].
وثقه يعقوب بن شيبة وابن حبان[۱۲۲].
مزی: قال يعقوب بْن شَيْبَة: ثقة. وذكره ابنُ حِبَّان في كتاب “الثقات”[۱۲۳].

راوی ششم: ربیعة بن ناجد

نام کامل راوی ربيعة بن ناجد الكوفى الأزدى، و يقال الأسدى
اتصال سند:
رَوَى عَن: عبادة بْن الصامت (ق) ، وعبد الله بْن مسعود، وعلي بْن أَبي طالب (ص) . رَوَى عَنه: أبو صادق الأزدي (ص ق) ، يقال (۱) : إنه أخوه[۱۲۴].
تعديل:
ابن حجر: ربيعة ابن ناجد الأزدي الكوفي يقال هو أخو أبي صادق الراوي عنه ثقة[۱۲۵].
ذكره ابنُ حِبَّان فِي كتاب “الثقات”. روى له النَّسَائي فِي “الخصائص”حديثا، وابْن ماجه أخر، وقد وقعا لنا بعلو[۱۲۶].

راوي هفتم: اميرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام

ایشان صحابی هستند و از نظر اهل تسنن صحابی عادل است و نیاز به بررسی ندارند.
بنابراین روایات دال بر برادری امیرالمؤمنین علیه السّلام و رسول خدا صلّی الله علیه و آله حداقل دارای یک سند صحیح است.

اقرار به اعتبار و صحت حدیث

از مهمترین کتبی که به اعتبار این حدیث اقرار کرده است سنن ترمذی است که ترمذی در ذیل آن بیان می‌دارد: «هَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ غَرِيبٌ»[۱۲۷].
گنجی شافعی بعد از نقل حدیث می‌نویسد: «هذا حدیث حسن عال صحیح»[۱۲۸].
حاکم نیشابوری در کتاب خود یعنی المستدرک علی الصحیحین[۱۲۹] که بر اساس شروط و نظر بخاری و مسلم آن را تألیف کرده است، این حدیث را نقل نموده است.
ولی الدین خطیب تبریزی در مشکاة المصابیح که در مقدمه آن بیان داشته است که هر حدیثی که به یکی از عالمان بزرگ همچون ترمذی و… نسبت دهم، همانند آن است که به رسول خدا صلّی الله علیه و آله اسناد داده‌ام[۱۳۰]، این حدیث را به نقل از ترمذی بیان کرده است[۱۳۱].
ابن عبد البر در الاستیعاب بعد از نقل این حدیث و برخی دیگر از فضائل امیرالمؤمنین علی علیه السّلام می‌نویسد: «وهذه كلها آثار ثابتة»[۱۳۲].
محب الدین طبری در الریاض النضرة بعد از اینکه احادیث دال بر برادری و مؤاخات را نقل کرده در ادامه مطلبی بیان می‌دارد که دلالت دارد بر اینکه طبری این احادیث را پذیرفته است و در نتیجه به آن استدلال می‌نماید، طبری می‌نویسد: «ومن ‌أدل دليل على عظيم منزلته من رسول الله صلى الله عليه وسلم صنيعه في المؤاخاة كما تقدم، فإنه صلى الله عليه وسلم جعل يضم الشكل إلى الشكل يؤلف بينهما إلى أن آخى بين أبي بكر وعمر، وادخر عليا لنفسه وخصه بذلك، فيا لها من مفخرة وفضيلة»[۱۳۳]، بهترین دلیل بر عظمت مقام و جایگاه امیرالمؤمنین علی علیه السّلام نزد پیامبر، مؤاخات و برادری ایشان با رسول خدا صلّی الله علیه و آله است زیرا رسول خدا صلّی الله علیه و آله افراد هم سنخ و هم شکل را برای یکدیگر انتخاب می‌کرد، و بین آنان الفت ایجاد می‌نمود تا اینکه بین ابوبکر و عمر این الفت و برادری را ایجاد کرد، و برای خود امیرالمؤمنین علی علیه السّلام را انتخاب کرد و این امر یک فضیلت و افتخار است.
البوصیری عالم قرن نهم اهل تسنن در خود مصباح الزجاجة بعد از نقل اين حدیث، سند آن را صحیح دانسته و تمام راویان آن را توثیق کرده است[۱۳۴].
همچنین یکی از ناقلین حدیث مؤاخات و برادری، سعید بن المسیب است که ابن حجر عسقلانی در مورد او می‌نویسد مرسلات سعید بن مسیب صحیح هستند و صحیح‌تر از آن وجود ندارد[۱۳۵].
و همچنین این تابعی از راویان بخاری است و بخاری روایات مرسل در صحیح خود از او نقل نموده است[۱۳۶].

یقوی بعضها ببعض

بر فرض اینکه تمام این روایات را ضعیف بدانیم، در بحث علوم حدیث مطرح گردیده است که بعضی روایات با بعض دیگر تقویت می‌گردند و مورد پذیرش واقع می‌شود، این قانون در مورد این ماجرا نیز صادق است.
ابن حجر عسقلانی در جواب به ابن تیمیه که منکر حدیث مؤاخات گردیده، بیان می‌دارد که مقدسی در کتاب الاحادیث المختارة ماجرای مؤاخات بین مهاجر و انصار را ذکر کرده است و از نظر ابن تیمیه این کتاب قوی‌تر و صحیح‌تر از کتاب المستدرک است، در نتیجه با ضمیمه کردن حدیث مؤاخات بین رسول خدا صلّی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علی علیه السّلام به آن حدیث مذکور در الاحادیث المختارة این حدیث نیز تقویت می‌شود و مورد پذیرش است[۱۳۷].
ابن جزری در کتاب مناقب الأسد الغالب علي بن أبي طالب بعد از نقل روایات مربوطه می‌نویسد: «وإن كانت كلها ضعيفة لكن بهذه المتابعات والشواهد يقوى بعضها ببعض والله أعلم»[۱۳۸].

فصل سوم: دلالت حدیث مؤاخات بر امامت امیرالمؤمنین علی علیه السلام

قبل از ورود به بحث و استدلال با این ماجرا بر امامت امیرالمؤمنین علیه السّلام باید سه نکته مهم را در نظر داشت:
نکته ۱. یک طرف قضیه مؤاخات شخصیت رسول خدا صلّی الله علیه و آله قرار دارد که برترین و کامل‌ترین و شایسته‌ترین انسان است و در همه امور بالاترین رتبه و جایگاه را دارا می‌باشد.
نکته ۲. تمام اعمال و رفتار رسول خدا صلّی الله علیه و آله در مسیر الهی و حق و به فرمان خدای متعالی و با رضایت الهی است، بنابراین ایشان کاری که ذره‌ای خارج از این مسیر و رضایت الهی باشد انجام نمی‌‌دهند و تمام کارهای ایشان صواب و درست و مورد رضایت الهی است.
نکته ۳. ماجرای مؤاخات حق و حقوق خاص و ویژه‌ای را برای طرفین برادری ایجاد می‌نماید[۱۳۹] که این امور فراتر از حقوق و اموری است که به صرف اسلام آوردن و مسلمان شدن در بین مسلمانان به طور عمومی و کلی جاری است.
با در نظر گرفتن این سه نکته به چند وجه می‌توان با این ماجرا استدلال بر امامت امیرالمؤمنین علی علیه السّلام نمود.

استدلال به اصل مؤاخات و برادری بدون هیچ قید

یکی از فضیلت‌ها و ویژگی‌هایی که دلالت بر برتری یک شخص بر سایر افراد می‌نماید، هم شأن و هم رتبه بودن او با رسول خدا صلّی الله علیه و آله است. همانطور که رسول خدا صلّی الله علیه و آله بالاترین مقام و جایگاه را در اختیار دارد، کسی که هم درجه و هم کفو او باشد نیز دارای آن جایگاه و مقام است، در غیر اینصورت کفو بودن و هم شأن بودن معنا پیدا نمی‌کند.
فضیلت مؤاخات و برادری از اموری است که دلالت دارد بر اینکه کسی که با پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله برادر می‌شود، کفو پیامبر و در شأن و جایگاه و منزلت رسول خدا صلّی الله علیه و آله قرار دارد و فضیلتی برای او محسوب می‌شود. از این سو است که محمد بن طلحه شافعی بعد از نقل حدیث مؤاخات می‌نویسد: «و فی ذلک ما یؤذن بعظم قدر علىّ و شرف محلّه والمآل»[۱۴۰]. و در آن –پیوند برادری- چیزی است که بر عظمت قدر و مقام و شرافت جایگاه و سرنوشت علی –علیه السلام- دلالت دارد.
با بررسی در روایات مشاهده می‌شود که رسول خدا صلّی الله علیه و آله بین افرادی که با هم در یک شأن و مقام هستند[۱۴۱] برادری و پیوند ایجاد نموده است، همانطور که محمد بن طلحه شافعی می‌نویسد: «انظر ايدك الله بنور منه الي التناسب في الميراث والتقارب في التصاحب بين كل اثنين من المتاخين المذكورين فانه لو لم يكن تقارب التعادل في مراتب المنازل حاصلا لمن تاخيا لما انتظم المقصد المطلوب من المؤاخات في سلك الكمال»[۱۴۲]. خداوند شما را به نور خود یاری کند، به تناسب ارث و نزدیکی در مصاحبت بین هر یک از دو برادر که ذکر شد، بنگرید، اگر قرب و برابری در منزلت و مقام برای برادرانی که با یکدیگر پیوند برقرار کردند نبود، هدف و مقصود از برادری در مسیر کمال و رشد که ایجاد شده بود محقق نمی‌شد.
زمانی که نوبت به انتخاب برادر برای شخص رسول خدا صلّی الله علیه و آله رسید، غیر از علی بن ابی طالب علیهما السّلام کسی دیگر را برای خود انتخاب ننمودند. این انتخاب بر هم کفو بودن و هم شأن و مقام بودن علی بن ابی طالب علیهما السّلام با رسول خدا صلّی الله علیه و آله دلالت دارد، همانطور که آیه مباهله نیز بر این مطلب دلالت دارد که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله امیرالمؤمنین علی علیه السّلام را به عنوان نفس خود معرفی کردند، و چون رسول خدا صلّی الله علیه و آله بالاترین مقام را دارا می‌باشند، پس هم کفو او نیز بالاترین مقام را در مقابل سایرین دارا می‌باشد، در نتیجه کسی که هم درجه رسول خدا صلّی الله علیه و آله و برتر از سایر افراد است، افضل است، و کسی که افضل است، امام و جانشین رسول خدا صلّی الله علیه و آله است[۱۴۳].
برداشت دیگری که از حدیث مؤاخات به دست می‌آید این می‌باشد که رسول خدا صلّی الله علیه و آله از این کار امری فراتر از برادری دینی را اراده کرده است، زیرا اگر هدف فقط ایجاد برادری دینی بین مسلمین می‌بود معنا نداشت تا در این برادری بعضی را مختص بعض دیگر قرار دهد، بنابراین مشخص است که هدفی فراتر مورد نظر بوده است و آن هدف چیزی نیست جزء ایجاد اختصاص و قرب بین دو برادر، در نتیجه وقتی رسول خدا صلّی الله علیه و آله این اختصاص و قرب را برای خود و امیرالمؤمنین علی علیه السّلام ایجاد می‌نماید، دلالت می‌‌کند که امیرالمؤمنین علیه السّلام اخص و اقرب مردم به رسول خدا صلّی الله علیه و آله است و در نتیجه افضل از دیگران است و کسی که افضل است امام است.

استدلال به مؤاخات در دنیا و آخرت

در بخشی از حدیث مؤاخات می‌بینیم رسول خدا صلّی الله علیه و آله خطاب به امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند: «أنت أخی فی الدنیا و الآخرة» یعنی یا علی تو هم در این دنیا و هم در آخرت به عنوان برادر من هستی. از این تعبیر می‌توان چنین استدلال کرد، کسی که چنین جایگاه و مقامی دارد که در آخرت نیز برادر رسول خدا صلّی الله علیه و آله باشد، افضل از دیگران است به خصوص اینکه فضیلتی است که تنها نصیب ایشان شده است و کسی دیگر با او در این امر شریک نیست، و کسی که افضل است امام است و علی بن ابی طالب علیهما السّلام افضل و امام است.

استدلال به مؤاخات همراه با الفاظ وصی، خلیفتی، وارثی

در برخی از نقل‌های حدیث مؤاخات برادری در کنار الفاظ دال بر وصایت، خلافت و وراثت آمده است که این الفاظ خود به تنهایی و بی‌قید و شرط دلالت بر امامت و جانشینی رسول خدا صلّی الله علیه و آله دارند، از سیاق این عبارات و ذکر شدن اخوت و برادری در کنار این الفاظ که خود به تنهایی دلالت بر جانشینی و امامت دارند، می‌توان این برداشت را کرد که اخوت نیز دلالت بر جانشینی و قائم مقام نبی بودن و امامت شخص برادر دارد، بنابراین طبق این نقل‌ها نیز می‌توان از حدیث مؤاخات و برادری به جانشین رسول خدا صلّی الله علیه و آله و امام بر حق رسید، و او کسی نیست غیر از علی بن ابی طالب علیهما السلام.

نوشته سر در بهشت

یکی از نقل‌های دال بر برادری امیرالمؤمنین علیه السّلام با رسول خدا صلّی الله علیه و آله این جمله نوشته شده بر سر در بهشت است که رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند بر سر در بهشت نوشته شده است: «مَكْتُوبٌ عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، ‌عَلِيٌّ ‌أَخُو ‌رَسُولُ اللَّهِ»[۱۴۴]؛ از این رو می‌توان چنین استدلال کرد کسی که فقط نام او بر سر در بهشت در کنار نام اعظم الهی و رسول خدا صلّی الله علیه و آله ذکر می‌گردد و او را برادر رسول معرفی می‌نمایند، دارای یک خصوصیت ویژه به صورت اختصاصی است که دیگران چنین خصوصیتی ندارند، بنابراین چنین شخصی با داشتن این صفت اختصاصی[۱۴۵] افضلیت و برتری بر سایر افراد دارد پس او امام است.

مؤاخات و اُلفت

یکی از آثار پیوند مؤاخات ایجاد اُنس و اُلفت بین دو شخصی که با یکدیگر برادر گردیده‌اند، است. هر چند رسول خدا صلّی الله علیه و آله نسبت به تمام اُمت خود اُنس و محبت دارند، اما وقتی این برادری را اختصاص به یک شخص می‌دهند و نسبت به او آن را پررنگ‌تر و به طور خاص ابراز می‌نمایند، نشان از اُنس و اُلفت خاص و ویژه با یک شخص دارد، بنابراین کسی که رسول خدا صلّی الله علیه و آله نسبت به او اُنس و اُلفت خاصی دارد که آن را به دیگران اختصاص نداده است بلکه مخصوص یک نفر گردانیده است از دیگران برتر و افضل است، و افضل از دیگران امام است، در نتیجه علی بن ابی طالب علیهما السّلام امام و جانشین رسول خدا صلّی الله علیه و آله است.

بهترین برادر

رسول خدا صلّی الله علیه و آله در حدیثی به طور صریح می‌فرمایند «خیر اخوانی علی»[۱۴۶] بهترین برادر من علی علیه السّلام است، از این رو چنین استدلال می‌شود که باتوجه به اینکه کلمه «خیر» افعل التفضیل است، یعنی به طور صریح رسول خدا صلی الله علیه و آله افضل بودن امیرالمؤمنین علی علیه السلام را بیان می‌دارند، در نتیجه کسی که افضل است امام است.

ترجیح دادن برادر بر خود و فدا کردن جان برای او

یکی از حقوق برادری این است که برادر خود را بر خود ترجیح دهید کمااینکه غزالی و بزرگان اهل تسنن به این نکته اشاره کرده و می‌نویسد این عمل بالاترین درجه برادری است و نتیجه آن از جان گذشتگی برای برادر است: «الثالثة وهي الْعُلْيَا أَنْ تُؤْثِرَهُ عَلَى نَفْسِكَ وَتُقَدِّمَ حَاجَتَهُ على حاجتك وهذه مرتبة الصديقين ومنتهى درجات المتحابين ومن ثمار هذه الرتبة الإيثار بالنفس»[۱۴۷]. بنابراین می‌توان چنین استدلال کرد، کسی که رسول خدا صلّی الله علیه و آله او را بر خود مقدم می‌دارد و منافع او را ترجیح می‌دهد و حاضر است جان خود را برای او فدا کند دارای مقام و جایگاه ویژه و بالایی است، زیراکه هیچ جان و منافعی بالاتر و برتر از جان و منافع رسول خدا صلّی الله علیه و آله نیست، در نتیجه چنین شخصی که رسول خدا او را بر خود ترجیح می‌دهند افضل و برتر از دیگران است، و افضل امام است.

افتخار و مناشده امیرالمؤمنین علیه السّلام به برادری با رسول خدا صلّی الله علیه و آله

یکی از اموری که بارها امیرالمؤمنین علی علیه السّلام به آن افتخار کرده و در مناشدات[۱۴۸] خود با صحابه آن را مطرح نموده است، ارتباط برادری ایشان با رسول خدا صلّی الله علیه و آله است[۱۴۹].
از این رو می‌توان چنین گفت که اولا با توجه به عدم مخالفت و موضع‌گیری صحابه در برابر این مناشده این ماجرا معتبر و صحیح در نظر آنان بوده است، و ثانیا صحابه نیز از این افتخار و مناشده فضل و برتری امیرالمؤمنین علیه السّلام را درک و برداشت می‌کردند، در نتیجه کسی که چنین فضل و برتری دارد که دیگران آن را ندارند افضل از سایرین است و افضل از سایرین امام و جانشین رسول خدا صلّی الله علیه و آله است.

فصل چهارم: پاسخ به شبهات

یکی از شبهات مطرح در رابطه با ماجرای مؤاخات ادعای همیشگی ابن تیمیه نسبت به فضائل امیرالمؤمنین علیه السّلام است. ابن تیمیه با درک این مسئله که این عمل رسول خدا صلّی الله علیه و آله موجب فضیلت و برتری امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهما السّلام بر سایر مسلمین و خلفاء اهل تسنن است، این ماجرا را منکر می‌گردد و می‌نویسد حدیث مؤاخات موضوع است و اصلا موآخاتی صورت نگرفته. «وَمِنْهَا: أَنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه وسلم لَمْ يُؤَاخِ عَلِيًّا وَلَا غَيْرَهُ، وَحَدِيثُ الْمُؤَاخَاةِ لِعَلِيٍّ وَمُؤَاخَاةِ أَبِي بَكْرٍ ‌لِعُمَرَ ‌مِنَ ‌الْأَكَاذِيبِ»[۱۵۰].
در پاسخ به ابن تیمیه باید گفت که یا باید بزرگان خود را تکذیب نمایی زیرا همانطور که بیان شد آن‌ها این حدیث را به طور مکرر در کتب خود نقل کرده‌اند و هیچ یک نسبت وضع به این احادیث نداده‌اند، پس در نتیجه طبق استدلال تو آن‌ها کذاب و وضاع هستند زیرا حدیثی در کتاب خود نقل کرده‌اند که موضوع است ولی اشاره‌ای به موضوعیت آن نکرده‌اند، و یا قبول نمایی که این حدیث موضوع نیست و از سر عداوت و کینه توزی آن را موضوع می‌دانی.
شبهه دیگر ابن تیمیه این مورد است که پیوند مؤاخات فقط بین مهاجرین و انصار بوده نه بین دو مهاجر. «وَإِنَّمَا آخَى بَيْنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ، وَلَمْ يُؤَاخِ بَيْنَ مُهَاجِرِيٍّ وَمُهَاجِرِيٍ»[۱۵۱].
پاسخ این شبهه نیز از اقوال بزرگان اهل تسنن کاملا واضح است. بیان شد که بزرگان اهل تسنن گفته‌اند: اولاً مؤاخات دو مرتبه صورت گرفته است یک مرتبه در مکه و یک مرتبه در مدینه. ثانیاً تصریح کرده‌اند مؤاخات بین دو مهاجر هم بوده است کما اینکه در نقل‌های مکرر پیوند و مؤاخات رسول خدا صلّی الله علیه و آله را با امیرالمؤمنین علیه السّلام بیان داشته‌اند.

نتيجه

در فصل اول متون مختلف دال بر مؤاخات و برادری رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام بیان گردید.
با توجه به آنچه در فصل دوم بیان شد حدیث مؤاخات از معتبرترین احادیث منقول در کتب اهل تسنن است که به طور متواتر نقل گردیده و بزرگان اهل تسنن به صحت آن نیز اشاره و اعتراف داشته‌اند، و ما نیز صحت یک طریق آن را به اثبات رساندیم.
در فصل سوم نیز با توجه به اعتبار این حدیث و قطعی الصدور بودن آن، ثابت نمودیم این حدیث دلالت بر افضلیت و برتری شخصی دارد که رسول خدا صلّی الله علیه و آله او را برادر خود انتخاب نموده است، زیراکه انتخاب برادرها بر اساس شباهت طرفین با یکدیگر صورت گرفته است، و شبیه‌ترین فرد به رسول خدا صلّی الله علیه و آله که به عنوان برادر او انتخاب گردید امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهما السّلام بوده است، و کسی که شبیه‌ترین فرد به رسول خدا صلّی الله علیه و آله است همانگونه که رسول خدا صلّی الله علیه و آله بالاترین جایگاه و مقام و ثواب و… را دارا می‌باشد او نیز دارا می‌باشد تا این شباهت معنا پیدا نماید، در نتیجه افضل و برتر بعد از رسول خدا صلّی الله علیه و آله کسی است که شبیه‌ترین افراد به او است، و او امام و جانشین پیامبر است، پس امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهما السّلام که برادر و شبیه‌ترین افراد به رسول خدا صلّی الله علیه و آله است امام و جانشین رسول خدا صلّی الله علیه و آله است.
در فصل چهارم نیز شبهه‌ای که ابن تیمهیه مطرح کرده بود پاسخ دادیم و  گفتیم که در فصل دوم اعتبار حدیث ثابت گردیده و بزرگان اهل تسنن نیز اعتراف کردند.

پی نوشت ها

[۱] «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا» الأنبياء ۲۱: ۷۳.
[۲] «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» القصص ۲۸: ۴۱.
[۳] یکی از کارهایی که رسول خدا صلی الله علیه و آله انجام دادند، پیوند برادری ما بین صحابه بوده است. این عمل ایشان دو مرتبه صورت گرفت، یک مرتبه در مکه و یک مرتبه در مدینه. رسول خدا صلی الله علیه و آله صحابه خود را جمع کردند و بین آن‌ها دو نفر دو نفر ایجاد برادری کردند و در نهایت حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهما السلام را به عنوان برادر خود انتخاب نمودند. این کار رسول خدا صلی الله علیه و آله به مؤاخاة شهرت یافت.
[۴] النمری القرطبی، يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر، الاستيعاب في معرفة الأصحاب: ۳/ ۱۰۹۸-۱۰۹۹ ؛ عزالدين بن الاثير، علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم، أسد الغابة في معرفة الصحابة: ۴/ ۸۸ ؛ الیعمری، محمد بن محمد بن محمد بن سید الناس، عيون الأثر: ۱/ ۳۲۱ ؛ الجوزیة، محمد بن أبي بكر بن أيوب بن سعد شمس الدين ابن قيم، زاد المعاد في هدي خير العباد: ۳/ ۳۳۳ ؛ العسقلانی، أحمد بن علي بن حجر، فتح الباري: ۷/ ۲۷۰ ؛ السمهودی، علي بن عبد الله بن أحمد الحسني، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى: ۱/ ۲۰۷ ؛ القسطلانی، أحمد بن محمد بن أبى بكر بن عبد الملك، إرشاد الساري لشرح صحيح البخاري: ۶/ ۲۳۶.
[۵] الترمذی، محمد بن عيسى بن سَوْرة بن موسى بن الضحاك، سنن الترمذي: ۶/ ۸۴ ح۳۷۲۰.
[۶] البصري الصوفی، أحمد بن محمد بن زياد بن بشر، معجم شيوخ ابن الأعرابي: ۲/ ۶۸۱ ح۱۳۶۶.
[۷] الحاکم النیسابوری، محمد بن عبد الله بن محمد بن حمدويه، المستدرك على الصحيحين: ۳/ ۱۵-۱۶ ح۴۲۸۸ و ۴۲۸۹.
[۸] النمری القرطبی، يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر، الاستيعاب في معرفة الأصحاب: ۳/ ۱۰۹۸-۱۰۹۹.
[۹] الکنجی الشافعی، محمد بن یوسف، کفایة الطالب: ۱۹۳-۱۹۴.
[۱۰] المغازلی، علي بن محمد بن محمد بن الطيب، مناقب علي لابن المغازلي: ۸۸-۸۹ ح۵۷ و ۵۹.
[۱۱] البغوی، حسين بن مسعود بن محمد بن الفراء، مصابيح السنة: ۴/ ۱۷۳ ح۴۷۶۹.
[۱۲] ابن عساکر، علي بن الحسن بن هبة الله، تاريخ دمشق لابن عساكر: ۴۲/ ۵۰-۵۲.
[۱۳] الجزری، المبارك بن محمد بن محمد بن محمد، جامع الأصول: ۸/ ۶۴۹ ح۶۴۸۷.
[۱۴] عزالدين بن الاثير، علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم، أسد الغابة في معرفة الصحابة: ۴/ ۸۸.
[۱۵] النووی، محيي الدين يحيى بن شرف، تهذيب الأسماء واللغات: ۱/ ۳۴۸.
[۱۶] الطبری، أحمد بن عبد الله بن محمد، الرياض النضرة في مناقب العشرة: ۱/ ۲۸ و ۳/ ۱۲۴.
[۱۷] التبریزی، محمد بن عبد الله الخطيب العمري، مشكاة المصابيح: ۳/ ۱۷۲۱.
[۱۸] المزی، يوسف بن عبد الرحمن بن يوسف، تهذيب الكمال في أسماء الرجال: ۲۰/ ۴۸۴.
[۱۹] الحسنی الفاسی، تقي الدين محمد بن أحمد، العقد الثمين فى تاريخ البلد الأمين: ۵/ ۲۷۲.
[۲۰] الجزری، محمد بن محمد بن يوسف، مناقب الأسد الغالب علي بن أبي طالب: ۲۱-۲۲ ح۱۵ و ۱۶.
[۲۱] العینی، محمود بن أحمد بن موسى بن أحمد، عمدة القاري شرح صحيح البخاري: ۲/ ۱۴۷.
[۲۲] السیوطی، عبد الرحمن بن أبي بكر، الفتح الكبير في ضم الزيادة إلى الجامع الصغير: ۱/ ۲۷۷.
[۲۳] السیوطی، عبد الرحمن بن أبي بكر، تاريخ الخلفاء: ص۲۸۸.
[۲۴] المتقي الهندی، علي بن حسام الدين ابن قاضي خان، كنز العمال: ۱۱/ ۵۹۸ ح۳۲۸۷۹.
[۲۵] الشيبانی، أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال، فضائل الصحابة: ۲/ ۵۹۷-۵۹۸ ح۱۰۱۹.
[۲۶] الخطیب التبریزی، أحمد بن علي بن ثابت بن أحمد، تاريخ بغداد وذيوله: ۲۰/ ۸۹ ش‌۱۲۲۷.
[۲۷] الکنجی الشافعی، محمد بن یوسف، کفایة الطالب: ۱۹۲-۱۹۳ و ۱۹۴-۱۹۵.
[۲۸] المغازلی، علي بن محمد بن محمد بن الطيب، مناقب علي لابن المغازلي: ۱۶۸-۱۶۹ ح۱۵۴.
[۲۹] ابن عساکر، علي بن الحسن بن هبة الله، تاريخ دمشق لابن عساكر: ۴۲/ ۱۸ و ۵۲ و ۶۱.
[۳۰] الطبری، أحمد بن عبد الله، ذخائر العقبى في مناقب ذوي القربى: ص۱۲۴.
[۳۱] الطبری، أحمد بن عبد الله بن محمد، الرياض النضرة في مناقب العشرة: ۳/ ۱۲۵.
[۳۲] ابن ملقن، عمر بن علي بن أحمد الشافعي المصري، التوضیح لشرح الجامع الصحیح: ۲۰/ ۳۰۳.
[۳۳] العسقلانی، أحمد بن علي بن محمد بن أحمد، المطالب العالية محققا: ۱۶/ ۸۶ ح۳۹۲۷.
[۳۴] المتقي الهندی، علي بن حسام الدين ابن قاضي خان، كنز العمال: ۱۱/ ۶۰۸ ح۳۲۹۳۹ و ۱۳/ ۱۴۰ ح۳۶۴۴۰.
[۳۵] الشيبانی، أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال، فضائل الصحابة: ۲/ ۶۳۸-۶۳۹ ح۱۰۸۵ و ۲/ ۶۶۶-۶۶۷ ح۱۱۳۷.
[۳۶] البغوی، عبد الله بن محمد بن عبد العزيز، معجم الصحابة: ۲/ ۵۳۱.
[۳۷] الدارمی، محمد بن حبان بن أحمد بن حبان بن معاذ، السيرة النبوية وأخبار الخلفاء: ۱/ ۱۴۹.
[۳۸] الآجری، محمد بن الحسين بن عبد الله، الشريعة: ۴/ ۱۷۵۸-۱۷۵۹.
[۳۹] ابن عساکر، علي بن الحسن بن هبة الله، تاريخ دمشق لابن عساكر: ۲۱/ ۴۱۵ و ۴۲/ ۵۳.
[۴۰] الطبری، أحمد بن عبد الله بن محمد، الرياض النضرة في مناقب العشرة: ۱/ ۲۵-۲۶.
[۴۱] المتقي الهندی، علي بن حسام الدين ابن قاضي خان، كنز العمال: ۹/ ۱۶۷ ح۲۵۵۵۴ و ۹/ ۱۶۷-۱۷۰ ح۲۵۵۵۵ و ۱۳/ ۱۰۵-۱۰۶ ح۳۶۳۴۵.
[۴۲] العبسي، عبد الله بن محمد بن إبراهيم بن عثمان، المصنف: ۶/ ۳۷۵ ح۳۲۱۴۱.
[۴۳] الشيبانی، أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال، مسند أحمد: ۳/ ۴۸۰ ح۲۰۴۰.
[۴۴] النسائی، أحمد بن شعيب بن علي الخراساني، خصائص علي: ۸۳-۸۴ ح۶۶.
[۴۵] التميمي الموصلي، أحمد بن علي بن المثُنى بن يحیی، مسند أبي يعلى: ۴/ ۲۶۶-۲۶۷ ح۲۳۷۹.
[۴۶] الآجری، محمد بن الحسين بن عبد الله، الشريعة: ۵/ ۲۲۳۸-۲۲۳۹ ح۱۷۲۱.
[۴۷] النمری القرطبی، يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر، الاستيعاب في معرفة الأصحاب: ۳/ ۱۰۹۸.
[۴۸] الخطیب التبریزی، أحمد بن علي بن ثابت بن أحمد، تاريخ بغداد وذيوله: ۱۲/ ۲۶۳ ح‌‌۶۷۱۲.
[۴۹] ابن عساکر، علي بن الحسن بن هبة الله، تاريخ دمشق لابن عساكر: ۴۲/ ۵۳.
[۵۰] هیثمی، نور الدين علي بن أبي بكر بن سليمان، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد: ۴/ ۳۲۳-۳۲۴.
[۵۱] المتقي الهندی، علي بن حسام الدين ابن قاضي خان، كنز العمال: ۱۳/ ۱۰۹ ح۳۶۳۵۶ و ۱۳/ ۱۵۰ ح۳۶۴۶۸.
[۵۲] الشيبانی، أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال، فضائل الصحابة: ۲/ ۶۵۶ ح۱۱۱۸.
[۵۳] التميمي الموصلي، أحمد بن علي بن المثُنى بن يحیی، مسند أبي يعلى: ۱/ ۴۰۲-۴۰۳ ح۵۲۸.
[۵۴] ابن عساکر، علي بن الحسن بن هبة الله، تاريخ دمشق لابن عساكر: ۴۲/ ۵۴-۵۵.
[۵۵] الطبری، أحمد بن عبد الله، ذخائر العقبى في مناقب ذوي القربى: ص۱۲۴.
[۵۶] الطبری، أحمد بن عبد الله بن محمد، الرياض النضرة في مناقب العشرة: ۳/ ۱۲۴.
[۵۷] هیثمی، نور الدين علي بن أبي بكر بن سليمان، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد: ۹/ ۱۲۱-۱۲۲.
[۵۸] العسقلانی، أحمد بن علي بن محمد بن أحمد، المطالب العالية محققا: ۱۶/ ۱۴۰ ح۳۹۴۲.
[۵۹] المتقي الهندی، علي بن حسام الدين ابن قاضي خان، كنز العمال: ۱۳/ ۱۵۹ ح۳۶۴۹۱.
[۶۰] الحمیری، عبد الملك بن هشام بن أيوب، سيرة ابن هشام: ۱/ ۵۰۴-۵۰۵.
[۶۱] الحمیری، سليمان بن موسى بن سالم بن حسان، الاكتفاء بما تضمنه من مغازي رسول الله والثلاثة الخلفاء: ۱/ ۲۹۶-۲۹۸.
[۶۲] الطبری، أحمد بن عبد الله بن محمد، الرياض النضرة في مناقب العشرة: ۱/ ۲۶-۲۷.
[۶۳] القرشي البصري، إسماعيل بن عمر بن كثير، البداية والنهاية: ۴/ ۵۶۰.
[۶۴] السمهودی، علي بن عبد الله بن أحمد الحسني، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى: ۱/ ۲۰۷.
[۶۵] الهيتمي، أحمد بن محمد بن علي بن حجر، الفتاوى الحديثية لابن حجر الهيتمي: ص۵۵.
[۶۶] الطبری، محمد بن جرير بن يزيد بن كثير، تهذيب الآثار مسند علي: ۳/ ۶۲-۶۳ ح۱۲۷.
[۶۷] البغوی، أبو محمد الحسين بن مسعود، تفسير البغوي: ۶/ ۱۳۱.
[۶۸] الجزری، علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم، الكامل في التاريخ: ۱/۶۶۰- ۶۶۱.
[۶۹] الملک المؤید، عماد الدين إسماعيل بن علي بن محمود بن محمد، المختصر في أخبار البشر: ۱/۱۱۶- ۱۱۷.
[۷۰] الشیحی، علي بن محمد بن إبراهيم بن عمر، تفسير الخازن لباب التأويل في معاني التنزيل: ۳/۳۳۲- ۳۳۳.
[۷۱] المتقي الهندی، علي بن حسام الدين ابن قاضي خان، كنز العمال: ۱۳/ ۱۱۴ ح۳۶۳۷۱ و ۱۳/ ۱۳۱-۱۳۳ ح۳۶۴۱۹.
[۷۲] الشيبانی، أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال، فضائل الصحابة: ۲/ ۶۶۵ ح۱۱۳۴ و ۲/ ۶۶۸-۶۶۹ ح۱۱۴۰.
[۷۳] الطبرانی، سليمان بن أحمد بن أيوب بن مطير، المعجم الأوسط: ۵/ ۳۴۳ ح۵۴۹۸.
[۷۴] الاصبهانی، أحمد بن عبد الله بن أحمد بن إسحاق بن موسى، حلية الأولياء وطبقات الأصفياء: ۷/ ۲۵۶.
[۷۵] الخطیب التبریزی، أحمد بن علي بن ثابت بن أحمد، تاريخ بغداد وذيوله: ۷/ ۳۹۸ ش۳۹۱۹.
[۷۶] الدیلمی، شيرويه بن شهردار بن شيرو يه، الفردوس بمأثور الخطاب: ۲/ ۲۵۷ ح۳۱۹۵.
[۷۷] ابن عساکر، علي بن الحسن بن هبة الله، تاريخ دمشق لابن عساكر: ۴۲/ ۵۹ و ۶۲ و ۵۶/ ۷۲-۷۳.
[۷۸] الطبری، أحمد بن عبد الله، ذخائر العقبى في مناقب ذوي القربى: ص۱۲۴.
[۷۹] الطبری، أحمد بن عبد الله بن محمد، الرياض النضرة في مناقب العشرة: ۳/ ۱۲۵.
[۸۰] هیثمی، نور الدين علي بن أبي بكر بن سليمان، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد: ۹/ ۱۱۱.
[۸۱] المتقي الهندی، علي بن حسام الدين ابن قاضي خان، كنز العمال: ۱۱/ ۶۲۴ ح۳۳۰۴۳ و ۱۳/ ۱۳۸ ح۳۶۴۳۵.
[۸۲] المناوی، زين الدين محمد المدعو بعبد الرؤوف، فيض القدير: ۴/ ۳۵۵.
[۸۳] ابن سعد، محمد بن سعد بن منيع الهاشمي، الطبقات الکبری: ۲/ ۱۷.
[۸۴] العبسي، عبد الله بن محمد بن إبراهيم بن عثمان، المصنف: ۶/ ۳۶۷ ح۳۲۰۷۹ و ۳۶۸ ح۳۲۰۸۴.
[۸۵] الشيبانی، أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال، فضائل الصحابة: ۲/ ۵۸۶ ح۹۹۳ و ۶۱۷ ح۱۰۵۵.
[۸۶] ابن ماجة، محمد بن يزيد القزويني، سنن ابن ماجه: ۱/ ۸۷ ح۱۲۰.
[۸۷] الشیبانی، أحمد بن عمرو بن الضحاك، السنة: ۲/ ۵۹۸ ح۱۳۲۴.
[۸۸] النسائی، أحمد بن شعيب بن علي الخراساني، خصائص علی: ۲۴-۲۵ ح۷ و ۸۵ ح۶۷.
[۸۹] النسائی، أحمد بن شعيب بن علي الخراساني، سنن الکبری: ۷/ ۴۰۹ ح۸۳۳۸ و ۴۳۲ ح۸۳۹۸.
[۹۰] الحاکم النیسابوری، محمد بن عبد الله بن محمد بن حمدويه، المستدرک علی الصحیحین: ۳/ ۱۲۰-۱۲۱ ح۴۵۸۴.
[۹۱] الثعلبی، أحمد بن محمد بن إبراهيم، الکشف و البیان: ۵/ ۸۵.
[۹۲] الاصبهانی، أحمد بن عبد الله بن أحمد بن إسحاق، معرفة الصحابة: ۱/ ۸۶ ح۳۳۹.
[۹۳] المغازلی، علي بن محمد بن محمد بن الطيب، مناقب علي لابن المغازلي: ۸۸-۸۹ ح۵۸.
[۹۴] العسقلانی، أحمد بن علي بن محمد بن أحمد، الإصابة في تمييز الصحابة: ۳/ ۴۵۸ ش۴۳۵۵.
[۹۵] الشيبانی، أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال، فضائل الصحابة: ۲/ ۶۶۳-۶۶۴ ح۱۱۳۱ ؛ المغازلی، علي بن محمد بن محمد بن الطيب، مناقب علي لابن المغازلي: ۹۴-۹۵ ح۶۵ و ۱۲۱ ح۹۶ ؛ ابن عساکر، علي بن الحسن بن هبة الله، تاريخ دمشق لابن عساكر: ۳۹/ ۲۰۰-۲۰۱ و ۴۲/ ۵۷-۵۸ ؛ الطبری، أحمد بن عبد الله، ذخائر العقبى في مناقب ذوي القربى: ص۱۳۸ ؛ المتقي الهندی، علي بن حسام الدين ابن قاضي خان، كنز العمال: ۱۱/۴۸۷ ح۳۲۲۹۷ و ۱۱/ ۶۳۴ ح۳۳۰۸۸ و ۱۳/ ۲۳۵ ح۳۶۷۰۶.
[۹۶] الشيبانی، أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال، فضائل الصحابة: ۲/ ۶۶۶ ح۱۱۳۵ ؛ الاصبهانی، أحمد بن عبد الله بن أحمد بن إسحاق، فضائل الخلفاء الراشدين لأبي نعيم الأصبهاني: ۱۷۹ ح۲۳۳ ؛ ابن عساکر، علي بن الحسن بن هبة الله، تاريخ دمشق لابن عساكر: ۳۹/ ۱۰۲ ح۷۸۷۷.
[۹۷] الطبری، أحمد بن عبد الله بن محمد، الرياض النضرة في مناقب العشرة: ۱/ ۲۸ ؛ المتقي الهندی، علي بن حسام الدين ابن قاضي خان، كنز العمال: ۱۳/ ۱۲۰ ح۳۶۳۸۴.
[۹۸] الطبری، أحمد بن عبد الله، ذخائر العقبى في مناقب ذوي القربى: ص۱۱۹ ؛ الطبری، أحمد بن عبد الله، الرياض النضرة في مناقب العشرة: ۳/ ۱۱۸ ؛ الهروی، علي بن سلطان محمد، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح: ۱۰/ ۴۵۶ ؛ العصامي، عبد الملك بن حسين بن عبد الملك، سمط النجوم العوالي في أنباء الأوائل والتوالي: ۳/ ۳۰.
[۹۹] مبنای مشهور اهل تسنن: «وتلك الكثرة أحد شروط التواتر، إذا وردت- بلا حصر عدد معين، بل تكون العادة قد أحالت تواطؤهم على الكذب، وكذا وقوعه منهم اتفاقا من غير قصد». کثرت نقل به حدی برسد که عادتا احتمال تبانی بر کذب در آن راه نداشته باشد، و همچنین وقوع کذب از آن‌ها به صورت اتفاقی و بدون قصد هم ممکن نیست. العسقلانی، احمد بن محمد، نزهة النظر: ۱/ ۳۷.
[۱۰۰] مبنای غیر مشهور اهل تسنن: « ومنهم من عينه في الأربعة. وقيل: في الخمسة.وقيل: في السبعة. وقيل: في العشرة. وقيل: في الاثني عشر. وقيل: في الأربعين. وقيل: في السبعين. وقيل غير ذلك». تعداد نقل توسط ۴، ۵، ۱۰ و… نفر از صحابی باشد. العسقلانی، احمد بن محمد، نزهة النظر: ۱/ ۳۷-۳۸.
[۱۰۱] النسائی، أحمد بن شعيب بن علي الخراساني، خصائص علی: ص۸۳ ح۶۶.
[۱۰۲] الذهبی، شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْما، سير أعلام النبلاء: ۱۲/ ۲۱۰.
[۱۰۳] الذهبی، شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْما، سير أعلام النبلاء: ۱۲/ ۲۰۹ ش۷۲.
[۱۰۴] الذهبی، شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْما، سير أعلام النبلاء: ۱۲/ ۲۰۹ ش۷۲.
[۱۰۵] النسائی، أحمد بن شعيب بن علي الخراساني، مشيخة النسائي = تسمية الشيوخ: ص۹۵ ش۱۵۶.
[۱۰۶] المزی، يوسف بن عبد الرحمن بن يوسف، تهذيب الكمال في أسماء الرجال: ۲۳/ ۲۲۶.
[۱۰۷] العسقلانی، أحمد بن علي بن محمد بن أحمد، تقريب التهذيب: ص ۳۹۳ ش۴۶۲۵.
[۱۰۸] الذهبی، شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْما، سير أعلام النبلاء: ۱۰/ ۲۴۲ ش۶۵.
[۱۰۹] الذهبی، شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْما، سير أعلام النبلاء: ۱۰/ ۲۴۳.
[۱۱۰] الذهبی، شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْما، سير أعلام النبلاء: ۸/ ۲۱۸.
[۱۱۱] العسقلانی، أحمد بن علي بن محمد بن أحمد، تقريب التهذيب: ص۵۸۰ ش۷۴۰۷.
[۱۱۲] الذهبی، شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْما، سير أعلام النبلاء: ۸/ ۲۱۷ ش۳۹.
[۱۱۳] جمعی از نویسندگان، موسوعة أقوال أبي الحسن الدارقطني في رجال الحديث وعلله: ۲/ ۶۹۷.
[۱۱۴] الذهبی، شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْما، تاريخ الإسلام: ۳/ ۴۶۲ ش۲۲۸.
[۱۱۵] العسقلانی، أحمد بن علي بن محمد بن أحمد، تقريب التهذيب: ص۳۸۷ ش۴۵۲۰.
[۱۱۶] الذهبی، شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْما، تاريخ الإسلام: ۳/ ۴۶۳ ش۴۵۲۰.
[۱۱۷] الذهبی، شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْما، تذهيب تهذيب الكمال في أسماء الرجال: ۶/ ۳۲۲.
[۱۱۸] البکجری المصری، مغلطاي بن قليج بن عبد الله، إكمال تهذيب الكمال: ۹/ ۱۸۹ ش۳۶۵۶.
[۱۱۹] الذهبی، شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْما، تاريخ الإسلام: ۳/ ۱۹۱ ش۲۹۴.
[۱۲۰] الذهبی، شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْما، تاريخ الإسلام: ۳/ ۱۹۱ ش۲۹۴.
[۱۲۱] العسقلانی، أحمد بن علي بن محمد بن أحمد، تقريب التهذيب: ص۶۴۹ ش۸۱۶۷.
[۱۲۲] الذهبی، شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْما، تذهيب تهذيب الكمال في أسماء الرجال: ۱۰/ ۲۹۳.
[۱۲۳] المزی، يوسف بن عبد الرحمن بن يوسف، تهذيب الكمال في أسماء الرجال: ۳۳/ ۴۱۲ ش۷۴۳۳.
[۱۲۴] المزی، يوسف بن عبد الرحمن بن يوسف، تهذيب الكمال في أسماء الرجال: ۹/ ۱۴۶.
[۱۲۵] العسقلانی، أحمد بن علي بن محمد بن أحمد، تقريب التهذيب: ص۲۰۸ ش۱۹۱۸.
[۱۲۶] المزی، يوسف بن عبد الرحمن بن يوسف، تهذيب الكمال في أسماء الرجال: ۹/ ۱۴۶.
[۱۲۷] الترمذی، محمد بن عيسى بن سَوْرة بن موسى بن الضحاك، سنن الترمذي: ۶/ ۸۴ ح۳۷۲۰.
[۱۲۸] الکنجی الشافعی، محمد بن یوسف، کفایة الطالب: ۱۹۴.
[۱۲۹] الحاکم النیسابوری، محمد بن عبد الله بن محمد بن حمدويه، المستدرك على الصحيحين: ۳/ ۱۵-۱۶ ح۴۲۸۸ و ۴۲۸۹.
[۱۳۰] التبریزی، محمد بن عبد الله الخطيب العمري، مشكاة المصابيح: ۱/ ۶.
[۱۳۱] التبریزی، محمد بن عبد الله الخطيب العمري، مشكاة المصابيح: ۳/ ۱۷۲۱.
[۱۳۲] النمری القرطبی، يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر، الاستيعاب في معرفة الأصحاب: ۳/ ۱۱۰۰.
[۱۳۳] الطبری، أحمد بن عبد الله بن محمد، الرياض النضرة في مناقب العشرة: ۳/ ۱۸۷.
[۱۳۴] البوصیری، شهاب الدین احمد بن ابی بکر، مصباح الزجاجة: ۱/ ۲۰.
[۱۳۵] «أحد العلماء الأثبات الفقهاء الكبار اتفقوا على أن مرسلاته أصح المراسيل وقال ابن المدينى لا أعلم فى التابعين أوسع علما منه» العسقلانی، أحمد بن علي بن محمد بن أحمد، تقریب التهذیب: ۲۴۱ ش۲۳۹۶.
[۱۳۶] البخاري، محمد بن إسماعيل، صحيح البخاري: ۴/ ۱۸۶ ح۳۵۳۶ و ۵/ ۱۴۵ ح۴۲۵۷ و ۶/ ۱۵ ح۴۴۶۶ و ۷/ ۱۳۵ ح۵۷۵۹ و  ۸/ ۴۴۰ ح۶۱۹۳.
[۱۳۷] «قلت: وأخرجه الضياء في المختارة من المعجم الكبير للطبراني، وابن تيمية يصرح بأن أحاديث المختارة أصح وأقوى من أحاديث المستدرك، وقصة ‌المؤاخاة الأولى أخرجها الحاكم من طريق جميع بن عمير، عن ابن عمر: آخى رسول الله صلى الله عليه وسلم بين أبي بكر، وعمر، وبين طلحة، والزبير، وبين عبد الرحمن بن عوف، وعثمان – وذكر جماعة قال – فقال علي: يا رسول الله إنك آخيت بين أصحابك فمن أخي؟ قال: أنا أخوك. وإذا انضم هذا إلى ما تقدم تقوى به»: العسقلانی، أحمد بن علي بن حجر، فتح الباري: ۷/ ۲۷۱.
[۱۳۸] الجزری، محمد بن محمد بن يوسف، مناقب الأسد الغالب علي بن أبي طالب: ۲۲.
[۱۳۹] طبق برخی نقل‌ها آیه ۷۲ سوره انفال به این مطلب اشاره دارد. و همچنین برخی از علمای اهل تسنن چنین بیان کرده‌اند: «أَنْ ‌تُنْزِلَهُ ‌مَنْزِلَةَ ‌نَفْسِكَ وَتَرْضَى بِمُشَارَكَتِهِ إِيَّاكَ فِي مَالِكَ وَنُزُولِهِ منزلتك حتى تسمح بمشاطرته في المال… أَنْ تُؤْثِرَهُ عَلَى نَفْسِكَ وَتُقَدِّمَ حَاجَتَهُ على حاجتك»، او را نازل منزل خود قرار دهی و راضی باشی که او در مال تو شریک شود و اجازه مشارکت در مال به او بدهی… او را بر خود ترجیح دهید و حاجت‌های او را بر حاجت‌های خودت ترجیح دهی. إحياء علوم الدين: ۲/ ۱۷۳.
[۱۴۰] النصيبي، محمد بن طلحة، مطالب السئول: ۸۸.
[۱۴۱] «فكان يؤاخي بين الرجل ونظيره» المغازلی، علي بن محمد بن محمد بن الطيب، مناقب علي لابن المغازلي: ۹۰.
[۱۴۲] النصيبي، محمد بن طلحة، مطالب السئول: ۸۸.
[۱۴۳] طبق ادله عقلی و نقلی از دیدگاه شیعه امام باید افضل و برتر از سایرین باشد، اما از نظر اهل تسنن عده‌ای تقدم مفضول را نیز جایز می‌دانند و عده‌ای تقدیم افضل را ارجح می‌داند. برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به: کشف المراد: ص۱۸۷، المسلک فی اصول الدین: ص۱۹۸، تمهید الاوائل: ص۴۷۱، ابن تیمیه در بحث خلافت ابوبکر مى گوید: «مردم او را مقدّم بر دیگران داشتند، زیرا او افضل مردم بود» منهاج السنة: ۶/ ۴۵۶ و ۸/ ۵۶۵ و…
[۱۴۴] رجوع شود به عبارت هشتم.
[۱۴۵] فخر رازی عالم بزرگ اهل تسنن در ذیل آیه غار همراهی ابوبکر با رسول خدا صلی الله علیه و آله را که یه صفت و ویژگی اختصاصی است را بالاترین امتیاز و دال بر افضلیت ابوبکر می‌داند و این مفهوم کاملاً و به روشنی از مجموع کلام و استدلالات وی استفاده می‌شود. مضافاً به اینکه خود او نیز می‌گوید: «إنه تعالی وصف أبابکر بکونه صاحباً للرسول و ذلک یدلّ علی کمال الفضل» . از این عبارت به وضوح به دست می‌آید که مراد فخر رازی از بیان این وجوه و پافشاری بر اثبات آنها، اصرار بر اثبات افضلیت ابوبکر است. و این ویژگی مختص به ابوبکر است بیان می‌دارد که ابوبکر کمال افضلیت را دارا می‌باشد. مفاتیح الغیب: ۱۶/ ۵۱. ابن تیمیه نیز در ذیل آیه غار می‌نویسد این فضیلت برای غیر از ابوبکر واقع نشده است، و «الافضلیة انما تثبت بالخصائص لا بالمشترکات» و صفت و ویژگی اختصاصی سبب افضلیت است. منهاج السنة النبویة: ۷/ ۱۲۱.
[۱۴۶] رجوع شود به عبارت دهم از فصل اول.
[۱۴۷] الغزالی، محمد بن محمد، إحياء علوم الدين: ۲/ ۱۷۳ ؛ الصنعانی، محمد بن إسماعيل بن صلاح بن محمد، التنوير شرح الجامع الصغير: ۲/ ۳۵۳.
[۱۴۸] مناشده اینگونه بوده است که حضرت امیر افراد را قسم می‎‌دادند و از آنان نسبت به کلام و فعلی که رسول خدا صلی الله علیه و آله انجام داده بودند و آنان شاهد آن بودند اقرار می‌گرفتند. مثلا نسبت به واقعه غدیر حضرت مناشده کردند.
[۱۴۹] مراجعه شود به عبارت نهم.
[۱۵۰] الحراني، أحمد بن عبد الحليم بن عبد السّلام بن عبد الله، منهاج السنة النبوية: ۵/ ۷۱.
[۱۵۱] الحراني، أحمد بن عبد الحليم بن عبد السّلام بن عبد الله، منهاج السنة النبوية: ۵/ ۷۱.

منابع

ابن سعد، محمد بن سعد بن منيع الهاشمي، الطبقات الکبری، محقق: محمد عبد القادر عطا، چاپ اول، دار الكتب العلمية – بيروت، ۱۴۱۰ هـ.
ابن عساکر، علي بن الحسن بن هبة الله، تاريخ دمشق، محقق: عمرو بن غرامة العمروي، چاپ اول، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، ۱۴۱۵ هـ.
ابن ماجة، محمد بن يزيد القزويني، سنن ابن ماجه، محقق: شعيب الأرنؤوط – عادل مرشد – محمَّد كامل قره بللي – عَبد اللّطيف حرز الله، چاپ اول، دار الرسالة العالمية، ۱۴۳۰ هـ.
ابن ملقن، عمر بن علي بن أحمد الشافعي المصري، التوضيح لشرح الجامع الصحيح، محقق: دار الفلاح للبحث العلمي وتحقيق التراث، چاپ اول، دار النوادر، دمشق – سوريا، ۱۴۲۹ هـ.
الاصبهانی، أحمد بن عبد الله بن أحمد بن إسحاق بن موسى، حلية الأولياء وطبقات الأصفياء، السعادة – بجوار محافظة مصر، ۱۳۹۴ هـ
الاصبهانی، أحمد بن عبد الله بن أحمد بن إسحاق، فضائل الخلفاء الراشدين لأبي نعيم الأصبهاني، محقق: صالح بن محمد العقيل، چاپ اول، دار البخاري للنشر والتوزيع، المدينة المنورة، ۱۴۱۷ هـ.
الاصبهانی، أحمد بن عبد الله بن أحمد بن إسحاق، معرفة الصحابة، محقق: عادل بن يوسف العزازي، چاپ اول، دار الوطن للنشر، الرياض، ۱۴۱۹ هـ.
الآجری، محمد بن الحسين بن عبد الله، الشريعة، محقق: الدكتور عبد الله بن عمر بن سليمان الدميجي، چاپ دوم، دار الوطن – الرياض / السعودية، ۱۴۲۰ هـ.
الباقلانی، محمد بن الطيب بن محمد، تمهيد الأوائل في تلخيص الدلائل، محقق: عماد الدين أحمد حيدر، چاپ اول، مؤسسة الكتب الثقافية – لبنان، ۱۴۰۷ هـ.
البخاري، محمد بن إسماعيل، صحيح البخاري، محقق: محمد زهير بن ناصر الناصر، دار طوق النجاة (مصورة عن السلطانية بإضافة ترقيم ترقيم محمد فؤاد عبد الباقي)، چاپ اول، ۱۴۲۲ هـ.
البصري الصوفی، أحمد بن محمد بن زياد بن بشر، معجم شيوخ ابن الأعرابي، محقق: عبد المحسن بن إبراهيم بن أحمد الحسيني، چاپ اول، دار ابن الجوزي، المملكة العربية السعودية، ۱۴۱۸ هـ.
البغوی، أبو محمد الحسين بن مسعود، تفسير البغوي، محقق: حققه وخرج أحاديثه محمد عبد الله النمر – عثمان جمعة ضميرية – سليمان مسلم الحرش، چاپ چهارم، دار طيبة للنشر والتوزيع، ۱۴۱۷ هـ.
البغوی، حسين بن مسعود بن محمد بن الفراء، مصابيح السنة، محقق: الدكتور يوسف عبد الرحمن المرعشلي، محمد سليم إبراهيم سمارة، جمال حمدي الذهبي، چاپ اول، دار المعرفة للطباعة و النشر والتوزيع، بيروت – لبنان، ۱۴۰۷ هـ.
البغوی، عبد الله بن محمد بن عبد العزيز، معجم الصحابة، محقق: محمد الأمين بن محمد الجكني، چاپ اول، مكتبة دار البيان – الكويت، ۱۴۲۱ هـ.
البکجری المصری، مغلطاي بن قليج بن عبد الله، اکمال تهذیب الکمال، محقق: أبو عبد الرحمن عادل بن محمد – أبو محمد أسامة بن إبراهيم، چاپ اول، الفاروق الحديثة للطباعة والنشر، ۱۴۲۲ هـ.
البوصیری، شهاب الدین احمد بن ابی بکر، مصباح الزجاجة، محقق: محمد المنتقى الكشناوي، چاپ دوم، دار العربية – بيروت، ۱۴۰۳ هـ.
التبریزی، محمد بن عبد الله الخطيب العمري، مشكاة المصابيح، محقق: محمد ناصر الدين الألباني، چاپ سوم، المكتب الإسلامي – بيروت، ۱۹۸۵ م.
الترمذی، محمد بن عيسى بن سَوْرة بن موسى بن الضحاك، سنن الترمذي، محقق: بشار عواد معروف، چاپ اول، دار الغرب الإسلامي – بيروت، ۱۹۹۶ م.
التميمي الموصلي، أحمد بن علي بن المثُنى بن يحیی، مسند أبي يعلى، محقق: حسين سليم أسد، چاپ اول، دار المأمون للتراث – دمشق، ۱۴۰۴ هـ.
الثعلبی، أحمد بن محمد بن إبراهيم، الکشف و البیان، محقق: الإمام أبي محمد بن عاشور، چاپ اول، دار إحياء التراث العربي، بيروت – لبنان، ۱۴۲۲ هـ.
الجزری، المبارك بن محمد بن محمد بن محمد، جامع الأصول، محقق: عبد القادر الأرنؤوط – التتمة تحقيق بشير عيون، چاپ اول، مكتبة الحلواني – مطبعة الملاح – مكتبة دار البيان، ۱۳۸۹ هـ – ۱۳۹۲ هـ.
الجزری، علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم، الكامل في التاريخ، محقق: عمر عبد السلام تدمري، چاپ اول، دار الكتاب العربي، بيروت – لبنان، ۱۴۱۷ هـ.
الجزری، محمد بن محمد بن يوسف، مناقب الأسد الغالب علي بن أبي طالب، محقق: طارق الطنطاوي، چاپ اول، مكتبة القرآن، ۱۹۹۴ م.
جمعی از نویسندگان (الدكتور محمد مهدي المسلمي – أشرف منصور عبد الرحمن – عصام عبد الهادي محمود – أحمد عبد الرزاق عيد – أيمن إبراهيم الزاملي – محمود محمد خليل)، موسوعة أقوال أبی الحسن الدارقطنی فی رجال الحدیث وعلله، چاپ اول، عالم الكتب للنشر والتوزيع – بيروت، لبنان، ۲۰۱۱ م.
الجوزیة، محمد بن أبي بكر بن أيوب بن سعد شمس الدين ابن قيم، زاد المعاد في هدي خير العباد، چاپ بیست و هفتم، مؤسسة الرسالة، بيروت – مكتبة المنار الإسلامية، الكويت، ۱۴۱۵ هـ.
الحاکم النیسابوری، محمد بن عبد الله بن محمد بن حمدويه، المستدرك على الصحيحين، محقق: مصطفى عبد القادر عطا، چاپ اول، دار الكتب العلمية – بيروت، ۱۴۱۱ هـ.
الحراني، أحمد بن عبد الحليم بن عبد السّلام بن عبد الله، منهاج السنة النبوية، محقق: محمد رشاد سالم، چاپ اول، جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية، ۱۴۰۶ هـ.
الحسنی الفاسی، تقي الدين محمد بن أحمد، العقد الثمين فى تاريخ البلد الأمين، محقق: محمد عبد القادر عطا، چاپ اول، دار الكتب العلمية، بيروت، ۱۹۹۸ م.
الحمیری، سليمان بن موسى بن سالم بن حسان، الاكتفاء بما تضمنه من مغازي رسول الله والثلاثة الخلفاء، چاپ اول، دار الكتب العلمية – بيروت، ۱۴۲۰ هـ.
الحمیری، عبد الملك بن هشام بن أيوب، سيرة ابن هشام، مصطفى السقا وإبراهيم الأبياري وعبد الحفيظ الشلبي، چاپ دوم، شركة مكتبة ومطبعة مصطفى البابي الحلبي وأولاده بمصر، ۱۳۷۵ هـ.
الخطیب التبریزی، أحمد بن علي بن ثابت بن أحمد، تاريخ بغداد وذيوله، محقق: مصطفى عبد القادر عطا، چاپ اول، دار الكتب العلمية – بيروت، ۱۴۱۷ هـ.
الدارمی، محمد بن حبان بن أحمد بن حبان بن معاذ، السيرة النبوية وأخبار الخلفاء، تصحیح و تعلیق: الحافظ السيد عزيز بك وجماعة من العلماء، چاپ سوم،  الكتب الثقافية – بيروت، ۱۴۱۷ هـ.
الدارمی، محمد بن حبان بن أحمد بن حبان، الثقات، چاپ اول، دائرة المعارف العثمانية بحيدر آباد الدكن الهند، ۱۳۹۳ هـ.
الدیلمی، شيرويه بن شهردار بن شيرو يه، الفردوس بمأثور الخطاب، محقق: السعيد بن بسيوني زغلول، چاپ اول، ۱۴۰۶ هـ.
الذهبی، شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْما، سیر أعلام النبلاء، محقق : مجموعة من المحققين بإشراف الشيخ شعيب الأرناؤوط، چاپ سوم، مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۵ هـ.
الذهبی، شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْما، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، محقق: الدكتور بشار عوّاد معروف، چاپ اول، دار الغرب الإسلامي، ۲۰۰۳ م.
الرازي، محمد بن عمر بن الحسن بن الحسين، مفاتيح الغيب، چاپ سوم، دار إحياء التراث العربي، بيروت، ۱۴۲۰ هـ.
السمهودی، علي بن عبد الله بن أحمد الحسني، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى، چاپ اول، دار الكتب العلمية – بيروت، ۱۴۱۹ هـ.
السیوطی، عبد الرحمن بن أبي بكر، الفتح الكبير في ضم الزيادة إلى الجامع الصغير، محقق: يوسف النبهاني، چاپ اول، دار الفكر – بيروت / لبنان، ۱۴۲۳ هـ.
السیوطی، عبد الرحمن بن أبي بكر، تاريخ الخلفاء، محقق: حمدي الدمرداش، چاپ اول، مكتبة نزار مصطفى الباز، ۱۴۲۵ هـ.
شهاب الدين أبو العباس أحمد بن حسين بن علي، شرح سنن أبي داود لابن رسلان، چاپ اول، دار الفلاح للبحث العلمي وتحقيق التراث، الفيوم – جمهورية مصر العربية، ۱۴۳۷ هـ.
الشیبانی، أحمد بن عمرو بن الضحاك، السنة، محقق: محمد ناصر الدين الألباني، چاپ اول، المكتب الإسلامي – بيروت، ۱۴۰۰ هـ.
الشیحی، علي بن محمد بن إبراهيم بن عمر، تفسير الخازن لباب التأويل في معاني التنزيل، تصحيح: محمد علي شاهين، چاپ اول، دار الكتب العلمية – بيروت، ۱۴۱۵ هـ.
الشيبانی، أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال، فضائل الصحابة، محقق: د. وصي الله محمد عباس، چاپ اول، مؤسسة الرسالة – بيروت، ۱۰۴۳ هـ.
الشيبانی، أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال، مسند أحمد، محقق: شعيب الأرنؤوط – عادل مرشد، وآخرون، چاپ اول، مؤسسة الرسالة، ۱۴۲۱ هـ.
الصنعانی، محمد بن إسماعيل بن صلاح بن محمد، التنوير شرح الجامع الصغير، محقق: د. محمَّد إسحاق محمَّد إبراهيم، چاپ اول، مكتبة دار السلام، الرياض، ۱۴۳۲ هـ.
الطبرانی، سليمان بن أحمد بن أيوب بن مطير، المعجم الأوسط، محقق: طارق بن عوض الله بن محمد , عبد المحسن بن إبراهيم الحسيني، دار الحرمين – القاهرة، ۱۴۱۵ هـ.
الطبری، أحمد بن عبد الله بن محمد، الرياض النضرة في مناقب العشرة، چاپ اول، دار الكتب العلمية، ۱۴۰۵ هـ.
الطبری، أحمد بن عبد الله، ذخائر العقبى في مناقب ذوي القربى، دار الكتب المصرية، ونسخة الخزانة التيمورية، ۱۳۵۶ هـ.
الطبری، محمد بن جرير بن يزيد بن كثير، تهذيب الآثار مسند علي، محقق: محمود محمد شاكر، مطبعة المدني – القاهرة بي‌تا.
العبسي، عبد الله بن محمد بن إبراهيم بن عثمان، المصنف، محقق: كمال يوسف الحوت، چاپ اول، مكتبة الرشد – الرياض، ۱۴۰۹ هـ.
عزالدين بن الاثير، علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم، أسد الغابة في معرفة الصحابة، محقق: علي محمد معوض – عادل أحمد عبد الموجود، چاپ اول، دار الكتب العلمية، ۱۴۱۵ هـ.
العسقلانی، أحمد بن علي بن حجر، فتح الباري، دار المعرفة – بيروت، ۱۳۷۹ هـ.
العسقلانی، أحمد بن علي بن محمد بن أحمد، الإصابة في تمييز الصحابة، محقق: عادل أحمد عبد الموجود وعلى محمد معوض، چاپ اول، دار الكتب العلمية – بيروت، ۱۴۱۵ هـ.
العسقلانی، أحمد بن علي بن محمد بن أحمد، المطالب العالية محققا، چاپ اول، دار العاصمة للنشر والتوزيع – دار الغيث للنشر والتوزيع، ۱۴۱۹ هـ – ۱۴۲۰ هـ.
العسقلانی، أحمد بن علي بن محمد بن أحمد، تقریب التهذیب، محقق: محمد عوامة، چاپ اول، دار الرشيد – سوريا، ۱۴۰۶ هـ.
العسقلانی، أحمد بن علي بن محمد بن أحمد، نزهة النظر في توضيح نخبة الفكر في مصطلح أهل الأثر، محقق: عبد الله بن ضيف الله الرحيلي، چاپ اول، مطبعة سفير، رياض، ۱۴۲۲ هـ.
العصامي، عبد الملك بن حسين بن عبد الملك، سمط النجوم العوالي في أنباء الأوائل والتوالي، محقق: عادل أحمد عبد الموجود- علي محمد معوض، چاپ اول، دار الكتب العلمية – بيروت، ۱۴۱۹ هـ.
علامه حلی‏، كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد قسم الالهيات‏، محقق: جعفر سبحانى، چاپ دوم، مؤسسه امام صادق ع‏لیه السلام،  قم، ۱۳۸۲ ش.
العینی، محمود بن أحمد بن موسى بن أحمد، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، دار إحياء التراث العربي – بيروت، بي‌تا.
الغزالی، محمد بن محمد، إحياء علوم الدين،  دار المعرفة – بيروت، ۱۴۰۲ هـ.
القرشي البصري، إسماعيل بن عمر بن كثير، البداية والنهاية، مجقق: عبد الله بن عبد المحسن التركي، چاپ اول، دار هجر للطباعة والنشر والتوزيع والإعلان، ۱۴۱۸ هـ.
القسطلانی، أحمد بن محمد بن أبى بكر بن عبد الملك، إرشاد الساري لشرح صحيح البخاري، چاپ هفتم، المطبعة الكبرى الأميرية، مصر، ۱۳۲۳ هـ.
الکنجی الشافعی، محمد بن یوسف، کفایة الطالب، چاپ سوم، دار احیاء تراث اهل البیت، تهران – ایران، ۱۴۰۴ هـ.
المتقي الهندی، علي بن حسام الدين ابن قاضي خان، كنز العمال، محقق: بكري حياني – صفوة السقا، چاپ پنجم، مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۱ هـ.
محقق حلى‏، المسلك في أصول الدين و الرسالة الماتعية، چاپ اول، مجمع البحوث الإسلامية، مشهد، ۱۴۱۴ هـ.
المزی، يوسف بن عبد الرحمن بن يوسف، تهذيب الكمال في أسماء الرجال، محقق: د. بشار عواد معروف، چاپ اول، مؤسسة الرسالة – بيروت، ۱۴۰۰ هـ.
المغازلی، علي بن محمد بن محمد بن الطيب، مناقب علي لابن المغازلي، محقق: أبو عبد الرحمن تركي بن عبد الله الوادعي، چاپ اول، دار الآثار – صنعاء، ۱۴۲۴ هـ.
الملک المؤید، عماد الدين إسماعيل بن علي بن محمود بن محمد، المختصر في أخبار البشر، چاپ اول، لمطبعة الحسينية المصرية، بي‌تا.
المناوی، زين الدين محمد المدعو بعبد الرؤوف، فيض القدير، چاپ اول، المكتبة التجارية الكبرى – مصر، ۱۳۵۶ هـ.
النسائی، أحمد بن شعيب بن علي الخراساني، خصائص علي، محقق: أحمد ميرين البلوشي، چاپ اول، مكتبة المعلا – الكويت، ۱۴۰۶ هـ.
النسائی، أحمد بن شعيب بن علي الخراساني، سنن الکبری، محقق: حسن عبد المنعم شلبي، چاپ اول، مؤسسة الرسالة – بيروت، ۱۴۲۱ هـ.
النسائی، أحمد بن شعيب بن علي الخراساني، مشيخة النسائي = تسمية الشيوخ، محقق: الشريف حاتم بن عارف العوني، چاپ اول، دار عالم الفوائد – مكة المكرمة، ۱۴۲۳ هـ.
النصيبي، محمد بن طلحة، مطالب السئول، موسسة البلاغ- ایران، بی‌تا.
النمری القرطبی، يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، محقق: علي محمد البجاوي، چاپ اول، دار الجيل، بيروت، ۱۴۱۲ هـ.
النووی، محيي الدين يحيى بن شرف، تهذيب الأسماء واللغات، دار الكتب العلمية، بيروت – لبنان، بی‌تا.
الهروی، علي بن سلطان محمد، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، چاپ اول، دار الفكر، بيروت – لبنان، ۱۴۲۲ هـ.
هیثمی، نور الدين علي بن أبي بكر بن سليمان، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، محقق: حسام الدين القدسي، مكتبة القدسي، القاهرة، ۱۴۱۴ هـ.
الهيتمي، أحمد بن محمد بن علي بن حجر، الفتاوى الحديثية لابن حجر الهيتمي، دار الفكر، بی‌تا.
الیعمری، محمد بن محمد بن محمد بن سید الناس، عيون الأثر، تعلیق: إبراهيم محمد رمضان، چاپ اول، دار القلم – بيروت، ۱۴۱۴ هـ.

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp
مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

حدیث مؤاخات