تصحیح سند حدیث من كنت مولاه، فعليٌّ مولاه منقول از بریده صحابی

چکیده

حدیث (من كنت مولاه، فعليٌّ مولاه)، یکی از اصلی ترین دلیل های مذهب شیعه برای اثبات حقانیت امیرالمؤمنین است. این حدیث شریف از طریق های مختلف در کتاب های اهل تسنن وارد شده است.

تذکر این نکته ضروری است که برای استدلال به یک روایت ابتدا باید صحت آن اثبات شده و بعد به دلالت آن پرداخته شود، به همین جهت در نوشتار پیش رو این حدیث را منقول از بریده صحابی، از کتاب المستدرك حاکم نیشابوری انتخاب و به بررسی و تصحیح سند آن پرداخته ایم.

در متن این نوشتار خواهید دید علاوه بر آنکه راویان این حدیث جرح قابل توجهی ندارند، حدیث به طرق متعدد نیز نقل شده است.

در بخش پایانی این مقاله نیز، به ذکر اقوال و اسامی عالمان متقدم و معاصر سنی که حکم به صحت و تواتر حدیث من کنت مولاه فعلی مولاه داده اند، پرداخته ایم.

کلید واژه ها : المستدرک، تصحیح سند، من کنت مولاه، بریده صحابی

مقدمه

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در طول مدت رسالت خویش، بارها و به بهانه های مختلف فضائل امیرالمومنین علی بن ابی طالب صلوة الله علیه را بیان کرده و گاهی با صراحت لهجه ایشان را خلیفه و جانشین  پس از خود معرفی کرده اند.

گاه به بهانه خوردن پرنده بریان، گاهی به بهانه محافظت از شهر برای خروج به جنگ تبوک، گاهی ایشان را انبیاء تشبیه کرده و گاهی او را نفس خویش معرفی کرده است.

گرچه دشمنان خدا و رسولش صلی الله علیه و آله همواره در طول تاریخ سعی در کتمان این فضائل مبارک داشتند، اما برخی از این فضائل به خاطر شرایط زمانی و مکانی و یا شدت تکرار رسول خدا صلی الله علیه و آله آنقدر فراگیر و نقل شده، که دیگر کسی قدرت کتمان آن را نداشته است.

حدیث غدیر از آن دسته احادیثی است که جز معدود افرادی مثل ابن تیمیه که شدت دشمنی شان با اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله زبان زد عام و خاص است؛ اشخاص دیگری آن را انکار نکرده اند.

حاکم نیشابوری در کتاب المستدرك علي الصحيحين ضمن نقل فضائل اميرالمؤمنین علیه السلام حدیث من کنت مولاه را از بریده صحابی نقل کرده است که در این نوشتار به تصحیح آن خواهیم پرداخت.

علاوه بر این، در متن پیش رو خواهید دید نه تنها احدی از طرفداران سقیفه نتوانسته این حدیث را تضعیف و یا انکار کند بلکه به صراحت حکم به صحت و تواتر این حدیث شریف و فضیلت بزرگ امیرالمومنین علیه السلام داده اند.

ضمناً با مطالعات و جستجوی صورت گرفته برای این تحقیق و تصحیح سند به صورت بررسی تک تک راویان، پیشینه ای یافت نشد.

حدیث من کنت مولاه

متن حدیث

(حدّثنا محمّد بن صالح بن هانئ، ثنا أحمد بن نصر، وأخبرنا محمّد بن علي الشّيبانيّ، بالكوفة، ثنا أحمد بن حازم الغفاريّ، وأنبأ محمّد بن عبد اللّه العمريّ، ثنا محمّد بن إسحاق، ثنا محمّد بن يحيى، وأحمد بن يوسف، قالوا: ثنا أبو نعيم، ثنا ابن أبي غنيّة، عن الحكم، عن سعيد بن جبير، عن ابن عبّاس، عن بريدة الأسلميّ رضي اللّه عنه، قال:

غزوت مع علي إلى اليمن فرأيت منه جفوةً، فقدمت على رسول الله صلّى الله عليه وسلّم فذكرت عليّاً فتنقّصته، فرأيت وجه رسول الله صلّى الله عليه وسلّم يتغيّر، فقال: يا بريدة، ألست أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟ قلت: بلى يا رسول اللّه، فقال: من كنت مولاه، فعليٌّ مولاه. وذكر الحديث.

هذا حديثٌ صحيحٌ على شرط مسلم، ولم يخرّجاه).[۱]

نمودار سند

 

بررسی راویان

حاکم نیشابوری این روایت را به سه طریق از اساتید خودش، و به چهار طریق از ابو نعیم الفضل بن دكين نقل کرده است، که به بررسی این راویان خواهیم پرداخت.

طریق اول

راوی اول: محمّد بن صالح بن هانئ

نام وی ‌محمّد ‌بن ‌صالح ‌ابن ‌هانئ، أبو جعفر الوراق النّيسابوري است، او در سال ۳۴۰ هجری وفات یافته است.[۲]

اتصال سند

حاكم نيشابوری در کتاب المستدرك، بیش از ۳۰۰ روایت از او نقل کرده است.

علاوه بر آنکه ابو طیب المنصوری، عالم معاصر سنی در کتاب الروض الباسم في تراجم شيوخ الحاكم، نام حاکم نیشابوری را در بین شاگردان وی ذکر کرده، خود حاکم نیشابوری نیز حدیث را با لفظ سماع حدثنا از او نقل کرده است، که دلالت بر اتصال سند در این طبقه می‌کند.

تعدیل های راوی

حاکم نیشابوری به طور صریح او را توثیق کرده، و به مدح او پرداخته است. [۳]

ابن کثیر دمشقی نیز در کتاب طبقات الشافعيين او را ستوده و توثیق کرده است. [۴]

نتیجه جرح و تعدیل راوی

علاوه بر آنکه جرحی در مورد این راوی وارد نشده است، عالمان و بزرگان سنی به صراحت او را توثیق کرده اند. بنابراین در وثاقت او تردیدی نخواهد بود.

راوی دوم: أحمد بن نصر

نام وی أبو نصر ‌أحمد ‌بن ‌محمد ‌بن ‌نصر النیسابوری است، او در سال ۲۸۰ هجری وفات یافته است.[۵]

اتصال سند

معاصرت بين محمد بن صالح و ابو نصر النيسابوری، همچنین نقل حدیث با لفظ سماع (حدثنا) توسط محمد بن صالح-که وثاقت وی ثابت شد- دلالت بر اتصال سند در این طبقه می‌کند.

تعدیل های راوی

عبد القادر القرشي عالم قرن هشتم  در کتاب الجواهر المضية او را فقیه دانسته و از قول حاکم نیشابوری وی را با عبارت (شيخ أهل الرأي في عصره ورئيسهم) ستوده است. [۶]

نتيجه جرح و تعدیل راوی

احمد بن محمد بن نصر توسط بزرگان ستوده شده و او را فقیه و مورد اعتماد عصر خودش دانسته اند، و جرحی نیز در مورد وی وارد نشده است. بنابراین وثاقت وی، قطعی و بدیهی می‌باشد.

طریق دوم

راوی سوم: محمّد بن علي الشّيبانيّ

‌نام وی أبو جعفر ‌محمد ‌بن ‌علي ‌بن ‌دحيم، ‌الشّيباني است، او در سال ۳۵۱ هجری وفات یافته است.[۷]

اتصال سند

ذهبی در سیر أعلام النبلاء نام حاکم نیشابوری را در بین شاگردان أبو جعفر الشیبانی ذکر کرده است.[۸]

تعدیل های راوی

شمس الدین ذهبی در کتاب سير أعلام النبلاء به صراحت او را توثیق کرده و با الفاظ (الشيخ، المسند، الفاضل، محدث الكوفة) ستوده است. [۹]

ابو طیب المنصوری عالم معاصر اهل سنت نیز در کتاب الروض الباسم في تراجم شيوخ الحاكم أبو جعفر الشّیبانی را توثیق کرده است. [۱۰]

نتیجه جرح و تعدیل راوی

أبو جعفر الشّیبانی از راویان مورد اعتماد اهل تسنن  است، که هیچ جرحی در مورد او وارد نشده و توسط عالمان متقدم و معاصر سنی توثیق شده است و تردیدی در وثاقت او در نقل حدیث وجود ندارد.

راوی چهارم: أحمد بن حازم الغفاريّ

‌نام وی أحمد ‌بن ‌حازم ‌بن ‌محمّد ‌بن ‌يونس أبو عمرو الغفاري است، او در سال ۲۷۶ هجری وفات یافته است.[۱۱]

اتصال سند

ذهبی در سير أعلام النبلاء نام أبو جعفر الشیبانی را در بین شاگردان احمد بن حازم ذکر کرده است.[۱۲]

تعدیل های راوی

ذهبی در سير أعلام النبلاء او را با عبارت های (الإمام، الحافظ، الصدوق) ستوده است. [۱۳]

ابن حبان نام او را در الثقات ذکر کرده و او را متقن دانسته است. [۱۴]

أكرم زيادة الفالوجي عالم معاصر سنی در کتاب معجم شيوخ الطبري احمد بن حازم را توثیق کرده و متقن دانسته است. [۱۵]

نتیجه جرح و تعدیل راوی

احمد بن حازم از راویان کتب حدیثی اهل تسنن است که توسط عالمان متقدم و معاصر سنی مدح و توثیق شده  و جرحی نیز در مورد او وارد نشده است. بنابراین حکم به وثاقت وی قطعی می‌باشد.

طريق سوم

راوی پنجم: محمّد بن عبد اللّه العمريّ

نام وی محمّد بن عبد الله بن محمّد بن صبيح، أبو الحسن، العمري است.[۱۶]

اتصال سند

نقل حدیث با الفاظ سماع (انبأنا) توسط حاکم نیشابوری، دلالت بر اتصال سند در این طبقه می‌کند.

تعدیل های راوی

محمد بن عبد الله از شیوخ و اساتید عالم بزرگ اهل تسنن، بیهقی است. بیهقی در نقل حدیث، از او با لقب حافظ یاد کرده و احادیث او را تصحیح کرده است، و در کتاب إثبات عذاب القبر می‌نویسد:

(وأخبرنا ‌محمّد ‌بن ‌عبد ‌الله الحافظ، أنبا أبو بكر بن إسحاق الفقيه، نا عليّ بن الحسين بن الجنيد، ثنا المعافى بن سليمان الحرّانيّ، ثنا فليح بن سليمان، حدّثني هلال بن علي وهو ابن أبي ميمونة، عن أنس بن مالك قال:

بينا رسول الله صلّى الله عليه وسلّم وبلالٌ يمشيان في البقيع، فقال رسول الله صلّى الله عليه وسلّم: يا بلال هل تسمع ما أسمع؟ فقال: لا والله يا رسول الله ما أسمع، فقال: ألا تسمع أهل القبور يعذّبون؟

قال الشّيخ وهذا أيضاً إسناد صحيح).[۱۷]

خود حاکم نیشابوری نیز احادیث او را بر شرط صحیحین، تصحیح کرده است، و شمس الدین ذهبی نیز در این مطلب از حاکم نیشابوری تبعیت کرده است.[۱۸]

بنابراین حاکم نیشابوری و ذهبی، محمد بن عبد الله را از راویان ثقه می‌دانستند، در غیر این صورت، حکم به صحت سند بر شرط بخاری و مسلم ممکن نبود.

ابو طیب المنصوری در کتاب الروض الباسم في تراجم شيوخ الحاكم او را صدوق و اهل حدیث دانسته است.[۱۹]

نتیجه جرح و تعدیل راوی

محمد بن عبد الله العمری توسط عالمان متقدم و معاصر اهل تسنن مدح شده و جرحی نیز در مورد او وارد نشده است و ذهبی نیز احادیث او را صحیح دانسته است. بنابراین او از راویان مورد اعتماد و ثقه خواهد بود.

راوی ششم: محمّد بن إسحاق

نام وی ‌محمّد ‌بن ‌إسحاق ‌بن ‌خزيمة بن المغيرة بن صالح بن بكر است، او در سال ۳۱۱ هجری وفات یافته است.[۲۰]

اتصال سند

نقل حدیث با الفاظ سماع (حدثنا) توسط محمد بن عبد الله-که وثاقت وی ثابت شد- دلالت بر اتصال سند در این طبقه می‌کند.

تعدیل های راوی

ذهبی در سير أعلام النبلاء وی را ستوده و با عبارت (حجة) او را توثیق و با عبارت های  (الحافظ، الفقيه، شيخ الإسلام، إمام الأئمة، صاحب التصانيف) مدح کرده است.[۲۱]

ذهبی در کتاب تذکرة الحفّاظ عبارت حجة را بالاتر از ثقة میداند. [۲۲]

ابن حبّان نیز نام او را در الثقات خودش ذکر کرده و با الفاظی عالی او را ستوده است. ابن حبان می‌نویسد:

( ‌محمّد ‌بن ‌إسحاق ‌بن ‌خزيمة بن المغيرة… وكان رحمه الله أحد أئمّة الدّنيا علماً وفقهاً وحفظاً وجمعاً واستنباطاً حتّى تكلم في السّنن بإسناد لا نعلم سبق إليها غيره من أئمّتنا مع الإتقان الوافر والدّين الشّديد إلى أن توفّي رحمه الله اعتل ليلة الأربعاء ومات ليلة السبت).[۲۳]

نتیجه جرح و تعدیل راوی

محمد بن اسحاق بن خزیمه از عالمان و راویان مورد وثوق است که جرحی نیز در مورد وی وارد نشده است. بنابراین وثاقت وی قطعی می‌باشد.

راوی هفتم: محمّد بن يحيى

نام وی ‌محمد ‌بن ‌يحيى ‌بن ‌عبد ‌الله ‌بن ‌خالد بن فارس است، او در سال ۲۵۶ هجری وفات یافته است.[۲۴]

اتصال سند

جمال الدّین مزّی در کتاب تهذیب الکمال، نام محمّد بن اسحاق را در بین شاگردان وی ذکرکرده است.[۲۵]

تعدیل های راوی

محمد بن یحیی از راویان صحیح بخاری و صحیح مسلم است.

ابن حجر عسقلانی در کتاب تقریب التهذیب او را ستوده و ثقه دانسته است. [۲۶]

ذهبی در سير أعلام النبلاء با الفاظی عالی او را ستوده است.

(‌محمد ‌بن ‌يحيى ‌بن ‌عبد ‌الله ‌بن ‌خالد بن فارس بن ذؤيب، الإمام، العلامة، الحافظ، البارع، شيخ الإسلام، وعالم أهل المشرق، وإمام أهل الحديث بخراسان، أبو عبد الله الذهلي مولاهم، النيسابوري).[۲۷]

نتیجه جرح و تعدیل راوی

محمد بن یحیی از راویان مورد اعتماد در کتاب های حدیثی اهل تسنن است که هیچ جرحی نیز در مورد او وارد نشده، و به صراحت او را توثیق کرده اند.

راوی هشتم: احمد بن يوسف

نام وی ‌أحمد ‌بن ‌يوسف بن خالد الأزدي است، او در سال ۲۶۴ هجری وفات یافته است.[۲۸]

اتصال سند

مقدسی در کتاب الكمال في أسماء الرجال، نام محمد بن اسحاق را در بین شاگردان احمد بن یوسف ذکر کرده است.[۲۹]

تعدیل های راوی

ابن حجر عسقلانی ر تقریب التهذیب به صراحت او را توثیق کرده است. [۳۰]

ذهبی در الکاشف او را حافظ و کثیر الحدیث دانسته است. [۳۱]

نتیجه جرح و تعدیل راوی

احمد بن یوسف نیز از راویان مورد اعتماد کتب حدیثی اهل تسنن از جمله صحیح مسلم است، وی در کتب تراجم به صراحت توثیق شده و جرحی نیز در مورد او وارد نشده است. بنابراین در وثاقت وی تردیدی وجود ندارد.

راوی نهم: أبو نعيم

همانطور که در نمودار سند مشخص است، ابو نعیم شیخ مشترک چهار راوی متابع -احمد بن نصر، احمد بن حازم الغفاری،  محمد بن یحیی و احمد بن یوسف- در این سند است.

نام وی ‌الفضل ‌بن ‌دكين بن حمّاد ‌أبو ‌نعيم الملائي است، او در سال ۲۱۹ هجری وفات یافته است.[۳۲]

اتصال سند

همانطور که گذشت ۴ راوی، متابع یکدیگر، این روایت را از ابو نعیم نقل کرده اند.

هرکدام از این ۴ راوی که وثاقتشان ثابت شد، معاصر ابو نعیم بوده و روایت را با الفاظ سماع بیان کرده اند. بنابراین اتصال سند در هر ۴ راوی برقرار می باشد.

تعدیل های راوی

ابو نعیم از شیوخ بخاری و مسلم بن حجاج در کتاب صحیحشان است.

ابن حجر عسقلانی به صراحت او را توثیق کرده و از کبار شیوخ بخاری دانسته است. [۳۳]

شمس الدین ذهبی در کتاب سير أعلام النبلاء او را ستوده، و اقوال عالمان جرح و تعدیل را در مدح او ذکر کرده است.

(أبو نعيم الفضل بن دكين التيمي الطلحي الحافظ الكبير، شيخ الإسلام… قال أبو زرعة الدمشقي: سمعت يحيى بن معين يقول: ما رأيت أحداً أثبت من رجلين: أبي نعيم، وعفان. قال أبو زرعة: وسمعت أحمد بن صالح يقول: ما رأيت محدثاً أصدق من أبي نعيم. قال يعقوب الفسوي: أجمع أصحابنا أنّ أبا نعيم كان غاية في الإتقان. وقال أبو حاتم: كان حافظاً، متقناً).[۳۴]

جرح های راوی

گرچه ابو نعیم از راویان صحیح بخاری و صحیح مسلم است و به جهت جلالت شأن در نقل حدیث، بی نیاز از توثیق است.

اما از سوی احمد بن صالح متهم به تدلیس شده است.

ابن حجر عسقلانی نام او را در طبقات المدلسین ذکر کرده و نوشته است. [۳۵]

پاسخ اول

ابن حجر عسقلانی نام ابو نعیم را در طبقه اول از کتاب طبقات المدلسین آورده است، و در مورد او می‌گوید:

(الأولى: من لم يوصف بذلك الّا نادراً كيحيى بن سعيد).[۳۶]

بنابراین این حد از تدلیس قابل اعتنا نمی‌باشد. چه آنکه تدلیس بین راویان سنی امری رایج بوده است، تا جایی که حافظ بزرگ اهل تسنّن شعبة بن الحجّاج -که او را امیرالمؤمنین فی الحدیث خوانده‌اند-[۳۷] گفته است:

(ما رأيت أحداً من أصحاب الحديث إلّا يدلّس إلّا ابن عون وعمرو بن مرة)[۳۸]

پاسخ دوم

احمد بن صالح متفرد در این قول است و خود او نیز از سوی برخی بزرگان جرح و تعدیل به شدت جرح شده است.

نسائی در مورد او بدگویی می‌کرده و یحیی بن معین او را کذاب دانسته است. [۳۹]

پاسخ سوم

سلمنا! اگر هم تدلیس را در مورد ابو نعیم بپذیریم، او در نقل این حدیث متابع[۴۰] دارد. ابن أبی عاصم روایت را در کتاب الآحاد والمثاني  از ابو أحمد نقل کرده است.

(حدّثنا محمّد بن المثنّى، نا أبو أحمد، نا عبد الملك ‌بن ‌أبي ‌غنيّة، عن الحكم، عن سعيد بن جبير، عن ابن عبّاس، عن بريدة رضي اللّه عنه قال:

مررت مع علي رضي الله عنه إلى اليمن فرأيت منه جفوةً فلمّا قدمت على النّبيّ صلّى الله عليه وسلّم ذكرت عليّاَ فتنقّصته فجعل وجه رسول الله صلّى الله عليه وسلّم يتغيّر فقال: ألست أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟ قلت: بلى يا رسول الله قال: ‌من ‌كنت ‌مولاه فعليٌّ مولاه).[۴۱]

نقل حدیث متابع از أبو نعیم احتمال تدلیس را در او از بین می‌برد.

نتیجه جرح و تعدیل راوی

فضل بن دکین از راویان مورد اعتماد بزرگان حدیثی اهل تسنن است که بسیار او را مدح و توثیق کرده اند، که به جرح تدلیس وی نیز پاسخ داده شد. بنابراین در وثاقت وی در نقل حدیث هیچگونه تردیدی وجود ندارد.

راوی دهم: ابن أبي غنيّة

نام وی ‌عبد ‌الملك ‌بن ‌حميد ‌بن ‌أبي ‌غنية است.[۴۲] تاریخ وفات او را از سال ۱۵۱ تا سال ۱۶۰ هجری ثبت کرده اند.[۴۳]

اتصال سند

مزی در کتاب تهذيب الكمال  في أسماء الرجال نام ابو نعیم را در بین شاگردان ابن أبی غنیه ذکر کرده است.[۴۴]

تعدیل های راوی

ابن أبی غنیه از راویان صحیح بخاری و صحیح مسلم است.

ابن حجر عسقلانی در تقريب التهذيب[۴۵] و ذهبی در الکاشف[۴۶] به طور صریح او را توثیق کرده اند. [۴۷]

نتیجه جرح و تعدیل راوی

هیچ جرحی در مورد این راوی وارد نشده است و عالمان جرح و تعدیل به صراحت او را توثیق کرده اند. بنابراین در بدون تردید در نقل حدیث به او اعتماد می‌شود.

راوی یازدهم: الحكم

نام وی ‌الحكم ‌بن ‌عتيبة ‌الكندي است، او در سال ۱۱۵ هجری وفات یافته است.[۴۸]

اتصال سند

مزی در تهذيب الكمال  نام ابن أبی غنیه را در بین شاگردان حکم بن عتیبه ذکر کرده است.[۴۹]

تعدیل های راوی

حکم بن عتیبه از راویان صحیح بخاری و صحیح مسلم است.

ابن حجر عسقلانی در تقریب التهذیب با عبارات (ثقه، ثبت، فقيه) او را توثیق کرده است. [۵۰]

‌ذهبی نیز در الکاشف او را ستوده و توثیق کرده است. [۵۱]

جرح های راوی

ابن حجر عسقلانی در تقریب التهذیب ضمن موثق دانستن حکم بن عتیبه در نقل حدیث، او را مدلّس نیز خوانده است.

پاسخ

با توجه به اینکه بخاری و مسلم به حکم اعتماد کرده و در صحیحشان از او روایت نقل کرده اند، و ابن حجر نیز با عبارت (ربما) تدلیس را به او نسبت داده است، در پاسخ به اتهام تدلیس به نقل روایت متابع اکتفا می‌کنیم.

متابع

(وحدّثناه أحمد بن يحيى الكوفي، قال: حدّثنا خالد بن مخلد، قال: حدّثنا أبو مريم عن عديّ بن ثابت، عن سعيد بن جبير، عن ابن عباس قال:

حدّثني بريدة قال بعثني رسول الله صلّى الله عليه وسلّم مع عليّ بن أبي طالب فرأيت منه جفوةً فلمّا جئت شكوته إلى النّبيّ صلّى الله عليه وسلّم قال فرفع رأسه فقال: يابريدة ‌من ‌كنت ‌مولاه فعليٌّ مولاه). [۵۲]

در این روایتی که بزار در مسند خودش نقل کرده، عدی بن ثابت متابع برای حکم بن عتیبه است.

نتيجه جرح و تعديل راوی

حکم بن عتیبه نیز از راویان صحیح بخاری و صحیح مسلم است که به صراحت او را توثیق کرده اند، و جرحی به غیر از تدلیس درباره او وارد نشده است، که با نقل حدیث متابع آن پاسخ داده شد. بنابراین حکم بن عتیبه از راویان ثقه و مورد اعتماد در نقل حدیث می‌باشد.

راوی دوازدهم: سعيد بن جبير

نام وی سعيد بن جبير بن هشام الأسدي است،[۵۳] او در سال ۹۵ هجری وفات یافته است.[۵۴]

اتصال سند

مزّی در تهذيب الكمال  نام حکم بن عتیبه را در بین شاگردان سعید بن جبیر ذکر کرده است.[۵۵]

تعدیل های راوی

سعید بن جبیر از راویان صحیح بخاری و صحیح مسلم است.

ابن حجر عسقلانی در تقریب التهذيب او را با ۰ثقة، ثبت، فقيه) توثیق کرده است. [۵۶]

ذهبی در الكاشف وی را أحد الأعلام معرفی کرده است. [۵۷]

نتیجه جرح و تعدیل راوی

سعید بن جبیر نیز از راویان مورد اعتماد بخاری و مسلم بوده که به او اعتماد کرده و در کتاب صحیحشان از او روایت نقل کرده اند. عالمان جرح و تعدیل او را توثیق کرده اند و جرح قابل توجهی نیز در مورد او وارد نشده است.

ناگفته نماند سعید بن جبیر نیز در نقل عبارت من (کنت مولاه فعلیّ مولاه) از ابن عباس متابع دارد.

در کتاب فضائل الصحابة احمد بن حنبل آمده است:

حدّثنا عبد الله قال: حدّثني أبي، قثنا يحيى بن حماد، قثنا أبو عوانة، قثنا أبو بلج قثنا عمرو بن ميمون قال: إنّي لجالس إلى ‌ابن ‌عباس، إذ أتاه تسعة رهط قالوا: يا أبا عباس، إمّا أن تقوم معنا، وإمّا أن تخلو بنا عن هؤلاء، قال: فقال ‌ابن ‌عباس: بل أنا أقوم معكم، قال: وهو يومئذ صحيح قبل أن يعمى، قال: فابتدءوا فتحدثوا فلا ندري ما قالوا، قال: فجاء ينفض ثوبه ويقول: أف وتف، وقعوا في رجل له عشر، وقعوا في رجل قال له النّبي صلّى الله عليه وسلم… ‌من ‌كنت ‌مولاه فإنّ مولاه علي).[۵۸]

راوي سيزدهم: ابن عبّاس

نام وی ‌عبد ‌الله ‌بن ‌عباس ‌بن ‌عبد ‌المطلب است، او در سال ۶۸ هجری وفات یافته است.[۵۹]

اتصال سند

مزّی در تهذيب الكمال  نام سعید بن جبیر را در بین شاگردان ابن عباس ذکر کرده است.[۶۰]

تعدیل های راوی

ابن عباس از صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌باشد،[۶۱] و تمام صحابه نزد اهل تسنن عادل و مورد وثوق می‌باشند.

ابن عباس نیز در نقل این روایت از بریده متابعی دارد که عبد الرزاق صنعانی در المصنف آن را نقل کرده است.

(أخبرنا عبد الرزاق، عن معمر، ‌عن ‌ابن ‌طاوس، ‌عن ‌أبيه ‌قال: ‌لمّا ‌بعث ‌النّبي صلى الله عليه وسلم  علياً إلى اليمن، خرج بريدة الأسلمي معه، فعتب على عليّ في بعض الشيء، فشكاه بريدة إلى النّبي صلّى الله عليه وسلم، فقال النّبي صلّى الله عليه وسلم: من كنت مولاه فإنّ علياً مولاه).[۶۲]

‌طاووس ‌بن كيسان در این سند متابع برای ابن عباس می‌باشد.

راوی چهاردهم: بريدة الأسلميّ

نام وی بريدة بن الحصيب أبو سهل الأسلمي است، او در سال ۶۳ هجری وفات یافته است.[۶۳]

اتصال سند

مزّی در تهذيب الكمال  نام بریده را در بین شیوخ و اساتید ابن عباس ذکر کرده است.[۶۴]

تعدیل های راوی

بریده از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌‍‌‌باشد،[۶۵] و تمام صحابه در نزد اهل تسنن عادل و مورد اعتماد هستند.

نتیجه نهایی تصحیح سند

تمام راویان این حدیث شریف، از راویان ثقه و مورد اعتماد کتب حدیثی اهل تسنن هستند، که عالمان جرح و تعدیل در کتب تراجم، با عالی ترین الفاظ آنها را ستوده و توثیق کرده اند.

همانطور که گذشت در هر طبقه راویان این روایت منقول از حاکم نیشابوری، با طریق های مختلف نقل شده است که هیچکدام از راویان آن جرح قابل توجهی نداشته و حدیث در نهایت صحت قرار گرفته است.

حدیث شریف (من کنت مولاه) از لسان مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله به طرق متعددی نقل شده است که عالمان متقدم و متأخر سنی، صراحتاً حکم به صحت آن داده اند، و بسیاری نیز آن را متواتر می‌دانند.

سعید بن محمد السناری از عالمان معاصر سنی در تحقیق کتاب مسند ابو یعلی الموصلی ذیل حدیث (من کنت مولاه) می‌نویسد: (وقد صححه خلق من المتقدمين والمتأخرين).[۶۶]

در این بخش ابتدا برخی از اقوال در تصحیح این حدیث شریف را بیان کرده و بعد اقوال کسانی که قائل به تواتر این حدیث هستند را ذکر می‌کنیم.

اقوال در صحت احادیث غدیر

۱.     ابو عیسی الترمذی (م ۲۷۹ هجري)

ترمذی در کتاب سنن خودش پس از نقل این حدیث حکم به صحت آن کرده است. او می‌نویسد:

(حدثنا محمد بن بشار قال: حدثنا محمد بن جعفر قال: حدثنا شعبة، عن سلمة بن كهيل، قال: سمعت أبا الطفيل يحدث، عن أبي سريحة، أو زيد بن أرقم – شك شعبة – عن النبي صلى الله عليه وسلم قال: من ‌كنت ‌مولاه فعلي مولاه.

هذا حديث حسن صحیح[۶۷]).[۶۸]

۲.     ابن شاهین (م ۳۸۵ هجري)

ابو حفص، عمر بن احمد بن عثمان معروف به ابن شاهین  پس از نقل حدیث در کتاب شرح مذاهب آن را صحیح و از خصائص امیرالمؤمنین علیه السلام دانسته است.

(حدثنا عبد الله بن محمد، ثنا عبد الرّحمن بن صالح الأزدي، ثنا موسى بن عثمان الحضرمي، عن أبي إسحاق، عن زيد بن أرقم، والبراء، قالا: كنّا مع رسول الله صلّى الله عليه وسلّم يوم غدير خم ونحن نرفع غصن الشجرة عن رأسه، فقال: ألا إن الله وليي، وأنا ولي كل مؤمن، من كنت مولاه فعلي مولاه. وفي غير هذه الرواية: اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه.

وهذا حديث غريب صحيح، وقد روى حديث غدير خم عن رسول الله صلى الله عليه وسلم نحو مائة نفس، وفيهم العشرة، ‌وهو ‌حديث ‌ثابت، ‌لا ‌أعرف ‌له ‌علة. تفرد عليّ بهذه الفضيلة، لم يشركه فيها أحد).[۶۹]

۳.     حاكم نيشابوری (م ۴۰۵ هجري)

حاکم نیشابوری پس از نقل حدیث در المستدرك، آن را تصحیح کرده است، وی می‌نویسد:

(…قال: من ‌كنت ‌مولاه فعلي مولاه. هذا حديث صحيح الإسناد، ولم يخرجاه).[۷۰]

۴.     ابوبکر المالکی (م ۴۵۳ هجري)

ابو بکر المالکی در کتاب رياض النفوس می‌نویسد:

(…فقال لي أبو جعفر: اقرأ، قال: فقلت له: عرفت الحديث وهو حديث غدير خم: ‌من ‌كنت ‌مولاه فعليّ مولاه.

وهو حديث ‌صحيح، وقد رويناه).[۷۱]

۵.     أبو زكريا النووي (م۶۷۶ هجري)

نووی شارح معروف صحيح مسلم در این باره می‌نویسد:

(وأما قوله صلى الله عليه وسلم: ‌من ‌كنت ‌مولاهُ فعلي مولاه، فحديث ‌صحيح).[۷۲]

۶.     شمس الدین ذهبی (م ۷۴۸ هجري)

ذهبی نیز در کتاب تلخیص مستدرک، در تصحیح حدیث از حاکم نیشابوری تبعیت کرده و می‌نویسد:

(…قال: من ‌كنت ‌مولاه فعلي مولاه. هذا حديث صحيح الإسناد، ولم يخرجاه. التعليق – من تلخيص الذهبي: صحيح).[۷۳]

۷.     نور الدین الهیثمی (م ۸۰۷ هجري)

نور الدین هیثمی در کتاب موارد الظمآن إلى زوائد ابن حبان می‌نویسد:

(وأخرجه عبد الرزاق ۱۱/ ۲۲۵ برقم (۲۰۳۸۸) من طريق معمر، عن ابن طاووس، عن أبيه قال: لما بعث النبي صلى الله عليه وسلم علياً إلي اليمن، خرج بريدة الأسلمي معه، فعتب على عليّ في بعض الشيء، فشكاه بريدة إلى النبي صلى الله عليه وسلم، فقال النبي صلى الله عليه وسلم: ‌من ‌كنت ‌مولاه فعلي مولاه. وهذا إسناد ‌صحيح).[۷۴]

۸.     أبو العباس البوصيري (م ۸۴۰ هجري)

أبو العباس البوصيری در کتاب إتحاف الخيرة پس از نقل حدیث (من کنت مولاه) از بریده، سند آن را منقول از ابن ابی شیبه، بزّار و نسائی صحیح دانسته است.

(وعن بريدة رضي الله عنه قال: بعثنا رسول الله صلى الله عليه وسلم في سرية واستعمل علينا علياً فلما جئناه قال: كيفا رأيتم صاحبكم؟ قال: فإمّا شكوته وإمّا شكاه غيري. قال: فرفعت رأسي وكنت رجلاً مكباباً، فإذا النبي صلى الله عليه وسلم قد أحمر وجهه وهو يقول؟ من كنت مولاه فعليّ مولاه.

‌رواه ‌أبو ‌بكر ‌بن ‌أبي ‌شيبة ‌والبزار ‌والنسائي ‌في ‌الكبرى ‌بسند ‌صحيح).[۷۵]

۹.     ابن حجر عسقلانی (م ۸۵۲ هجري)

ابن حجر عسقلانی در کتاب فتح الباری می‌نویسد:

(أما حديث ‌من ‌كنت ‌مولاه فعلي مولاه فقد أخرجه الترمذي والنسائي وهو كثير الطرق جداً وقد استوعبها ابن عقدة في كتاب مفرد وكثير من أسانيدها صحاح وحسان).[۷۶]

۱۰.                 ابن تغري بردي (م ۸۷۴ هجري)

جمال الدین، یوسف بن تغری بردی از عالمان قرن نهم هجری در کتاب مورد اللطافة می‌نویسد:

(وورد أنّ النّبي صلّى الله عليه وسلّم ‌قال: ‌من ‌كنت ‌مولاه ‌فعلي ‌مولاه، ‌في ‌حديث ‌صحيح).[۷۷]

۱۱.                 شمس الدين السفيري (م ۹۵۶ هجري)

السفيری در کتاب المجالس الوعظية آورده است:

(وقوله صلّى الله عليه وسلّم: من ‌كنت ‌مولاه فعليّ مولاه، حديث ‌صحيح كما قاله النووي).[۷۸]

۱۲.                 ابن حجر هیتمی (م ۹۷۴ هجري)

ابن حجر هيتمی در کتاب الصواعق المحرقة در مورد اسناد حدیث غدیر می‌نویسد:

(الحديث الرابع قال صلى الله عليه وسلم يوم غدير خم: ‌من ‌كنت ‌مولاه فعلي مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه، الحديث. وقد مرّ في حادي عشر الشبه وأنّه رواه عن النّبي صلى الله عليه وسلّم ثلاثون صحابياً وأنّ كثيراً من طرقه ‌صحيح أو حسن).[۷۹]

۱۳.                 الملا علي القاري (م ۱۰۱۴ هجري)

ملا علی قاری در کتاب مرقاة المفاتيح  پس از نقل حدیث غدیر، در مورد اسناد آن می‌نویسد:

(‌والحاصل ‌أنّ ‌هذا ‌حديث ‌صحيح ‌لا ‌مرية ‌فيه، بل بعض الحفّاظ عدّه متواتراً إذ في رواية لأحمد أنّه سمعه من النّبي صلى الله عليه وسلم ثلاثون صحابياً، وشهدوا به لعليّ لما نوزع أيام خلافته).[۸۰]

۱۴.                 الزُّرقاني (م ۱۱۲۲ هجري)

محمد بن عبد الباقي الزرقانی در کتاب خودش می‌نویسد:

(وقال صلّى الله عليه وسلّم: ‌من ‌كنت ‌مولاه فعليّ مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عادة وأحب من أحبّه وأبغض من أبغضه رواه الترمذي والنسائي وأحمد وغيرهم، وطرقه كثيرة جداً، وهو ‌صحيح).[۸۱]

بسیاری از عالمان معاصر اهل تسنن نیز حکم به صحت طرق متعدد حدیث غدیر داده اند که ذکر نام آنها اکتفا می‌کنیم.

شعيب الأرنؤوط در تحقیق کتاب مسند احمد بن احنبل. [۸۲] و همچنین در تحقیق کتاب سنن ابن ماجه،[۸۳] حکم به صحت سند حدیث غدیر داده است.

ناصر الدین الأبانی در کتب متعدد حکم به تصحیح سند حدیث غدیر داده است. در کتاب سلسلة الأحاديث الصحيحة به بررسی و تصحیح اسانید و طرق متعدد این حدیث شریف پرداخته است.[۸۴] در تحقیق و تعلیق بر کتاب السنة لابن أبي عاصم می‌نویسد: این حدیث در نهایت صحت قرار گرفته است.[۸۵]

محمد بن طاهر البرزنجي در کتاب صحيح وضعيف تاريخ الطبري طریق حدیث غدیر، منقول از ریاح بن الحارث را صحیح دانسته است.[۸۶]

بشار عواد معروف و سلیم محمد عامر در تحقیق کتاب التمهید ابن عبد البر، طرق حدیث غدیر را متعدد و صحیح دانسته اند.[۸۷]

مقبل الوادعی در کتاب المقترح في أجوبة بعض أسئلة المصطلح حدیث (من كنت مولاه فعليّ مولاه) را صحیح دانسته است.[۸۸]

و موارى موارد متعدد دیگری که به جهت اختصار از نقل آنها خودداری می‌کنیم.

در ادامه به نقل اقوال تواتر حدیث غدیر از عالمان سنی خواهیم پرداخت.

تواتر حدیث غدیر

۱.     الحافظ شمس الدین الذهبی (م ۷۴۸ هجري)

شمس الدین ذهبی به علت زیاد بودن اسناد و طرق حدیث غدیر کتابی در این باب تألیف کرده است به نام: رسالة طرق حديث من كنت مولاه فعلي مولاه.

ابن کثیر دمشقی از قول ذهبی در البداية والنهاية می‌نویسد:

(قال وصدر الحديث –من كنت مولاه فعلي مولاه-متواتر، ‌أتيقن ‌أن ‌رسول ‌الله صلى الله عليه وسلم قاله).[۸۹]

۲.     الحافظ ابن الجزري (م ۸۳۳ هجري)

ابن الجزری در کتاب مناقب الأسد الغالب علي بن أبي طالب پس از نقل حدیث مناشده[۹۰] می‌نویسد: مضمون این حدیث از امیرالمؤمنین علیه السلام و رسول خدا صلی الله علیه و آله متواتر می‌باشد و پس از آن برای اطمینان خاطر نام صحابه ای که روایت را نقل کرده اند را ذکر می‌کند.

(أخبرنا أبو حفص عمر بن الحسن المراغي فيما شافهني به عن أبي الفتح يوسف بن يعقوب الشيباني أنا أبو اليمن زيد بن الحسن الكندي أنا أبو منصور القزاز أنا الإمام أبو بكر بن ثابت الحافظ أنا محمد بن عمر بن بكير أنا أبو عمر يحيى بن عمر الأخباري ثنا أبو جعفر أحمد بن محمد الضبعي ثنا الأشج حدثنا العلاء بن سالم عن يزيد بن أبي زياد عن عبد الرحمن بن أبي ليلى قال سمعت علياً رضي الله عنه بالرحبة ينشد الناس من سمع النبي صلى الله عليه وسلم يقول: من كنت مولاه فعلي مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه، فقام إثنا عشر بدرياً فشهدوا أنّهم سمعوا رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول ذلك.

هذا حديث حسن صحيح من وجوه كثيرة تواتر عن أمير المؤمنين علي وهو يتواتر أيضا عن النبي صلى الله عليه وسلم رواه الجم الغفير عن الجم الغفير ولا عبرة بمن حاول تضعيفه ممن لا اطلاع له في هذا العلم فقد ورد مرفوعاً عن أبي بكر الصديق وعمر بن الخطاب وطلحة بن عبيد الله والزبير بن العوام وسعد بن أبي وقاص وعبد الرحمن بن عوف والعباس بن عبد المطلب وزيد بن أرقم والبراء بن عازب وبريدة بن الحصيب وأبي هريرة وأبي سعيد الخدري وجابر بن عبد الله وعبد الله بن عباس وحبشي بن جنادة وعبد الله بن مسعود وعمران بن حصين وعبد الله بن عمر وعمار بن ياسر وأبي ذر الغفاري وسلمان الفارسي وأسعد بن زرارة وخزيمة بن ثابت وأبي أيوب الأنصاري وسهل بن حنيف وحذيفة بن اليمان وسمرة بن جندب وزيد بن ثابت وأنس بن مالك وغيرهم من الصحابة رضوان الله عليهم وصح عن جماعة منهم من يحصل القطع بخبرهم وثبت أيضاً أن هذا القول كان منه صلى الله عليه وسلم يوم غدير خم).[۹۱]

۳.     الحافظ السیوطي (م ۹۱۱ هجري)

جلال الدین سیوطی در کتاب قطف الأزهار المتناثرة في الأخبار المتواترة در بخش مناقب،حدیث غدیر را با طرق و اسانید متفاوت ذکر کرده است.[۹۲]

با توجه به آنچه سیوطی در مقدمه این کتاب نگاشته، وی قائل به تواتر حدیث غدیر بوده است.

سیوطی در مقدمه می‌نویسد:

(فإنّي جمعت كتاباً سمّيته الفوائد المتکاثره فی الأخبار المتواتره و أوردت فیه ما رواه من الصّحابه عشرة فصاعداً مستوعباً طرق کل حدیث و ألفاظه. فجاء کتاباً حافلاً لم أسبق إلی مثله إلّا إنّه لکثرة ما فیه من الأسانید إنّما یرغب فیه من له عنایه فی الحدیث وإهتمام عال، و قلیل ما هم.

فرأيت تجريد مقاصده في هذه الكرّاسة ليعمّ نفعه بأن أذكر الحديث وعدّة من رواه من الصّحابة مقروناً بالعزو الي من خرجه من الأئمة المشهورين وفي ذلك مقنع للمستفيدين و سمّيته: قطف الأزهار المتناثرة في الأخبار المتواترة).[۹۳]

برخی از عالمان متأخر نیز حدیث (من کنت مولاه) را متواتر دانسته اند که برخی از آنها را بیان می‌کنیم.

۴.     عبد الرؤوف المناوي ( م۱۰۳۰ هجري)

عبد الرؤوف المناوي در کتاب التيسير بشرح الجامع الصغير حدیث من کنت مولاه را متواتر دانسته است.

(من كنت مولاه أي وليه وناصره، فعلى مولاه ولاء الاسلام وسببه، إنّ أسامة قال لعلي: لست مولاي إنّما مولاي رسول الله فذكره (حم هـ عن البراء) بن عازب (حم عن بريدة) بن الحصيب (ت ن والضياء عن زيد بن أرقم) ورجال أحمد ‌ثقات ‌بل ‌قال ‌المؤلف ‌حديث ‌متواتر).[۹۴]

۵.     أبو الفداء العجلوني (م ۱۱۲۶ هجري)

اسماعيل بن محمد العجلوني در کتاب كشف الخفاء می‌نویسد:

(‌من ‌كنت ‌مولاه فعلي مولاه. رواه الطبراني وأحمد والضياء في المختارة عن زيد بن أرقم وعلي وثلاثين من الصحابة بلفظ اللهم وال من والاه وعاد من عاداه، فالحديث متواتر أو مشهور).[۹۵]

۶.     الصنعاني (م۱۱۸۲ هجري)

محمد بن إسماعيل الأمير الصنعاني، در کتاب أصول الفقه إجابة السائل، حديث (من كنت مولاه فعلي مولاه) را متواتر معنوی دانسته و از قول العلامة المقبلي حدیث را متواتر لفظی خوانده است.

‌(وأما ‌التواتر ‌المعنوي ‌وهو ‌اختلاف ألفاظ المخبرين عن خبر رووه واتفقت ألفاظهم على معناه فإنّه كثير واسع وعليه مدار غالب التواتر ويفيد تواتر القدر المشترك ومثاله… حديث من كنت مولاه فعلي مولاه فإنّ له مائة وخمسين طريقاً. قال العلامة المقبلي بعد سرد بعض طرق هذا الحديث ما لفظه فإن لم يكن هذا معلوماً فما في الدنيا معلوم وجعل هذا الحديث في الفصول من المتواتر لفظاً ).[۹۶]

۷.     محمد بن جعفر الكتاني ( م ۱۳۴۵ هجري)

الكتاني در كتاب  نظم المتناثر من الحديث المتواتر حدیث (من كنت مولاه فعلي مولاه) را به عنوان یکی از احادیث متواتر بیان کرده وحدود سی نفر از صحابه را، به عنوان راوی حدیث غدیر نام می‌برد.[۹۷]

۸.     ناصر الدين الألباني (م ۱۴۲۰ هجري)

ناصر الدين الألباني در کتاب سلسلة الأحاديث الصحيحة پس از نقل اسانید و طرق مختلف حدیث غدیر، در اقرار به تواتر این حدیث شریف می‌نویسد:

(وجملة القول أنّ حديث الترجمة حديث صحيح بشطريه، بل الأول منه ‌متواتر عنه صلى الله عليه وسلم كما ظهر لمن تتبع أسانيده وطرقه، وما ذكرت منها كفاية).[۹۸]

۹.     تحقيق كتاب الجامع لعلوم الإمام أحمد

خالد الرباط، سيد عزت عيد، محمد أحمد عبد التواب سه محقق كتاب الجامع لعلوم الإمام أحمد ذیل حدیث (من كنت مولاه فعلي مولاه) می‌نویسند:

(هذا حديث تواتر على روايته جمع من الصحابة).[۹۹] [۱۰۰]

نتیجه گیری

حدیث غدیر از معدود احادیثی است که در فضیلت امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شده و عالمان سنی علاوه بر آنکه آن را صحیح السند دانسته اند، حکم به تواتر این حدیث شریف نیز داده اند.

در این نوشتار ابتدا سندی از حدیث شریف غدیر منقول از حاکم نیشابوری، بررسی و تصحیح شد، در بررسی این سند روشن شد علاوه بر آنکه هیچکدام از راویان جرح قابل توجهی نداشتند، تقریبا در تمام طبقات راویان، این حدیث دارای متابع بود، بنابراین چنانچه برخی از راویان جرح هایی مانند تدلیس در مورد آنها ذکر شده بود با بیان حدیث متابع، از آن راوی رفع اتهام شد.

در بخش انتهایی این نوشتار نیز، اقوال بزرگان و عالمان متقدم و متأخر سنی در تصحیح و حکم به متواتر بودن حدیث (من کنت مولاه فعلی مولاه) نقل شده است.

بزرگانی مانند ابن حجر عسقلانی، نووی شارح صحیح مسلم، حاکم نیشابوری، ترمذی در شمار تصحیح کنندگان حدیث و عالمانی چون شمس الدین ذهبی، سیوطی، ابن الجزری و مناوی در شمار ناقلین تواتر حدیث بودند.

پی‌نوشت‌ها

[۱]. ‏الحاكم النيسابوري، المستدرك على الصحيحين (بيروت: دار الكتب العلمية، ۱۴۱۱)، ج ۳، ۱۱۹.

[۲]. ‏ابن الصلاح، طبقات الفقهاء الشافعية (بيروت: دار البشائر الإسلامية، ۱۹۹۲)، ج ۱، ۱۶۶.

[۳]. محمد ‌بن ‌صالح ‌بن ‌هانئ… قال الحاكم: ثقة ثبت، أحد المكثرين… وكان يفهم ويحفظ، وكان صبوراً على الفقر، لا يأكل إلّا من كسب يده. ‏أبو معاوية البيروتي، تاريخ نيسابور «طبقة شيوخ الحاكم» (بيروت: دار البشائر الإسلامية، ۱۴۲۷)، ۴۱۵.

[۴]. ‌‌محمد بن صالح بن هانئ أبو جعفر الورّاق النيسابوري أحد العبّاد الثقات الأجواد… وكان صبوراً متعففاً

أثنى عليه الحاكم، وابن الصًلاح. ‏ابن كثير القرشي، طبقات الشافعيين (مكتبة الثقافة الدينية، ۱۴۱۳)، ۲۶۱.

[۵]. ‏عبد القادر القرشي، الجواهر المضية في طبقات الحنفية (حیدر آباد: دائرة المعارف النظامية، ۱۳۳۲)، ج ۱، ۱۲۲.

[۶]. ‏همان، ج ۱، ۱۲۲-۱۲۳.

[۷]. ‏شمس الدين الذهبي، سير أعلام النبلاء (بيروت: مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۵)، ج ۱۶، ۳۶-۳۷.

[۸]. ‏همان، ج ۱۶، ۳۶-۳۷.

[۹]. ‏همان، ج ۱۶، ۳۶.

[۱۰]. ‏أبو الطيب المنصوري، الروض الباسم في تراجم شيوخ الحاكم (الریاض: دار العاصمة، ۱۴۳۲)، ج ۲، ۱۱۵۱.

[۱۱]. ‏شمس الدين الذهبي، سير أعلام النبلاء، ج ۱۳، ۲۳۹-۲۴۰.

[۱۲]. ‏همان، ج ۱۳، ۲۳۹.

[۱۳]. ‏همان، ج ۱۳، ۲۳۹.

[۱۴]. ‏ابن حبان، الثقات (حیدر آباد: دائرة المعارف العثمانية، ۱۳۹۳)، ج ۸، ۴۴.

[۱۵]. ‏أكرم زيادة الفالوجي، معجم شيوخ الطبري (القاهره: دار ابن عفان، ۱۴۲۶)، ۷۵-۷۶.

[۱۶]. ‏أبو الطيب المنصوري، الروض الباسم في تراجم شيوخ الحاكم، ج ۲، ۱۱۰۲.

[۱۷]. ‏أبو بكر البيهقي، إثبات عذاب القبر (عمان: دار الفرقان، ۱۴۰۳)، ۷۵.

[۱۸]. ‏(۴۷۹۵ – أخبرني أبو الحسن ‌محمّد ‌بن ‌عبد ‌اللّه ‌العمريّ، ثنا محمّد بن إسحاق الإمام، ثنا… هذا إسنادٌ صحيحٌ على شرط الشّيخين ولم يخرّجاه. [التعليق – من تلخيص الذهبي]۴۷۹۵ – على شرط البخاري ومسلم). الحاكم النيسابوري، المستدرك على الصحيحين، ج ۳، ۱۸۶.

[۱۹]. ‏أبو الطيب المنصوري، الروض الباسم في تراجم شيوخ الحاكم، ج ۲، ۱۱۰۳.

[۲۰]. ‏ابن حبان، الثقات، ج ۹، ۱۵۶.

[۲۱]. ‏شمس الدين الذهبي، سير أعلام النبلاء، ج ۱۴، ۳۶۵.

[۲۲]. أن الحجة ‌فوق ‌الثقة. ‏شمس الدين الذهبي، تذكرة الحفاظ (بیروت: دار الكتب العلمية، ۱۴۱۶)، ج ۳، ۱۲۵.

[۲۳]. ‏ابن حبان، الثقات، ج ۹، ۱۵۶.

[۲۴]. ‏ابن حجر العسقلاني، تقريب التهذيب (سوريا: دار الرشيد، ۱۴۰۶)، ۵۱۲.

[۲۵]. ‏جمال الدين المزي، تهذيب الكمال في أسماء الرجال (بيروت: مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۰)، ج ۲۶، ۶۲۲.

[۲۶]. ‏ابن حجر العسقلاني، تقريب التهذيب، ۵۱۲.

[۲۷]. ‏شمس الدين الذهبي، سير أعلام النبلاء، ج ۱۲، ۲۷۳.

[۲۸]. ‏ابن حجر العسقلاني، تقريب التهذيب، ۸۶.

[۲۹]. ‏عبد الغني المقدسي، الكمال في أسماء الرجال (الكويت: الهيئة العامة، ۱۴۳۷)، ج ۳، ۱۱۴.

[۳۰]. ‏ابن حجر العسقلاني، تقريب التهذيب، ۸۶.

[۳۱]. ‏شمس الدين الذهبي، الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة (جدة: دار القبلة للثقافة الإسلامية، ۱۴۱۳)، ج ۱، ۲۰۵.

[۳۲]. ‏ابن حبان، الثقات، ج ۷، ۳۱۹.

[۳۳]. ‏ابن حجر العسقلاني، تقريب التهذيب، ۴۴۶.

[۳۴]. ‏شمس الدين الذهبي، سير أعلام النبلاء، ج ۱۰، ۱۴۲-۱۴۸.

[۳۵]. ‏ابن حجر العسقلاني، طبقات المدلسين (عمان: مكتبة المنار، ۱۴۲۳)، ۲۳.

[۳۶]. ‏همان، ۱۳.

[۳۷]. ‏ر.ک: شمس الدين أبو عبد الله محمّد بن أحمد الذهبي، سير أعلام النبلاء (مؤسّسة الرسالة، ۱۴۰۵)، ج ۷، ۲۰۲.

[۳۸]. ‏ابن حجر العسقلاني أبو الفضل أحمد بن علي، تهذيب التهذيب (الهند: مطبعة دائرة المعارف النظامية، ۱۳۲۶)، ج ۸، ۱۰۳.

[۳۹]. ‌ذكر ‌أبو ‌عبد ‌الرحمن ‌النسائي ‌يوماً ‌أحمد ‌بن ‌صالح، فرماه وأساء الثناء عليه، وقال: حدثنا معاوية بن صالح، قال: سمعت يحيى بن معين يقول: أحمد بن صالح كذّاب. ‏جمال الدين المزي، تهذيب الكمال في أسماء الرجال، ج ۱، ۳۴۵.

[۴۰]. نقل یک حدیث، بواسطه یک راوی، غیر از راوی مورد بحث از شیخ مشترک را متابع مینامند. حدیث متابع برای تقویت راوی به کار می‌رود. (ثم إن المراد من التابع والشاهد هو التقوية). ‏محمد بن الأثيوبي، شرح الأثيوبي على ألفية السيوطي (المدینة المنورة: مكتبة الغرباء الأثرية، ۱۴۱۴)، ج ۱، ۲۳۱.

[۴۱]. ‏ابن أبي عاصم، الآحاد والمثاني (الریاض: دار الراية، ۱۴۱۱)، ج ۴، ۳۲۵.

[۴۲]. ‏شمس الدين الذهبي، الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة، ج ۱، ۶۶۴.

[۴۳]. نرم افزار جامع خادم الحرمین الشریفین للسنة النبویة المطهرة.

[۴۴]. ‏جمال الدين المزي، تهذيب الكمال في أسماء الرجال، ج ۱۸، ۳۰۳.

[۴۵]. ‏ابن حجر العسقلاني، تقريب التهذيب، ۳۶۲.

[۴۶]. ‏شمس الدين الذهبي، الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة، ج ۱، ۶۶۴.

[۴۷]. ‏ابن حجر العسقلاني، تقريب التهذيب، ۳۶۲.

[۴۸]. ‏همان، ج ۱، ۳۴۴-۳۴۵.

[۴۹]. ‏جمال الدين المزي، تهذيب الكمال في أسماء الرجال، ج ۷، ۱۱۶.

[۵۰]. ‏ابن حجر العسقلاني، تقريب التهذيب، ۱۷۵.

[۵۱]. ‏شمس الدين الذهبي، الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة، ج ۱، ۳۴۴-۳۴۵.

[۵۲] ‏أبو بكر البزار، مسند البزار (المدينة: مكتبة العلوم والحكم، ۱۹۸۸)، ج ۱۰، ۲۵۷.

[۵۳]. ‏جمال الدين المزي، تهذيب الكمال في أسماء الرجال، ج ۱۰، ۳۵۸.

[۵۴]. ‏شمس الدين الذهبي، الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة، ج ۱، ۴۳۳.

[۵۵]. ‏جمال الدين المزي، تهذيب الكمال في أسماء الرجال، ج ۱۰، ۳۵۹.

[۵۶]. ‏ابن حجر العسقلاني، تقريب التهذيب، ۲۳۴.

[۵۷]. ‏شمس الدين الذهبي، الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة، ج ۱، ۴۳۳.

[۵۸]. ‏أحمد بن حنبل، فضائل الصحابة (بیروت: مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۳)، ج ۲، ۶۸۲.

[۵۹]. ‏ابن حجر العسقلاني، تقريب التهذيب، ۳۰۹.

[۶۰]. ‏جمال الدين المزي، تهذيب الكمال في أسماء الرجال، ج ۱۵، ۱۵۷.

[۶۱]. ‏ابن حجر العسقلاني، تقريب التهذيب، ۳۰۹.

[۶۲]. ‏عبد الرزاق الصنعاني، المصنف (دار التأصيل، ۱۴۳۷)، ج ۱۰، ۲۶۷.

[۶۳]. ‏ابن حجر العسقلاني، تقريب التهذيب، ۱۲۱.

[۶۴]. ‏جمال الدين المزي، تهذيب الكمال في أسماء الرجال، ج ۱۵، ۱۵۵.

[۶۵]. ‏ابن حجر العسقلاني، تقريب التهذيب، ۱۲۱.

[۶۶]. ‏أبو يعلى الموصلي، مسند أبي يعلى الموصلي (قاهره: دار الحديث، ۱۴۳۴)، ج ۸، ۵۷۶.

[۶۷]. در نسخه مطبوع در نرم افزار شامله عبارت ترمذی تصحیف شده و اینگونه آمده است: (هذا حديث حسن غريب). برای یافتن عبارت ترمذی به نسخهpdf  کتاب مراجعه شود. ابن كثير دمشقی پس از نقل حدیث می‌نویسد: (وقال الترمذي: حسن صحيح غريب). ‏ابن کثیر الدمشقی، البداية والنهاية (مصر: دار هجر، ۱۴۱۸)، ج ۷، ۶۷۹. همچنین الألبانی نیز قول ترمذی را به طرز صحیح نقل کرده است: (‌من ‌كنت ‌مولاه، فعلي مولاه. أخرجه ‌الترمذي وقال: حديث ‌حسن ‌صحيح). ‏ناصر الدين الألباني، سلسلة الأحاديث الصحيحة (الرياض: مكتبة المعارف للنشر والتوزيع، ۱۴۱۵)، ج ۴، ۳۳۱.

[۶۸]. ‏أبو عيسى الترمذي، سنن الترمذي (مصر: شركة مكتبة ومطبعة مصطفى البابي الحلبي، ۱۳۹۵)، ج ۵، ۶۳۳.

[۶۹]. ‏ابن شاهين، شرح مذاهب أهل السنة (مؤسسة قرطبة للنشر والتوزيع، ۱۴۱۵)، ۱۰۳.

[۷۰]. ‏الحاكم النيسابوري، المستدرك على الصحيحين، ج ۳، ۶۱۳.

[۷۱]. ‏أبو بكر المالكي، رياض النفوس (بيروت: دار الغرب الإسلامي، ۱۴۱۴)، ج ۲، ۵۹.

[۷۲]. ‏أبو زكريا النووي، فتاوى الإِمامِ النوويِ (بیروت: دار البشائرِ الإسلامية، ۱۴۱۷)، ۲۵۲.

[۷۳]. همان، ج ۳، ۶۱۳.

[۷۴]. ‏نور الدين الهيثمي، موارد الظمآن إلى زوائد ابن حبان – ت حسين أسد (دمشق: دار الثقافة العربية، ۱۴۱۱)، ج ۷، ۱۳۷.

[۷۵]. ‏البوصيري، إتحاف الخيرة المهرة بزوائد المسانيد العشرة (الریاض: دار الوطن، ۱۴۲۰)، ج ۷، ۲۲۱.

[۷۶]. ‏ابن حجر العسقلاني، فتح الباري شرح صحيح البخاري (بیروت: دار المعرفة، ۱۳۷۹)، ج ۷، ۷۴.

[۷۷]. ‏ابن تغري بردي، مورد اللطافة (القاهره: دار الكتب المصرية، بی‌تا)، ج ۱، ۵۸.

[۷۸]. ‏شمس الدين السفيري، المجالس الوعظية (بیروت: دار الكتب العلمية، ۱۴۲۵)، ج ۲، ۱۶۷.

[۷۹]. ‏ابن حجر الهيتمي، الصواعق المحرقة (لبنان: مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۷)، ج ۲، ۳۵۵.

[۸۰]. ‏الملا علي القاري، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح (بيروت: دار الفكر، ۱۴۲۲)، ج ۹، ۳۹۳۷.

[۸۱]. ‏محمد بن عبد الباقي الزرقاني، شرح الزرقاني على المواهب اللدنية بالمنح المحمدية (بيروت: دار الكتب العلمية، ۱۴۱۷)، ج ۴، ۵۴۲.

[۸۲]. ‏أحمد بن حنبل، مسند أحمد – ط الرسالة (بیروت: مؤسسة الرسالة، ۱۴۲۱)، ج ۳۸، ۳۲.

[۸۳]. ‏ابن ماجه، سنن ابن ماجه (بیروت: دار إحياء الكتب العربية، بی‌تا)، ج ۱، ۸۸.

[۸۴]. ‏ناصر الدين الألباني، سلسلة الأحاديث الصحيحة، ج ۴، ۳۳۰-۳۴۴.

[۸۵]. من كنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه ‌وهو ‌حديث ‌صحيح ‌غاية. ‏ابن أبي عاصم، كتاب السنة (ومعه ظلال الجنة في تخريج السنة بقلم: محمد ناصر الدين الألباني) (بيروت: المكتب الإسلامي، ۱۴۰۰)، ج ۲، ۵۶۶.

[۸۶]. ‏محمد بن طاهر البرزنجي، صحيح وضعيف تاريخ الطبري (بیروت: دار ابن كثير، ۱۴۲۸)، ج ۳، ۳۰۷\.

[۸۷]. ‏ابن عبد البر، التمهيد (لندن: مؤسسة الفرقان للتراث الإسلامي، ۱۴۳۹)، ج ۱۴، ۷۹.

[۸۸]. ‏مقبل بن هادي الوادعي، المقترح في أجوبة بعض أسئلة المصطلح (الصنعاء: دَارُ الآثَار للنشر وَالتوزيع، ۱۴۲۵)، ۱۶۲.

[۸۹]. ‏ابن کثیر الدمشقی، البداية والنهاية، ج ۷، ۶۸۱.

[۹۰]. حدیث مناشده اقرار گرفتن امیرالمؤمنین علیه السلام بر حدیث غدیر، از صحابه حاضر در جریان غدیر خم است. این حدیث در منابع اهل تسنن ذکر شده است.

[۹۱]. ‏ابن الجزري، مناقب الأسد الغالب مُمزق الكتائب ومُظهر العجائب ليث بن غالب أمير المؤمنين أبي الحسن علي بن أبي طالب رضي الله عنه (القاهره: مكتبة القرآن، ۱۹۹۴)، ۱۲.

[۹۲]. ‏جلال الدین السيوطي، قطف الأزهار المتناثرة في الأخبار المتواترة (بيروت: المكتب الاسلامي، ۱۴۰۵)، ۲۷۷-۸۰.

[۹۳]. ‏همان، ۲۱.

[۹۴]. ‏عبد الرؤوف المناوي، التيسير بشرح الجامع الصغير (الریاض: مكتبة الإمام الشافعي، ۱۴۰۸)، ج ۲، ۴۴۲.

[۹۵]. ‏العجلوني، كشف الخفاء ومزيل الإلباس (بيروت: المكتبة العصرية، ۱۴۲۰)، ج ۲، ۳۲۹.

[۹۶]. ‏محمد بن إسماعيل الأمير الصنعاني، أصول الفقه المسمى إجابة السائل شرح بغية الآمل (بيروت: مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۸)، ۹۸.

[۹۷]. ‏محمد بن جعفر الكتاني، نظم المتناثر من الحديث المتواتر (مصر: دار الكتب السلفية، بی‌تا)، ۱۹۴.

[۹۸]. ‏ناصر الدين الألباني، سلسلة الأحاديث الصحيحة، ج ۴، ۳۳۳.

[۹۹]. ‏احمد بن حنبل، الجامع لعلوم الإمام أحمد (مصر: دار الفلاح، ۱۴۳۰)، ج ۴، ۴۱۷.

[۱۰۰]. برای یافتن اسامی بیشتر از قائلین به تواتر حدیث غدیر، مراجعه شود به: ‏السید علي الحسیني المیلاني، نفحات الأزهار (قم المقدسة: مركز الحقائق الاسلامي، ۱۴۱۴)، ج ۱۰۳-۱۱۸.

منابع و مآخذ

‏‫أبو زكريا النووي. فتاوى الإِمامِ النوويِ. بیروت: دار البشائرِ الإسلامية، ۱۴۱۷.

‏‫أبو الطيب المنصوري. الروض الباسم في تراجم شيوخ الحاكم. ۲ ج. الریاض: دار العاصمة، ۱۴۳۲.

‏‫أبو بكر البزار. مسند البزار. ۱۸ ج. المدينة: مكتبة العلوم والحكم، ۱۹۸۸.

‏‫أبو بكر البيهقي. إثبات عذاب القبر. عمان: دار الفرقان، ۱۴۰۳.

‏‫أبو بكر المالكي. رياض النفوس. ۲ ج. بيروت: دار الغرب الإسلامي، ۱۴۱۴.

‏‫أبو عيسى الترمذي. سنن الترمذي. ۵ ج. مصر: شركة مكتبة ومطبعة مصطفى البابي الحلبي، ۱۳۹۵.

‏‫أبو معاوية البيروتي. تاريخ نيسابور «طبقة شيوخ الحاكم». بيروت: دار البشائر الإسلامية، ۱۴۲۷.

‏‫أبو يعلى الموصلي. مسند أبي يعلى الموصلي. ۱۰ ج. قاهره: دار الحديث، ۱۴۳۴.

‏‫أحمد بن حنبل. فضائل الصحابة. ۲ ج. بیروت: مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۳.

‏‫———. مسند أحمد – ط الرسالة. ۵۰ ج. بیروت: مؤسسة الرسالة، ۱۴۲۱.

‏‫أكرم زيادة الفالوجي. معجم شيوخ الطبري. القاهره: دار ابن عفان، ۱۴۲۶.

‏‫ابن أبي عاصم. كتاب السنة (ومعه ظلال الجنة في تخريج السنة بقلم: محمد ناصر الدين الألباني). ۲ ج. بيروت: المكتب الإسلامي، ۱۴۰۰.

‏‫———. الآحاد والمثاني. ۶ ج. الریاض: دار الراية، ۱۴۱۱.

‏‫ابن الجزري. مناقب الأسد الغالب مُمزق الكتائب ومُظهر العجائب ليث بن غالب أمير المؤمنين أبي الحسن علي بن أبي طالب رضي الله عنه. القاهره: مكتبة القرآن، ۱۹۹۴.

‏‫ابن الصلاح. طبقات الفقهاء الشافعية. ۲ ج. بيروت: دار البشائر الإسلامية، ۱۹۹۲.

‏‫ابن تغري بردي. مورد اللطافة. ۲ ج. القاهره: دار الكتب المصرية، بی‌تا.

‏‫ابن حبان. الثقات. ۹ ج. حیدر آباد: دائرة المعارف العثمانية، ۱۳۹۳.

‏‫ابن حجر العسقلاني. فتح الباري شرح صحيح البخاري. ۱۳ ج. بیروت: دار المعرفة، ۱۳۷۹.

‏‫———. تقريب التهذيب. سوريا: دار الرشيد، ۱۴۰۶.

‏‫———. طبقات المدلسين. عمان: مكتبة المنار، ۱۴۲۳.

‏‫ابن حجر العسقلاني أبو الفضل أحمد بن علي. تهذيب التهذيب. الهند: مطبعة دائرة المعارف النظامية، ۱۳۲۶.

‏‫ابن حجر الهيتمي. الصواعق المحرقة. ۲ ج. لبنان: مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۷.

‏‫ابن شاهين. شرح مذاهب أهل السنة. مؤسسة قرطبة للنشر والتوزيع، ۱۴۱۵.

‏‫ابن عبد البر. التمهيد. ۱۷ ج. لندن: مؤسسة الفرقان للتراث الإسلامي، ۱۴۳۹.

‏‫ابن كثير القرشي. طبقات الشافعيين. مكتبة الثقافة الدينية، ۱۴۱۳.

‏‫ابن کثیر الدمشقی. البداية والنهاية. ۲۱ ج. مصر: دار هجر، ۱۴۱۸.

‏‫ابن ماجه. سنن ابن ماجه. ۲ ج. بیروت: دار إحياء الكتب العربية، بی‌تا.

‏‫احمد بن حنبل. الجامع لعلوم الإمام أحمد. ۲۲ ج. مصر: دار الفلاح، ۱۴۳۰.

‏‫البوصيري. إتحاف الخيرة المهرة بزوائد المسانيد العشرة. ۹ ج. الریاض: دار الوطن، ۱۴۲۰.

‏‫الحاكم النيسابوري. المستدرك على الصحيحين. ۴ ج. بيروت: دار الكتب العلمية، ۱۴۱۱.

‏‫السید علي الحسیني المیلاني. نفحات الأزهار. ۲۰ ج. قم المقدسة: مركز الحقائق الاسلامي، ۱۴۱۴.

‏‫العجلوني. كشف الخفاء ومزيل الإلباس. ۲ ج. بيروت: المكتبة العصرية، ۱۴۲۰.

‏‫الملا علي القاري. مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح. ۹ ج. بيروت: دار الفكر، ۱۴۲۲.

‏‫جلال الدین السيوطي. قطف الأزهار المتناثرة في الأخبار المتواترة. بيروت: المكتب الاسلامي، ۱۴۰۵.

‏‫جمال الدين المزي. تهذيب الكمال في أسماء الرجال. ۳۵ ج. بيروت: مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۰.

‏‫شمس الدين أبو عبد الله محمّد بن أحمد الذهبي. سير أعلام النبلاء. مؤسّسة الرسالة، ۱۴۰۵.

‏‫شمس الدين الذهبي. سير أعلام النبلاء. ۲۵ ج. بيروت: مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۵.

‏‫———. الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة. ۲ ج. جدة: دار القبلة للثقافة الإسلامية، ۱۴۱۳.

‏‫———. تذكرة الحفاظ. ۵ ج. بیروت: دار الكتب العلمية، ۱۴۱۶.

‏‫شمس الدين السفيري. المجالس الوعظية. ۳ ج. بیروت: دار الكتب العلمية، ۱۴۲۵.

‏‫عبد الرؤوف المناوي. التيسير بشرح الجامع الصغير. ۲ ج. الریاض: مكتبة الإمام الشافعي، ۱۴۰۸.

‏‫عبد الرزاق الصنعاني. المصنف. ۱۰ ج. دار التأصيل، ۱۴۳۷.

‏‫عبد الغني المقدسي. الكمال في أسماء الرجال. ۱۰ ج. الكويت: الهيئة العامة، ۱۴۳۷.

‏‫عبد القادر القرشي. الجواهر المضية في طبقات الحنفية. ۲ ج. حیدر آباد: دائرة المعارف النظامية، ۱۳۳۲.

‏‫محمد بن إسماعيل الأمير الصنعاني. أصول الفقه المسمى إجابة السائل شرح بغية الآمل. بيروت: مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۸.

‏‫محمد بن الأثيوبي. شرح الأثيوبي على ألفية السيوطي. ۲ ج. المدینة المنورة: مكتبة الغرباء الأثرية، ۱۴۱۴.

‏‫محمد بن جعفر الكتاني. نظم المتناثر من الحديث المتواتر. مصر: دار الكتب السلفية، بی‌تا.

‏‫محمد بن طاهر البرزنجي. صحيح وضعيف تاريخ الطبري. ۱۳ ج. بیروت: دار ابن كثير، ۱۴۲۸.

‏‫محمد بن عبد الباقي الزرقاني. شرح الزرقاني على المواهب اللدنية بالمنح المحمدية. ۱۲ ج. بيروت: دار الكتب العلمية، ۱۴۱۷.

‏‫مقبل بن هادي الوادعي. المقترح في أجوبة بعض أسئلة المصطلح. الصنعاء: دَارُ الآثَار للنشر وَالتوزيع، ۱۴۲۵.

‏‫ناصر الدين الألباني. سلسلة الأحاديث الصحيحة. ۶ ج. الرياض: مكتبة المعارف للنشر والتوزيع، ۱۴۱۵.

‏‫نور الدين الهيثمي. موارد الظمآن إلى زوائد ابن حبان – ت حسين أسد. ۹ ج. دمشق: دار الثقافة العربية، ۱۴۱۱.

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp
مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقاله