نقد و بررسی استناد به آیه استخلاف برای اثبات خلافت ابوبکر

آیه مورد استدلال

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ  نور / ۵۵

مدعای اهل سنت

آیه ۵۵ سوره مبارکه نور یکی از آیاتی است که اهل سنت برای اثبات خلافت ابوبکر به آن استناد کرده اند. این آیه شریفه در نظر متکلمان و مفسران اهل سنت از جایگاه خاصی در مبحث خلافت برخوردار است و یکی از مستندات اصلی آنان در اثبات خلافت و امامت خلفای راشدین می باشد[۱]. اهم مطالب آنها در استفاده از آیه چنین می باشد:
ـ استخلاف به معنای جانشینی و رهبری جامعه بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله است.
ـ استخلاف و تمکین مذکور در آیه در دوران خلفای راشدین محقق شده است زیرا فتوحات و کشورگشایی ها در دوران آنها واقع و مسلمانان بر مناطق و سرزمین های زیادی تسلط و تمکین پیدا کردند و دین اسلام برای همگان آشکار شد و امنیت در کشور اسلامی برقرار شد.
ـ خداوند حاضرین در زمان رسول خدا  را خطاب قرار داده و جانشینان پیامبر باید در زمان رسول خدا زنده باشند و تطبیق آیه بر ائمه دوازده گانه شیعیان، خاصه حضرت مهدی علیه السلام درست نیست.[۲]

بررسی و نقد استدلال

استدلال اهل سنت به آیه مذکور  از جهات مختلف قابل بررسی و نقد است.

اول:استخلاف در زمین و تمکین

علمای اهل سنت برای اثبات مدعای خود، مصداق استخلاف در زمین و تمکین در آیه را به معنای کثرت فتوحات و کشورگشایی ها معنی کرده اند تا بر دوره آنها قابل تطبیق باشد اما این ادعا مشکلاتی را به دنبال خواهد داشت که نمی توان به آن ملتزم شد. از جمله اینکه :
_اول: اشاره می کنیم که خود اهل سنت قائلند این وعده در زمان رسول خدا صلی اله علیه و آله محقق شده است.
_ دوم: اهل سنت برای توجیه مدعای خود ، معنای ارض در آیه را سرزمین های عرب و عجم که در فتوحات به دست آمده ، معنا کرده‌اند در حالی که برخی از مفسرین ارض را به زمین مکه و برخی زمین مدینه و برخی زمین بهشت معنا کرده اند که  زمین مکه و مدینه به همان مطلب اول اشاره دارد که مصداق آیه را، در عهد رسول خدا صلی الله علیه و آله بیان می کند. در مدینه با تشکیل حکومت اسلامی و در نهایت با فتح مکه مصداق آیه محقق شده است.[۳]
با توجه به نزول آیه در سال ششم، در حدیبیه و تحقق وعده خداوند در دو سال بعد، یعنی فتح مکه و رسیدن به امنیت،دیگر نیازی نیست که آیه را به صحابه تخصیص بزنیم

دوم: دین مورد رضایت خدا کدام است؟

در فراز «وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ» خداوند می فرماید که دینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشه‌دار خواهد ساخت.
اولین سوال این است که این دین مورد رضایت کدام دین است؟آیا خداوند آن را معرفی کرده و یا جایی از آن نام برده و یا ویژگی های آن را بیان فرموده است؟
خداوند در آیه سوم سوره مبارکه مائده، به واسطه علی بن ابی طالب علیه السلام (چه بنا به مختار شیعه که ولایت مراد است و چه بنا به مختار اهل سنت، دوستی ملاک باشد) دین را کامل و از آن اعلام رضایت کرده است. این مطلب در منابع اهل سنت آمده است که شان نزول آیه علی بن ابی طالب علیه السلام است[۴]. ولی درباره خلفای سه گانه عبارت قابل اثباتی نداریم که خداوند به واسطه آنها از دین رضایت پیدا کرده باشد.
پس آیه وعده به پابرجایی دینی داده که مورد رضایت اوست و خود، در آیه سوم سوره مائده می فرماید من به واسطه علی بن ابی طالب علیه السلام از این دین راضی شدم. پس مبنا علی بن ابی طالب علیه السلام است.
اگر کسی اینجا بگوید که محبت امیرالمومنین علیه السلام با خلافت ابوبکر قابل جمع است، گفته می شود در فصل بعد بیان می شود که در دوران دو ساله حکومت ابوبکر، علی بن ابی طالب علیه السلام مورد حملات و صدمات زیادی توسط ابوبکر قرار گرفت.

سوم: از بین رفتن فضای وحشت و برقراری امنیت و آرامش

در بخش پایانی آیه، وعده از بین بردن فضای خوف و وحشت و برقراری امنیت و آرامش را داده است ولی این با مدعای اهل سنت در دوره خلفای سه گانه سازگاری ندارد.

دوران ابوبکر

ابوبکر در تمام مدت حکومت دوساله خود درگیر جنگ های داخلی با مسلمانان بود. جنگ هایی که به اعتراف انس بن مالک، صحابه رسول خدا از شرکت در آن کراهت داشتند که با کسانی که مسلمان بودند و فقط زکات نمی دادند بجنگند. ابوبکر تنهایی به این کار مبادرت کرد و صحابه چاره ای جز خروج با او نداشتند.[۵]و در آن جنگ ها بعضا افرادی بی گناه و به ظلم به اسم ارتداد کشته شدند در حالی که صحابه به اسلام آنها شهادت می دادند از جمله آنها صحابی رسول خدا مالک بن نویره بود که با ظلم کشته و همسرش مورد تعدی قرار گرفت و ابوبکر با قاتل او برخوردی نکرد.[۶]
ابوبکر در این مدت اعمالی انجام داد که بعدها و در حال احتضار به اشتباه خود اعتراف، و از عمل خود پشیمان شد.
برای نمونه طبری نقل می کند که عمر بن خطاب (با دستور ابوبکر) به خانه علی بن ابی طالب آمد، طلحه و زبیر و گروه از مهاجرین در خانه علی علیه السلام جمع شده بودند؛ عمر گفت به خدا سوگند یا برای بیعت خارج می شوید یا خانه را بر شما می سوزانم.[۷]
در عبارتی دیگر به صراحت به دستور ابوبکر به جنگ با اصحابی که در خانه فاطمه سلام الله علیها متحصن شدند و آتش آوردن عمر اشاره می شود.[۸]
حمله به خانه وحی و بی حرمتی به حضرت فاطمه سلام الله علیها آن قدر گناه بزرگی بود که ابوبکر در  روزهای پایانی عمر خود از آن ابراز پشیمانی کرد.[۹]
نکته مهم این اعتراف علاوه بر بیان حمله به خانه وحی، اعتراف به این است که عده ای از اصحاب بزرگ رسول خدا او را به عنوان جانشین پیامبر قبول نداشتند.
این چه آرامش  امنیتی در جامعه است که حتی بزرگان صحابه رسول خدا در آن جامعه امنیت ندارند و تهدید زنده سوزانده شدن می شوند؟
ابوبکر حتی در برخورد با دختر پیامبر چنان شدید برخورد کرد که حضرت از او غضبناک شد و تا آخر عمر با ابوبکر صحبت نکرد[۱۰]. او حتی با عمر که باعث سقط فرزند حضرت فاطمه سلام الله علیها شد برخوردی نکرد.[۱۱]و یا در ماجرای خالد بن ولید و کشتار مسلمانانی همچون مالک بن نویره و افراد قبیله او و زنا کردن با همسر مالک بن نویره[۱۲]، ابوبکر دفاع همه جانبه از خالد بن ولید کرد[۱۳] با اینکه حتی عمر بن خطاب هم به اسلام آنها اذعان کرده بود و قصد برخورد با او را داشت، ابوبکر این اجازه را به او نداد.[۱۴]
یا درباره ایاس بن عبدالله بن الفجائة السلمی که فقط به جرم راهزنی توسط ابوبکر زنده زنده سوزانده شد.[۱۵]
همه این مصادیق در کنار اظهار پشیمانی ابوبکر از برخی از اعمال خود نشان می دهد که این کار مبنای دینی نداشته و با نظر شخصی، برای حفظ قدرت خود دست به این اعمال زده است. این اعمال که به بیان انس بن مالک با کراهت صحابه و اجبار آنان صورت گرفته، آیا مصداق امنیت در جامعه اسلامی است؟
در جامعه ای که خانه پاره تن رسول خدا و برادر ایشان از امنیت برخوردار نیست و حرمت آن نگه داشته نمی شود، چه انتظاری برای تضمین امنیت دیگر افراد جامعه اسلامی وجود دارد؟!

دوران عمر

امام محمد بن مفلح مقدسی (شاگرد ذهبی، مزی و تقی‌الدین سبکی) از فقیهان و محدثان بنام اهل سنت درباره عدم رضایت مردم از انتخاب عمر می گوید:
زمانی که ابوبکر، عمر را به جانشینی خود انتخاب کرد  از معیقیب دوسی سؤال کردند: مردم درباره انتخاب عمر چه نظری داشتند؟ گفت: گروهی راضی و گروهی ناراضی بودند. سؤال کردند: آن‌ها که ناراضی بودند، بیشتر بود، یا آن‌ها که راضی بودند؟جواب داد: آن‌ها که ناراضی بودند.[۱۶]
ابن‌ابی‌شیبه و دیگران درباره مخالفت‌های مردم به جهت انتخاب عمر بخاطر خشونت ذاتی و اخلاق تند او، این چنین می‌نویسند:
وقتی ابوبکر در حال احتضار قرار گرفت، کسی را به دنبال عمر فرستاد تا او را جانشین خود کند، مردم گفتند: کسی را بر ما مسلط می‌کنی که خشن و بد اخلاق است، اگر او حکومت را به دست گیرد، سخت گیرتر و خشن‌تر خواهد شد، جواب خدا را چه خواهی داد هنگامی که او را ملاقات کنی از بابت این که شخص بد اخلاق و خشنی مثل عمر را بر ما مسلط می‌کنی[۱۷]
برخی منابع به نام اصحابی مثل  طلحه، زبیر، عثمان، سعد بن ابی وقاص، عبدالرحمن بن عوف و علی بن ابی طالب  علیه السلام که به مخالفت با این انتخاب بخاطر تندخویی عمر پرداخته اند اشاره کرده اند.[۱۸]
مگر نه این‌که بعضی از این صحابه، طبق نظر اهل سنت از عشره مبشره هستند، پس چرا حداقل به سخنان آن‌ها توجهی نشد؟!
جالب اینکه در برخی روایات به خاطر مصالحی اصلا نام صحابی معترض نیامده است.[۱۹]
البته کار بالاتر از این حرف ها شده و مهاجرین و انصار که همگی به بیان اهل سنت از عدول هستند با این انتخاب مخالفت می کنند. وقتی که خبر به مهاجرین و انصار رسید که او عمر را به جانشینی انتخاب کرده است به نزد او رفتند و گفتند: می‌بینیم که عمر را بر ما خلیفه گردانیده‌ای؟ با اینکه او را می‌شناسی و می‌دانی که چگونه با وجود تو در میان ما او سخت‌گیری می‌کند؛ پس چگونه خواهد بود وقتی که تو از میان ما بروی و این در حالی است که تو می‌خواهی به دیدار خداوند عزّوجل بروی؛ چه پاسخی داری؟[۲۰]
حتی اهل شام هم با این انتخاب مخالف بودند.[۲۱]
همه اینها می دانستند که او چه اخلاقی دارد که به ان اشاره می کنیم:
خشونت عمر بن خطاب به گونه ای بوده که «شعبی» از فقهای بنام اهل سنت می گوید: شلاق عمر از شمشیر حجاج ترساناک تر بود.[۲۲]
این نظر اصحاب رسول خداست که مخالفتشان بخاطر تندخویی او در بین مسلمین است که نشان می دهد که عمر بن خطاب نمی تواند مصداق این آیه شریفه باشد
شربینی از فقهای بزرگ اهل سنت است و محدث یا مورخ نیست. او به عنوان یک فقیه مسئله ترس از شلاق عمر را عنوان می کند. وقتی فقهای اهل سنت بدون هیچ نقدی این خصلت «عمر» را نقل می کنند، آن هم از «شعبی» که امام عصر خود بوده است، قضیه مشخص می شود.
حجاج بن یوسف ثقفی در تاریخ جنایات غیر قابل تصوری دارد. عمر بن عبدالعزیز می گوید: فردای قیامت اگر تمام قبائل، جنایتکارترین افراد خود را بیاورند و در یک کفه ترازو بگذارند، ما هم حجاج را در یک کفه بگذاریم، کفه حجاج سنگین تر خواهد بود![۲۳]
طبری در تاریخ خود نقل می کند:[۲۴]
اولین کسی که شلاق به دست گرفت و دیگران را با آن کتک زد عمر بن خطاب بود.
ابن ابى الحديد معتزلى نیز مى نويسد:[۲۵]
عمر بسيار تندخو، نامهربان و بد برخورد بود. او پيوسته عبوس و ترش رو بود و باورش اين بود كه اين تندخويى ها فضيلت است و خلاف آن نقص و عيب است.
فقهای اهل سنت درکتاب الدیات نقل کردند که عمر بن خطاب شخصی را سراغ زن بارداری فرستاد که پیرامون اتهام های از او بازجویی کند، زن باردار با شنیدن باز خواست عمر گفت: «یا ویلها مالها و لعمر»؛ (ای وای بر این زن [اشاره به خودش] او را با عمر چه کار؟) به هرحال او را حرکت دادند تا به نزد عمر بیاورند که در بین راه از ترس و وحشت بچه اش سقط شد و مرد. عمر از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه وآله) درباره حکم آن سوال کرد؟ که بعضی گفتند چیزی بر تو نیست، آنگاه عمر از علی(علیه السلام) پرسید: نظر تو چیست؟ علی(علیه السلام) فرمود: اگر آنان نظر و رأی شان این بود که گفتند، همگی اشتباه کردند و اگر مطابق میل تو و برای خشنودی تو چنین سخنی گفتند، خیرخواه تو نبوده اند، حکمش این است که دیه آن کودک سقط شده بر عهده توست، زیرا تو آن زن را ترساندی و او بچه اش را سقط کرد.
قطعیت این مطلب از دیدگاه علمای اهل سنت آن چنان است که در کتابهای فقهی به آن استناد کردند. از جمله محی الدین نووی در المجموع می نویسد: اگر از زنی نزد حاکم و فرمانده ای بدگویی شود و وی را متهم کنند، سپس حاکم کسی را نزد وی بفرستد تا وی را احضارکنند و آن زن از ترس، فرزند در رحمش را سقط کند، بر حاکم است که دیه او را بپردازد[۲۶]
ابوحنیفه نیز این فتوا را داده. و احمد بن حنبل پیشوای حنابله گفته است: افزون بر طفل برای زن هم باید دیه بدهند؛ چون حاکم او را احضار کرده است؛ پس ضامن حفظ زن هم هست؛ مانند اینکه زن را بزنند و او بمیرد[۲۷]
و نیز ابن قدامه مقدسی، فقیه مشهور حنابله می نویسد اگر حاکم زنی را إحضار نماید و آن زن جنینش را مرده به دنیا آورد، حاکم ضامن است.[۲۸]
همه این موارد به خوبی نشان از برخورد بد و خشونت بار عمر بن خطاب در جامعه دارد که نتیجه آن عدم امنیت در میان مردم را در پی دارد. مردمی که از حاکم خود احساس امنیت نکنند پس چه کسی این حس را باید به آنها بدهد؟!

دوران عثمان

بی شک از مهم ترین دلایل شورش علیه عثمان بدعت هایی بود که توسط او یا اطرافیان متعصب به او در دین وارد شد. تا به جایی که روایات متعددی در منابع اهل سنت آمده است که عایشه همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله با عثمان برخورد می کرد از جمله عثمان، روزى خطبه مى خواند که عایشه پیراهن پیامبر خدا را نشان داد و گفت: اى گروه مسلمانان! این ، پیراهن پیامبر خداست که هنوز کهنه نشده؛ ولى عثمان، سنّت او را کهنه کرده است. و در عبارتی دیگر فرمان به قتل عثمان داد چون او کافر شده است[۲۹]
یکی از این موارد، ابوذر غفاری بود که از لحاظ سوابق و موقعیت معنوی و اخلاقی در جامعه جایگاه ویژه‌ای داشت. عثمان ابتدا اباذر را به شام تبعید کرد، اما پس از نامه معاویه مجبور شد او را برگرداند و سپس به جهت صراحت لهجه و زبان تیز ابوذر که تاب کج‌روی‌ها و حیف و میل‌ها را نداشت، عثمان او را به ربذه تبعید نمود.[۳۰]
عمار، دیگر صحابی پیامبر صلی الله علیه و آله نیز از مخالفان عثمان به شمار می‌آمد. روزی تعدادی از اصحاب پیامبر نامه‌ای برای عثمان نوشتند و او را نصیحت کرده و از برخی امور باز داشتند. نامه را به دست عمار دادند تا به عثمان برساند، عمار به خانه عثمان رفت. مروان بن حکم و عده‌اى از بنى امیه نیز نزد عثمان بودند. عمار نامه را به عثمان داد و او نیز نوشته را خواند.عثمان گفت: چطور جرأت کردى علیه من سخن بگویى؟مروان گفت: این غلام سیاه‌چرده، مردم را علیه تو تحریک کرده است! اگر او را بکشى از زحمت بقیه آنان آسوده خواهى شد.عثمان گفت: او را بزنید و خود نیز به همراه دیگران به ضرب و شتم عمار پرداخت تا او از هوش رفت و به بیمارى فتق مبتلا شد. آن‌گاه او را کشان کشان بیرون انداختند.[۳۱]

مرگ عثمان

نارضایتی در دوران عثمان به حدی بود که به شهرهای مختلف کشیده شد و در نهایت عثمان به دست صحابه به قتل رسید.
چون مردم آنچه را عثمان کرد، دیدند، آن دسته از اصحاب پیامبر صلى الله علیه وآله که در مدینه بودند، به آن دسته که در مرزها پراکنده شده بودند، چنین نوشتند: «شما براى جهاد در راه خداى عزّ وجَلّ و هوادارى از دین محمّد صلى الله علیه وآله بیرون رفتید. دین محمّد صلى الله علیه وآله پشت سر شما تباه و متروک شد. پس بشتابید و دین محمّد صلى الله علیه وآله را به پا دارید. [اصحاب پیامبرصلى الله علیه وآله] از هر سو روى آوردند، تا آن که عثمان را کشتند[۳۲]
ابن سعد به این مطلب اشاره می کند که یکی از این صحابه ، طلحة بن عبیدالله است. او می نویسد: مروان بن حکم، با این که در جنگ جمل در کنار طلحه بود، با مشاهده این که جنگ پایان می یابد، تیری در کمان گذاشت و طلحه را به قتل رساند و به این ترتیب انتقام عثمان را از وی گرفت. بعدها عبدالملک بن مروان گفت: اگر پدرم نگفته بود که او طلحه را کشته، تمامی فرزندان طلحه را به سبب خون عثمان به قتل می رساندم.[۳۳]
این ظلم عثمان به حدی بود که با اینکه دفن پیکر مسلمان واجب است ولی سه روز بدن او دفن نشد. ابونعیم اصفهانی در کتاب معرفة الصحابه می‌نویسد: هشام بن عروه از پدرش نقل کرده است که: عثمان سه روز در حش کوکب‌انداخته شده بود؛ کسی بر او نماز نخواند.[۳۴]
این مطلب آنقدر واضح است که برخی از مفسرین اهل سنت، مصداق آیه را فقط ابوبکر و عمر می دانند.[۳۵]
با توجه به مطالب بالا از مصادر اهل سنت، آرامشی که مدعی آن هستند در زمان هیچ یک از سه خلیفه دیده نمی شود تا بخواهد منطبق بر آیه مورد بحث باشد
نکته مهم اینکه علاوه بر برهم خوردن فضای امنیت در جامعه اسلامی که ریشه در ظلم عثمان و حاکمان او داشت، حتی مرگ او هم باعث به وجود آمدن ناآرامی ها و شورش های متعددی شد که نمونه بارز آن جنگ جمل[۳۶] و صفین به بهانه خون خواهی از عثمان بود و البته نهروان هم زاییده جنگ صفین بود.

حکومت ابوبکر و عمر بر مدار حق نبود

در تأیید مطالب بالا مبنی بر اینکه شیوه حکومت ابوبکر و عمر صحیح نبوده می توان به قضیه شوری شش نفره برای تعیین خلیفه پس از عمر اشاره کرد که عبدالرحمن بن عوف به علی بن ابی طالب علیه السلام خلافت را عرضه کرد به شرط تبعیت از سنت پیامبر و سیره ابوبکر و عمر ولی علی بن ابی طالب این شرط دوم را نپذیرفت و خلافت به عثمان رسید[۳۷]. با نگاهی به فضائل علی بن ابی طالب علیه السلام از جمله علی مع الحق[۳۸] به این نتیجه می رسیم که سیره دو خلیفه قبلی قابلیت تبعیت نداشته و بر حق نبوده و اگرنه دلیلی نداشته که امیرالمومنین آن را رد کنند

چهارم: مصداقی نقض بر ادعای اهل سنت

در منابع حدیثی و تفاسیر اهل سنت روایاتی از صحابه رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل شده که نشان می دهد آیه محل بحث ناظر به دوران رسول خدا صلی الله علیه وآله است و هیچ ربطی به خلفای سه گانه ندارد که برای نمونه به یک مورد اشاره می کنیم:
ابی بن کعب می گوید: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و مسلمانان به مدینه مهاجرت کردند و انصار به آنان پناه دادند، همه مشرکان عرب با هم علیه مسلمانان متحد شدند. مسلمانان به خاطر وضعیت به وجود آمده و ترس از مشرکان عرب همیشه سلاح همراه داشته و شب ها نیز با لباس رزم و مسلح می خوابیدند. به رسول خدا عرض کردند: آیا زنده خواهیم ماند و روزی را که به طور معمولی زندگی کنیم و شب ها نیز با آرامش و در امنیت کامل و بدون ترس و واهمه بخوابیم، مشاهده خواهیم کرد؟ پس از مدتی آیه «وعد الله الَّذين آمنُوا مِنْكُم وَعمِلُوا الصَّالِحَات» نازل شد.[۳۹]
آلوسی از مفسرین اهل سنت پس از این که روایت ابی بن کعب را نقل می کند، می نویسد:
با وجود این روایت درباره شان نزول آیه، و استناد و استدلال کردن به این آیه برای اثبات صحت خلافت خلفا ، به هیچ وجه درست نیست.[۴۰]
روایات دیگری هم وجود دارد که به این مطلب اشاره می کند که بعد سختی هایی که اصحاب متحمل شدند …. وقتی این آیه نازل شد طولی نکشید که رسول خدا صلی الله علیه و آله و مسلمانان بر همه جزیرة العرب مسلط شدند.[۴۱]
با توجه به اين که حاکم نیشابوری و ضیاءالدین مقدسی که مورد تجليل ابن تیمیه است روایت را تصحيح كرده اند و  همچنین کلام آلوسی، دیگر هیچ جای شکی باقی نمی ماند که این آیه ارتباطی با عصر حکومت ابوبکر و عمر ندارد.
قوله تعالى: «وعد الله الذين آمنوا منكم وعملوا الصالحات ليستخلفنهم في الأرض كما استخلف الذين من قبلهم وليمكنن لهم دينهم الذي ارتضى لهم وليبدلنهم من بعد خوفهم أمناً يعبدونني لا يشركون بي شيئاً» [النور: ۵۵]. فكان الله وعد المؤمنين بجعل الخلفاء منهم وتمكين الدين المرضي لهم، وتبديل خوفهم بالأمن، فوفى وعده في مدة قليلة بأن ظهر في حياة الرسول صلى الله عليه وسلم أن أهل الإسلام تسلطوا على مكة، وخيبر والبحرين، ومملكة اليمن، وأكثر ديار العرب، وأن إقليم الحبش صار دار الإسلام بإيمان النجاشي الملك، وأن أناساً من هجر وبعض المسيحيين من نواحي الشام قبلوا الإطاعة وأداء الجزية.[۴۲]

پنجم: مصادیق دیگر آیه

اهل سنت مصداق آیه را به حاضرین در زمان پیامبر انطباق می دهند که در میان آنها به خلفای راشدین اشاره می کنند و از آن طرف برخی معتقدند ائمه شیعه در دوران حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله وجود و حضور نداشته و نمی تواند از مخاطبان و مصادیق آیه باشند.
در پاسخ باید گفته شود:
_ اول: سه امام اول شیعه حاضر و از صحابه رسول خدا صلی الله و علیه و آله می باشند
_ دوم: خطاب های غير فردی قرآن مربوط به زمان خاصی نیست و کسانی را هم که در آینده می آیند مورد خطاب قرار داده است. خطاب های قرآنی که یا مومنین را خطاب قرار داده و یا کفار را از این قبیل است و همچنین خطاب هایی که متضمن بدگویی از اهل کتاب و مخصوصا یهود است که خطاب به اینهاست به اینکه اجداد چند پشت قبل ایشان چنین و چنان کردند و همچنین خطاب های به مشرکین که شما بودید که چنین و چنان کردید، به اینکه اجداد آنان بودند، نه خود آنها؛ پس معلوم می شود که خطاب سخن با دارندگان یک صفت زشت است. اگر به این نکته قائل نشویم، یا ایها الذین آمنو هایی که در قرآن وجود دارد و باقی خطاب ها ارتباطی به اعصار بعدی پیدا نمی کند و آنها در برابر این دستورات تکلیفی ندارند و این مطلب را حتی خود فخر رازی هم قبول نمی کند.
_ سوم: منشا این کلام اهل سنت در این است که «من» در آیه را تبعیضیه می گیرند که البته در این هم اختلاف دارند و علمایی مثل زمخشری ، ابوحیان اندلسی، بیضاوی، نسفی و طنطاوی معتقدند «من» در اینجا بیانیه است[۴۳]
_ چهارم: با توجه به نکته قبل، خطاب آیه مخصوص عده ای از صحابه نمی باشد بلکه به تصریح برخی از مفسرین اهل سنت، همه اصحاب پیامبر را در بر می گیرد.
قرطبی پس از اینکه مطالبی را در راستای اثبات خلافت ابوبکر، عمر، عثمان با استناد به همین آیه نقل می کند، به نقل از ابن عطیه می نویسد:
قول صحیح درباره این آیه این است که آیه درباره همه صحابه است ( و مختص به خلفای اربعه نیست)[۴۴]
قرطبی برای عام بودن آیه و مختص نبودن به خلفا دو دلیل ذکر کرده و می نویسد:
دلیل و روایت محکمی برای اختصاص داشتن آیه به خلفای اربعه نداریم و مقتضای اصل نیز تمسک به عموم آیه است.[۴۵]
ابن ابی حاتم در تفسیر خود ذیل آیه، در میان روایاتی که مطرح می کند سه مورد می آورد که مصداق آیه اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله می باشند نه فرد خاصی[۴۶]
ابن عطیه اندلسی این آیه را برای عموم امت پیامبر صلی الله علیه و آله می داند.[۴۷]
ثعالبی هم به این عمومیت وعده و نفی انحصار وعده برای خلفا اشاره می کند و قول صحیح را همین مطلب می داند.[۴۸]
شوکانی هم این اختصاص به خلفا و حتی به مهاجرین را رد می کند.[۴۹]
_ پنجم: ابن ابی حاتم و سیوطی سخنی از عطیه، و حاکم حسکانی از ابن عباس روایتی ذیل آیه محل بحث نقل کرده اند که بر نزول آیه درباره اهل بیت علیهم السلام اشاره دارد[۵۰] حتی از علمای معاصر اهل سنت مصداق این آیه را  (علاوه بر خلفای راشدین) حضرت مهدی عجل الله می دانند.[۵۱] جالب اینکه ابن ابی حاتم در تفسیر خود ذیل آیه روایتی می آورد که با دوازده امام شیعه مطابقت دارد.[۵۲]ابن کثیر در تفسیر خود، ذیل همین آیه آن را ابتدا به رسول خدا صلی الله علیه و آله تطبیق و بعد آن به خلفا ، ولی در ادامه با توجه به حدیث اثنی عشر خلیفه ، حضرت مهدی عجل الله را هم یکی از این خلفا می داند.[۵۳]
برخی علمای اهل سنت مانند ابن جوزی[۵۴]، سیوطی[۵۵]،ابن أبي زَمَنِين[۵۶] ، شوکانی[۵۷] تمکین در دین را اظهار و غلبه آن بر سایر ادیان می دانند. قرطبی هم با اشاره به روایتی که ابن أبي زَمَنِين نقل کرده به این مطلب اشاره می کند[۵۸]. در تفسیر بغوی[۵۹] هم این مطلب از قول ابن عباس نقل شده است.
همه این مطالب نشان می دهد که تمکین در عصر خلفا صورت نگرفته و فقط در عصر ظهور می تواند مصداق پیدا کند.
_ ششم: با نگاهی به روایات نبوی در مصادر اهل سنت می بینیم وقتی رسول خدا می خواهد اوصاف ایشان را بیان کند یکی از آنها این است که يملأ الأرض قسطا وعدلا كما ملئت قبله ظلما وجورا[۶۰] که زمین را پر از عدل می کند چنانچه از ظلم پر شده بود که این دقیقا اشاره به آیه استخلاف دارد که خداوند وقتی می خواهد یکی از کارهای کسانی که استخلاف دارند را بیان کند، می فرماید «وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا» که ترس در جامعه را تبدیل به امنیت می کنند. لازمه امنیت در جامعه برپا کردن عدل و از بین بردن ظلمی است که باعث ترس و نا امنی در جامعه می شود که طبق این بیان رسول خدا با ظهور حضرت مهدی محقق می شود.

ششم: تعارض در کلام فخر رازی

فخر رازی در ابتدای عبارت خود آیه را درباره خلفای چهارگانه می داند ولی در ادامه در تعارضی آشکار می نویسد این استخلافی که در آیه توصیف شده، در ایام ابوبکر، عمر و عثمان بخاطر فتوحات بزرگ، حصول تمکین و ظهور دین و امنیت صورت گرفته و اینها در ایام علی بن ابی طالب علیه السلام حاصل نشد به خاطر اینکه با کفار نجنگید بخاطر مشغول بودن به جنگ با مخالفینش از اهل نماز.[۶۱]

نكته اول

این عبارت با کلام ابتدایی خود او و بسیاری از علمای از اهل سنت از جمله قرطبی،[۶۲]زمخشری، [۶۳] علاءالدین بغدادی،[۶۴] قاضی ایجی،[۶۵] سعدالدین تفتازانی[۶۶] سمعاني[۶۷] ، ابوبکر باقلانی[۶۸]، عمرانی شافعی[۶۹]، دکتر مازن محمد[۷۰] ، حیدری بغدادی[۷۱] مخالفت دارد.
زمخشری و نسفی در مدارک التنزیل این آیه را روشن ترین دلیل بر خلافت خلفای راشدین می دانند.
قرطبی نیز به نقل از ابن عربی دلالت این آیه بر خلافت خلفای اربعه را به همه علما نسبت داده است.

نكته دوم

آیه در مقام بیان وعده استخلاف به عده ای از افراد است و اشاره به این ندارد که باید جهادی با کفار صورت بگیرد و اصلا ملازمه ای بین استخلاف و فتوحات نیست. بر فرض قبول، علمایی مثل آلوسی و ابوبکر بن عربی این را قبول ندارند.
لا ينافيه ما وقع في خلافة عثمان. وعلي رضي الله تعالى عنهما من الفتن لأن المراد من الأمن الأمن من أعداء الدين وهم الكفار كما تقدم.
و أما علی فلم یکن نزاله فی الحرب مذهبا للأمن ، فلیس من شرط الأمن رفع الحرب، إنما من شرطه ملک الإنسان لنفسه باختیاره، و سلامته عن الغلبة المشحونة بالذلة، کما کان أصحاب النبی بمکة، فأما بعد ما صاروا الی المدینة فقد آلوا الی الأمن و العزة. [۷۲]
در توجیه جنگ های دوران امیرالمومنین وجود جنگ را با امنیت منافی ندانسته است و تنها مالک و صاحب اختیار بودن و نیز سلامت از پیروزی پر از ذلت را شرط امنیت می داند

هفتم

قرطبی ذیل این آیه  به روایتی استناد کرده که رسول خدا فرموده اند خلافت بعد من سی سال است[۷۳]؛ اینجا چند سوال برای مخاطب به وجود می آید که:
اول: چرا خود خلفا به این روایت برای حقانیت خود استناد نکردند و هیچ یک از صحابه هم آن را بر خلفا تطبیق نداده اند؟ که این سوال برای اصل آیه استخلاف هم مطرح است
دوم: در صحیحین نیز این روایت نقل نشده است و روی گردانی بخاری و مسلم با وجود اینکه انگیزه بالای آنان برای نقل این گونه روایات، نشان از بی اعتباری اش نزد آنان است.
سوم: این روایات با روایات گوناگونی که بخاری و مسلم و دیگران مبنی بر وجود دوازده امیر و خلیفه بعد از رسول خدا نقل کرده اند تعارض دارد. در این روایت مشهور به نقل از جابر بن سمره آمده است:
جابر بن سمره می‌گوید: همراه پدرم بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وارد شدیم، شنیدیم که حضرت می‌فرمود: امر خلافت اسلامی به پایان نخواهد رسید مگر این‌که دوازده جانشین در میان آنها حکومت کند. سپس کلامی را فرمود که برایم معلوم نشد، به پدرم گفتم: حضرت چه فرمود؟ پدرم گفت: حضرت فرمود: تمام این دوازده خلیفه از قریش هستند.[۷۴]
زیرا علاوه بر اینکه در طول سی سال، تعداد خلفا به دوازده نفر نرسیده است، اوصافى كه براى دوازده خليفه ذكر شده امثال: دوازده امام به حق، قوام دين به وجود آنهاست و ديگر تعبيرها، دلالت بر آمدن دوازده خلیفه معصوم دارد که با محتوای آیه استخلاف همخوانی دارد، در سه خلیفه اول وجود ندارد
بنابراین اگر چه روایت خلافت سی ساله ناظر به آیه استخلاف نیست،نمی توان به آن در این آیه استناد کرد.

نتیجه گیری

روایات متعددی به این مطلب اشاره دارد که این آیه در زمان رسول خدا محقق شده است.
روایاتی وجود دارد که بیان کننده آن است که منظور همه اصحاب پیامبر می باشد و اختصاصی به خلفای اربعه ندارد
به تصریح آیه در این زمان امنیت به وجود می آید که بیان کردیم این مطلب در زمان خلافت خلفای سه گانه محقق نشده است.
برخی از علمای اهل سنت مصداق را اهل بیت ، خاصه حضرت مهدی عجل الله می دانند که مختار شیعه هم می باشد.
با توجه به این مطالب نمی توانیم مصداق این آیه را خلفای راشدین، خاصه ابوبکر بدانیم

پی‌نوشت‌ها

[۱] الخطاب للصحابة (و أقل الجمع ثلاثة و وعد اللّه حق) فوجب أن يوجد في جماعة منهم خلافة يتمكن بها الدين (و لم يوجد) على هذه الصفة (الا خلافة الخلفاء الاربعة فهى التي وعد اللّه بها
شرح المواقف نویسنده : ايجى- مير سيد شريف    جلد : ۸  صفحه : ۳۶۴
وَالْحجّة الثَّانِيَة من الْقُرْآن قَوْله تَعَالَى {وعد الله الَّذين آمنُوا مِنْكُم وَعمِلُوا الصَّالِحَات ليَستَخْلِفنهم فِي الأَرْض كَمَا اسْتخْلف الَّذين من قبلهم وليمكنن لَهُم دينهم الَّذِي ارتضى لَهُم وليبدلنهم من بعد خوفهم أمنا} وَجه الِاسْتِدْلَال قَوْله تَعَالَى {وعد الله الَّذين آمنُوا مِنْكُم} هَذَا خطاب مشافهة لجَماعَة من الْحَاضِرين فِي زمن حَيَاة الرَّسُول صلى الله عَلَيْهِ وَسلم بإيصال الْخلَافَة إِلَيْهِم وَلَا يُمكن حمله على عَليّ وَالْحسن وَالْحُسَيْن رَضِي الله عَنْهُم لأَنهم عِنْد الشِّيعَة مَا كَانُوا متمكنين من إِظْهَار دينهم وَمَا زَالَ الْخَوْف عَنْهُم بل كَانُوا أبدا فِي التقية وَالْخَوْف فَوَجَبَ حمل الْآيَة على أبي بكر وَعمر وَعُثْمَان وَعلي رَضِي الله عَنْهُم لِأَنَّهُ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَة كَانُوا عندنَا متمكنين من إِظْهَار دينهم وَكَانَ الْخَوْف عَنْهُم زائلا
معالم أصول الدين (ص: ۱۴۷) فخر رازی
قَوله تَعَالَى {وعد الله الَّذين آمنُوا مِنْكُم وَعمِلُوا الصَّالِحَات ليَستَخْلِفنهم فِي الأَرْض كَمَا اسْتخْلف الَّذين من قبلهم}
وَكَانَ من ذَلِك مَا وعدهم الله تَعَالَى واستخلف الْأَرْبَعَة الْأَئِمَّة الْخُلَفَاء الرَّاشِدين
تمهيد الأوائل وتلخيص الدلائل، ابوبکر باقلانی ، ص: ۱۸۵
[۲] (وَعَدَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الْحَاضِرِينَ فِي زَمَانِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ
مفاتيح الغيب، نویسنده : الرازي، فخر الدين    جلد : ۲۴  صفحه : ۴۱۳
ولم يقع هذا المجموع إلا زمن الخلفاء الثلاثة لأن المهدي ما كان موجودا وقت النزول
مختصر التحفة الاثني عشرية ، ۱ / ۱۲۶
[۳] فنزل قوله لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ يعني: لينزلنهم في أرض مكة. تفسير السمرقندي (۲/ ۵۲۱)
… لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ يعني أرض مكة. تفسير مقاتل بن سليمان (۳/ ۲۰۶)
۱۴۷۶۶ – قرأت على محمد بن الفضل بن موسى، ثنا محمد بن علي، ثنا محمد بن مزاحم، ثنا بكير بن معروف، عن مقاتل بن حيان قوله: ليستخلفنهم في الأرض يعنى أرض المدينة. تفسير ابن أبي حاتم – محققا (۸/ ۲۶۲۸)
تفسير ابن أبي حاتم – محققا (۸/ ۲۶۲۷)
۱۴۷۶۱ – قرأت على محمد بن الفضل بن موسى، ثنا محمد بن علي بن الحسن، ثنا محمد بن مزاحم ثنا بكير بن معروف، عن مقاتل بن حيان قوله:
وعد الله الذين آمنوا منكم وعملوا الصالحات قال بعض المؤمنين: متى يفتح الله على نبيه صلى الله عليه وسلم مكة ونأمن في الأرض. ويذهب عنا الجهد، سمع الله قوله فأنزل الله عند ذلك: وعد الله الذين آمنوا منكم وعملوا الصالحات يعنى: أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم.
وعن ابن عباس رضى الله عنهما ان المراد ارض الجنة. روح البيان (۵/ ۵۲۷)
{وَعَدَ الله الَّذين آمَنُواْ مِنْكُمْ} يَا أَصْحَاب مُحَمَّد صلى الله عَلَيْهِ وَسلم {وَعَمِلُواْ الصَّالِحَات} فِيمَا بَينهم وَبَين رَبهم {لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْض} بَعضهم على أثر بعض {كَمَا اسْتخْلف الَّذين مِن قَبْلِهِمْ} من بني إِسْرَائِيل يُوشَع بن نون وكالب بن يوقنا وَيُقَال لننزلنهم أَرض مَكَّة كَمَا أنزلنَا الَّذين من قبلهم من بني إِسْرَائِيل أَرضهم بَعْدَمَا أهلك عدوهم {وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ} لَيظْهرَن لَهُم {دِينَهُمُ الَّذِي ارتضى لَهُمْ} رَضِي وَاخْتَارَ لَهُم {وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ} بِمَكَّة {مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ} من الْعَدو {أَمْناً} بعد هَلَاك عدوهم {يَعْبُدُونَنِي} لكَي يعبدوني بِمَكَّة {لاَ يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً} من الْأَوْثَان {وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِك} التَّمْكِين والتبديل {فَأُولَئِك هُمُ الْفَاسِقُونَ} العاصون
تنوير المقباس من تفسير ابن عباس، ۲۹۸
[۴] … وهو يوم غدير خم لما أخذ النبي صلى الله عليه وسلم بيد علي بن أبي طالب فقال ألست ولي المؤمنين قالوا بلى يا رسول الله قال من كنت مولاه فعلي مولاه فقال عمر بن الخطاب بخ بخ لك يا بن أبي طالب أصبحت مولاي ومولى كل مسلم فأنزل الله اليوم أكملت لكم دينكم
تاريخ مدينة دمشق،ابن عساكر: ۴۲ / ۲۳۳ _ ۲۳۴؛ تاريخ بغداد،خطيب البغدادی: ۸ / ۲۸۴؛ شواهد التنزيل، حاکم حسكانی:۱ / ۲۰۰؛ المناقب، خوارزمی: ۱۳۶؛ مناقب أمير المؤمنين علي بن أبي طالب، ابن المغازلی: ۶۹؛ الدر المنثور في التفسير بالمأثور، سیوطی:۳ / ۱۹؛ العسل المصفى من تهذيب زين الفتى في شرح سورة هل أتى: ۲ / ۲۶۵
[۵] قال أنس بن مالك: كرهت الصحابة قتال مانعي الزكاة، وقالوا: أهل القبلة. فتقلد أبو بكر سيفه وخرج وحده، فلم يجدوا بُدّاً من الخروج على أثره
التفسير البسيط، واحدی نیشابوری، ۷ / ۴۲۸؛ تفسير البغوي، ۲ / ۶۰؛ زاد المسير في علم التفسير، ابن جوزی، ۱ / ۵۵۹؛ تفسير الخازن لباب التأويل في معاني التنزيل، ۲ / ۵۵؛ روح البيان، اسماعیل حقی، ۲ / ۴۰۵؛ الكفاية في التفسير بالمأثور والدراية، عبد الله خضر حمد، ۸ / ۲۶۶؛ تاريخ الخميس في أحوال أنفس النفيس، ديار بكری، ۲ / ۲۰۱؛ تفسير السمعاني، ۲ / ۴۶
[۶] تاريخ الأمم و الملوك، طبری: ۳ / ۲۸۰؛ وفيات الأعيان، ابن خلكان: ۶ / ۱۵
وقدم خَالِد عَلَى أَبِي بكر، فقال لَهُ عمر: يا عدو اللَّه، قتلت امرأ مسلما، ثُمَّ نزوت عَلَى امرأته، لأرجمنك.
اسد الغابه،ابن الأثير: ۴ / ۲۷۷
[۷] حدثنا ابن حميد، قال: حدثنا جرير، عن مغيره، عن زياد بن كليب، قال: اتى عمر بن الخطاب منزل على و فيه طلحه و الزبير و رجال من المهاجرين، فقال: و الله لأحرقن عليكم او لتخرجن الى البيعه
تاريخ الأمم و الملوك، طبری، ۳ / ۲۰۲
[۸] عليّ، و العباس، و الزبير، و سعد بن عبادة، فأما علي و العباس و الزبير فقعدوا في بيت فاطمة حتى بعث إليهم أبو بكر عمر بن الخطاب ليخرجوا من بيت فاطمة، و قال له: إن أبوا فقاتلهم. فأقبل بقبس من نار على أن يضرم عليهم الدار، فلقيته فاطمة فقالت: يا ابن الخطاب، أ جئت لتحرق دارنا؟قال: نعم، أو تدخلوا فيما دخلت فيه الأمة
العقد الفريد نویسنده : ابن عبد ربه    جلد : ۵  صفحه : ۱۳ فوددت أني لم أكن كشفت بيت فاطمة أو تركته وأن أغلق على الحرب
الأحاديث المختارة، ضیاءالدین مقدسی، ۱ / ۸۹؛ الأموال، ابن زنجويه، ۱ / ۳۰۴؛ المعجم الكبير، طبراني، ۱ / ۶۲؛ تاريخ الإسلام، ذهبی، ۲ / ۶۹؛ تاريخ دمشق، ابن عساكر، ۳۰ / ۴۲۱
[۹] أَمَا إِنِّي لَا آسَى عَلَى شَيْءٍ، إِلَّا عَلَى ثَلَاثٍ فَعَلْتُهُنَّ، وَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَفْعَلْهُنَّ، ، وَثَلَاثٍ لَمْ أفْعَلْهُنَّ وَدِدْتُ أَنِّي فَعَلْتُهُنَّ، وَثَلَاثٍ وَدِدْتُ أَنِّي سَأَلْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَنْهُنَّ، فَأَمَّا الثَّلَاثُ اللَّاتِي وَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَفْعَلْهُنَّ: فَوَدِدْتُ  أَنِّي لَمْ أَكُنْ كَشَفْتُ بَيْتَ فَاطِمَةَ وَتَرَكْتُهُ، وَأَنْ أَغْلِقَ عَلَيَّ الْحَرْبَ
المعجم الكبير، طبرانی: ۱ / ۶۲؛ الاموال،۱/۳۰۱؛ مروج الذهب، مسعودی: ۲ / ۳۰۱
[۱۰] صحيح البخاري نویسنده : البخاري    جلد : ۴  صفحه : ۷۹
[۱۱]   سير اعلام النبلاء ، ذهبی، ۱۵ / ۵۷۸، الملل و النحل، شهرستانی، ۱ / ۷۱
[۱۲] تاريخ الأمم و الملوك نویسنده : الطبري، ابن جرير    جلد : ۳  صفحه : ۲۸۰
[۱۳] وفيات الأعيان نویسنده : ابن خلكان    جلد : ۶  صفحه : ۱۵
[۱۴] وقدم خَالِد عَلَى أَبِي بكر، فقال لَهُ عمر: يا عدو اللَّه، قتلت امرأ مسلما، ثُمَّ نزوت عَلَى امرأته، لأرجمنك.
اسد الغابه – ط الفكر نویسنده : ابن الأثير، عزالدین    جلد : ۴  صفحه : ۲۷۷
[۱۵] تاريخ اليعقوبي، ۲ / ۱۳۴
این مطلب در منابع دیگری هم آمده از جمله:
اسد الغابه، ابن اثیر، ۲ / ۴۵۷؛ الدرر السنية في الأجوبة النجدية، مجموعة من المؤلفين، ۸ / ۱۱۹ (از کتب مهم فتاوای علمای وهابی از زمان محمد بن عبدالوهاب)؛ الأحاديث المختارة، ضیاءالدین مقدسی، ۱ / ۹۰؛ تاريخ دمشق، ابن عساكر، ۳۰ / ۴۲۱
[۱۶] لَمَّا اسْتَخْلَفَ أَبُو بَكْرٍ عُمَرَ – رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُمَا – قَالَ لِمُعَيْقِيبٍ الدَّوْسِيِّ مَا يَقُولُ النَّاسُ فِي اسْتِخْلَافِي عُمَرَ قَالَ: كَرِهَهُ قَوْمٌ، وَرَضِيَهُ قَوْمٌ آخَرُونَ قَالَ فَاَلَّذِينَ كَرِهُوهُ أَكْثَرُ أَمْ الَّذِينَ رَضَوْهُ؟ قَالَ: بَلْ الَّذِينَ كَرِهُوهُ
الآداب الشرعية والمنح المرعية، ابن مفلح، ۱ / ۴۱
[۱۷] المصنف، ابوبکر بن أبي شيبة، ۷ / ۴۳۴؛ تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر، ۳۰ / ۴۱۳؛ تاريخ المدينة، ابن شبة، ۲ / ۶۷۱؛ كنز العمال، متقی هندی، ۵ / ۶۷۸؛ منهاج السنة النبوية، ابن تيميه، ۶ / ۱۵۵؛ الصواعق المحرقة ، هيتمی، ۱ / ۲۵۴
[۱۸] تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر، ۴۴ / ۲۴۸ و ۲۵۱؛ الطبقات الكبرى، ابن سعد، ۳ / ۲۰۷؛ تاريخ المدينة، ابن شبة، ۲ / ۶۶۶؛ منهاج السنة النبوية، ابن تيمية، ۷ / ۴۶۱
[۱۹] لَمَّا ثَقُلَ أَبِي دَخَلَ عَلَيْهِ فُلَانٌ وَفُلَانٌ فَقَالُوا…
السنن الكبرى، ابوبکر بیهقی، ۸ / ۲۵۷؛ تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر، ۴۴ / ۲۵۰
[۲۰] الإمامة والسياسة، ابن قتيبة دینوری، ۱ / ۳۷
[۲۱] الإمامة والسياسة، ابن قتيبة دینوری، ۱ / ۳۸
[۲۲] كانت درة عمر أهيب من سيف الحجاج
مغني المحتاج شربيني ج ۴ ص ۳۹۰؛ حواشي الشرواني، عبد الحميد الشرواني  ج ۱۰ ص ۱۳۴؛ التراتيب الإدارية (نظام الحكومة النبوية)، عبد الحي الكتاني  ج۲ ص ۳۷۶
[۲۳] … لو جاء كل أمة بخبيثاتها و نحن جئنا بأبي محمد، لغلبناهم / المبسوط السرخسی : ج ۱ ص ۴۰.
[۲۴] و هو أول من حمل الدرة و ضرب بها
تاريخ الطبري  ج ۲ ص۵۷۰؛ الكامل في التاريخ ابن اثیر ج ۲ ص ۴۵۴؛ المختصر في أخبار البشر، ابوالفداء  ج۱ ص ۱۱۳؛ البداية والنهاية، ابن کثیر ج۷ ص ۱۳۳
[۲۵] كان عمر شديدَ الغِلْظَة، وَعْرَ الجانب، خَشِنَ المَلْمَس، دائم العبوس، كان يعتقد أنّ ذلك هو الفضيلة وأنّ خلافه نقص
شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج ۶، ص ۳۷۲
[۲۶] المجموع نویسنده : النووي    جلد : ۱۹  صفحه : ۱۱
[۲۷] المجموع نویسنده : النووي    جلد : ۱۹  صفحه : ۱۱
[۲۸]  إذا بعث السلطان إلی امرأۀ لیحضرها فأسقطت جنیناً میتا ضمنه. المغني، ابن قدامة (۱۲/ ۱۰۱ ت التركي):
[۲۹] فإن عثمان يوما ليخطب إذ دلت عائشة قميص رسول الله، و نادت: يا معشر المسلمين! هذا جلباب رسول الله لم يبل، و قد أبلى عثمان سنته! فقال عثمان: رب اصرف عني كيدهن إن كيدهن عظيم.
تاريخ اليعقوبي نویسنده : احمد بن ابی یعقوب    جلد : ۲  صفحه : ۱۷۵
نعثل: النَّعْثَلُ: الشيخُ الأَحمقُ… ونَعْثَل: رَجُلٌ مِنْ أَهل مِصْر كَانَ طَوِيلَ اللِّحْية، قِيلَ: إِنه كَانَ يُشْبِه عُثْمَانَ، رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ؛ هَذَا قَوْلُ أَبي عُبَيْدٍ، وشاتِمُو عُثْمَانَ، رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، يُسَمُّونَهُ نَعْثَلًا…. وَكَانَ أَعداءُ عُثْمَانَ يُسَمُّونَهُ نَعْثَلًا تَشْبِيهًا بِالرَّجُلِ المِصْريّ الْمَذْكُورِ آنِفًا. وَفِي حَدِيثِ عَائِشَةَ: اقْتُلُوا نَعْثَلًا قَتَل اللهُ نَعْثَلًا تَعْنِي عُثْمَانَ، وَكَانَ هَذَا مِنْهَا لَمَّا غاضَبَتْه وذهبتْ إِلى مَكَّةَ
لسان العرب نویسنده : ابن منظور    جلد : ۱۱  صفحه : ۶۷۰ ـ ۶۶۹
وكانت عائشة تحرض على قتل عثمان جهدها وطاقتها وتقول: أيها الناس! هذا قميص رسول الله صلّى الله عليه وسلّم لم يبل وبليت سنته، اقتلوا نعثلا ، قتل الله نعثلا.
الفتوح لابن اعثم نویسنده : ابن أعثم    جلد : ۲  صفحه : ۴۲۱
و نعثل: رجل من أهل مصر كان طويل اللحية، و كان عثمان إذا نيل منه و عيب شبه بهذا الرجل لطول لحيته، فكان أعداؤه و شاتموه يسمونه نعثلا لذلك، و في حديث عائشة: اقتلوا نعثلا، قتل اللّه نعثلا تعني عثمان
الاغانی نویسنده : ابو الفرج الإصفهاني    جلد : ۱۴  صفحه : ۴۱۶
[۳۰] فقال عثمان: إلى بلد هو أبغض إليك، قال: الربذة، قال: فاخرج إليها ولا تعدها. قال: ثم أمر مروان بن الحكم أن يخرج أبا ذر من المدينة على بعير بغير وطاء
الفتوح، ابن اعثم: ۲ / ۳۷۶
[۳۱] الامامة و السیاسة، ابن قتیبه: ۱ / ۵۱
[۳۲] لما راى الناس ما صنع عثمان كتب من بالمدينة من اصحاب النبي(ص)الى من بالآفاق منهم- و كانوا قد تفرقوا في الثغور: انكم انما خرجتم ان تجاهدوا في سبيل الله عز و جل، تطلبون دين محمد ص، فان دين محمد قد افسد من خلفكم و ترك، فهلموا فأقيموا دين محمد (صلى الله عليه و سلم) فاقبلوا من كل أفق حتى قتلوه
تاريخ الأمم و الملوك نویسنده : الطبري، ابن جرير    جلد : ۴  صفحه : ۳۶۷
[۳۳] طبقات الکبری، ج ۳، ص ۲۲۳
[۳۴] مكث عثمان في حش كوكب مطروحا ثلاثة، لا يصلى عليه
تلقيح فهوم أهل الأثر، ابن جوزی (ص: ۷۹)
معرفة الصحابة ، ابونعیم اصفهانی (۱/ ۶۸)
البدر المنير، ابن الملقن (۵/ ۳۸۲)
[۳۵] قَالَ بَعْضُ السَّلَفِ: خِلَافَةِ أَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا حق في كتاب الله، ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ.
تفسير ابن كثير – ط العلميه نویسنده : ابن كثير    جلد : ۶  صفحه : ۷۳
عبد الرحمن بن عبد الحميد المصري ، يقول : أرى ولاية أبى بكر وعمر رضى الله عنهما في كتاب الله عز وجل ، يقول الله تبارك وتعالى : (وَعَدَ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ)
تفسير القرآن العظيم نویسنده : ابن أبي حاتم    جلد : ۸  صفحه : ۱۸۸
قوله تعالى: وعد الله الذين آمنوا منكم وعملوا الصالحات ليستخلفنهم في الأرض كما استخلف الذين من قبلهم وليمكنن لهم دينهم الذي ارتضى لهم وليبدلنهم من بعد خوفهم أمنا يعبدونني لا يشركون بي شيئا ومن كفر بعد ذلك فأولئك هم الفاسقون [۵۵] نزلت في أبى بكر وعمر
تفسير القرطبي نویسنده : القرطبي، شمس الدين    جلد : ۱۲  صفحه : ۲۹۷
[۳۶] وقتی خبر کشته شدن عثمان و انتخاب علی بن ابی طالبی علیه السلام به عایشه رسید، گفت: به خدا سوگند، عثمان مظلومانه کشته شد. من خواهان خون او هستم. مردى از خویشاوندان مادرى عایشه به نام عبیده در پاسخش گفت: تو اولین کسى بودى که عثمان را سرزنش مى‏ کردى و مردم را در مورد او به طمع انداختى تا جایى که در مورد او گفتى: بکشید نعثل را که کافر شده است
قدمت عائشة من مكة وقد قضت حجها، حتى إذا صارت قريبا من المدينة استقبلها عبيد بن أبي سلمة الليثي وكان يقال له ابن أم كلاب فقالت له عائشة: ويحك! ألنا أم علينا؟ فقال: قتل عثمان بن عفان، فقالت: ثم ماذا؟
فقال: بايع الناس علي بن أبي طالب، قالت عائشة: وددت أن هذه وقعت على قتل- والله- عثمان بن عفان مظلوما وأنا مطالبة بدمه، والله ليوم من عثمان خير من علي الدهر كله. فقال لها عبيد بن أم كلاب: ولم تقولين ذلك؟ فو الله ما أظن أن أحدا بين السماء والأرض في هذا اليوم أكرم من علي بن أبي طالب على الله عزّ وجلّ، فلم تكرهين ولايته؟ ألم تكونين تحرضين الناس على قتله؟ ثم إنك أظهرت عيبه وقلت: اقتلوا نعثلا فقد كفر، فقالت عائشة: لعمري قد قلت ذلك
الفتوح، ابن اعثم: ۲ / ۴۳۷؛ تاريخ الأمم و الملوك، طبری: ۴ / ۴۵۹؛ الإمامة والسياسة، دینوری: ۱ / ۷۱
الكامل في التاريخ،ابن الأثير: ۳ / ۲۰۶
[۳۷] عَبْدُ الرَّحْمَنِ أَنْ يُوَلِّيَهُ مَنْ يَتَّبِعُ سُنَّةَ النَّبِيِّ – صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ – وَسِيرَةَ أَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ – رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا -، فَعَرَضَ ذَلِكَ عَلَى عَلِيٍّ، فَقَالَ عَلِيٌّ: أَعْمَلُ بِكِتَابِ اللَّهِ وَسُنَّةِ نَبِيِّهِ، وَاجْتِهَادِ رَأْيِي، وَعَرَضَهُ عَلَى عُثْمَانَ فَقَبِلَهُ عَلَى مَا شَرَطَهُ عَلَيْهِ
الفصول في الأصول، جصاص، ۴ / ۵۵
فقال: لنا الله عليك، إن وليت هذا الأمر، أن تسير فينا بكتاب الله و سنة نبيه و سيرة أبي بكر و عمر. فقال: أسير فيكم بكتاب الله و سنة نبيه ما استطعت
تاريخ اليعقوبي، ۲ / ۱۶۲
قال له أبايعك على كتاب الله و سنة رسول الله و سيرة الشيخين أبي بكر و عمر فقال بل على كتاب الله و سنة رسوله و اجتهاد رأيي فعدل عنه إلى عثمان فعرض ذلك عليه فقال نعم فعاد إلى علي ع فأعاد قوله فعل ذلك عبد الرحمن ثلاثا فلما رأى أن علیا غير راجع عما قاله و أن عثمان ينعم‌ له بالإجابة صفق على يد عثمان و قال السلام عليك يا أمير المؤمنين فيقال إن علیا ع قال له و الله ما فعلتها إلا لأنك رجوت منه ما رجا صاحبكما من صاحبه دق الله بينكما عطر منشم
شرح نهج البلاغة، ابن ابي الحديد، ۱ / ۱۸۸
مصادر دیگری هم به عدم قبول علی بن ابی طالب علیه السلام اشاره کرده اند
[۳۸] سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: ” ‌عَلِيٌّ ‌مَعَ ‌الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ، وَلَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ
تاريخ بغداد: ۱۶ / ۴۷۰؛ الإمامة والسياسة، الدِّينَوري: ۱ / ۹۸؛ تاريخ دمشق، ابن عساكر: ۴۲ / ۴۴۹؛ ربيع الأبرار ونصوص الأخيار، زمخشری: ۲ / ۱۷۳؛ مسند أبي يعلى الموصلي: ۲ / ۳۱۸؛ مجمع الزوائد، هيثمي: ۷ / ۲۳۵ رَوَاهُ أَبُو يَعْلَى، وَرِجَالُهُ ثِقَاتٌ.
سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: «‌عَلِيٌّ ‌مَعَ ‌الْقُرْآنِ وَالْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ» هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ وَأَبُو سَعِيدٍ التَّيْمِيُّ هُوَ عُقَيْصَاءُ ثِقَةٌ مَأْمُونٌ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ “[التعليق – من تلخيص الذهبي]۴۶۲۸ – صحيح
المستدرك على الصحيحين، حاكم نیشابوری: ۳ / ۱۳۴
[۳۹] أخرج ابْن الْمُنْذر وَالطَّبَرَانِيّ فِي الْأَوْسَط وَالْحَاكِم وَصَححهُ وَابْن مرْدَوَيْه وَالْبَيْهَقِيّ فِي الدَّلَائِل والضياء فِي المختارة عَن أبيّ بن كَعْب قَالَ: لما قدم رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم وَأَصْحَابه الْمَدِينَة وآوتهم الْأَنْصَار رَمَتْهُمْ الْعَرَب عَن قَوس وَاحِدَة فَكَانُوا لَا يبيتُونَ إِلَّا فِي السِّلَاح وَلَا يُصْبِحُونَ إِلَّا فِيهِنَّ فَقَالُوا: أَتَرَوْنَ أَنا نَعِيش حَتَّى نبيت آمِنين مُطْمَئِنين لَا نَخَاف إِلَّا الله فَنزلت {وعد الله الَّذين آمنُوا مِنْكُم وَعمِلُوا الصَّالِحَات}
الدر المنثور في التفسير بالماثور ، السيوطي، جلال الدين    جلد : ۶  صفحه : ۲۱۶
[۴۰] ولا يتأتى معه الاستدلال بالآية على صحة أمر الخلفاء أصلا
[۴۱] تفسير الثعلبي (الكشف والبيان) نویسنده : الثعلبي    جلد : ۷  صفحه : ۱۱۵
تفسير الطبري جامع البيان ت شاكر نویسنده : الطبري، ابن جرير    جلد : ۱۹  صفحه : ۲۰۹
تفسير القرطبي نویسنده : القرطبي، شمس الدين    جلد : ۱۲  صفحه : ۲۹۷
الدر المنثور في التفسير بالماثور نویسنده : السيوطي، جلال الدين    جلد : ۶  صفحه : ۲۱۵
تفسير مقاتل بن سليمان نویسنده : مقاتل بن سليمان    جلد : ۲  صفحه : ۴۲۴
تفسير ابن أبي حاتم – محققا (۸/ ۲۶۲۹)
تفسير السمرقندي = بحر العلوم (۲/ ۵۲۱)
التفسير الوسيط للواحدي (۳/ ۳۲۶)
تفسير ابن كثير ت سلامة (۶/ ۷۹)
[۴۲] منهج دراسة الأديان بين الشيخ رحمت الله الهندي والقس فندر (ص: ۲۰۲)
[۴۳] الخطاب لرسول الله صلى الله عليه وسلم ولمن معه. ومنكم: للبيان، كالتي في آخر سورة الفتح
الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل نویسنده : الزمخشري    جلد : ۳  صفحه : ۲۵۱
و «من» في مِنَ النَّبِيِّينَ للبيان مثلها في قوله تعالى في آخر سورة الفتح وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ
الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل نویسنده : الزمخشري    جلد : ۳  صفحه : ۲۵
(وعد الله الذين آمنوا منكم وعملوا الصالحات) * خطاب للرسول صلى الله عليه وسلم وللأمة أوله ولمن معه ومن للبيان
تفسير البيضاوي (انوار التنزيل واسرار التاويل) نویسنده : البيضاوي    جلد : ۴  صفحه : ۱۹۷
و * (من) * للبيان أي الذين هم أنتم وعدهم الله أن ينصر الإسلام على الكفر ويورثهم الأرض ويجعلهم خلفاء
تفسير البحر المحيط ، أبو حيّان الأندلسي ، ۶  / ۴۳۱
منكم للبيان وقيل المراد به المهاجرون ومن للتبعيض
مدارك التنزيل وحقائق التاويل ، نویسنده : النسفي    جلد : ۳  صفحه : ۱۵۴
والخطاب للرسول صلّى الله عليه وسلّم وللمؤمنين، ومن بيانية
التفسير الوسيط لطنطاوي ، ۱۰ / ۱۴۶
[۴۴]   واختار هذا القول ابن عطية في تفسيره حيث قال: والصحيح في الآية أنها في استخلاف الجمهور
تفسير القرطبي ، ۱۲  / ۲۹۸
[۴۵] قلت: هذه الحال لم تختص بالخلفاء الأربعة رضي الله عنهم حتى يخصوا بها من عموم الآية، بل شاركهم في ذلك جميع المهاجرين بل وغيرهم….. فصح أن الآية عامة لامة محمد صلى الله عليه وسلم غير مخصوصة، إذ التخصيص لا يكون إلا بخبر ممن يجب [له] التسليم، ومن الأصل المعلوم التمسك بالعموم.
تفسير القرطبي ، ۱۲ / ۲۲۸ ّ ۲۹۹
[۴۶] ١٤٧٦٠: حدثنا أبى ، ثنا عصام بن رواد ، ثنا أبى ، ثنا أبو جعفر الرازي ، عن الربيع بن أنس ، عن أبى العالية (وَعَدَ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ) قال : هم أصحاب محمد صلى الله عليه وسلم.
١٤٧٦١:قرأت على محمد بن الفضل بن موسى ، ثنا محمد بن علي بن الحسن ، ثنا محمد بن مزاحم ثنا بكير بن معروف ، عن مقاتل بن حيان قوله : (وَعَدَ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ) قال بعض المؤمنين : متى يفتح الله على نبيه صلى الله عليه وسلم مكة ونأمن في الأرض. ويذهب عنا الجهد ، سمع الله قوله فأنزل الله عند ذلك : (وَعَدَ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ) يعني : أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم.
١٤٧٦٣:حدثنا علي بن الحسين ، ثنا الهيثم بن يمان ، ثنا رجل سماه ، عن السدى في قوله : (وَعَدَ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ) قال : هم أصحاب محمد صلى الله عليه وسلم استخلفهم في الأرض.
نام کتاب : تفسير القرآن العظيم نویسنده : ابن أبي حاتم    جلد : ۸  صفحه : ۱۸۷
[۴۷] فنزلت هذه الآية عامة لأمة محمد عليه السلام….. قال الفقيه الإمام القاضي: والصحيح في الآية أنها في استخلاف الجمهور
المحرر الوجيز، ابن عطية: ۴ / ۱۹۲
[۴۸] الآية عامة لأمة نبينا محمد صلى الله عليه وسلم في أن يملكهم الله البلاد كما هو الواقع، فسبحانه ما أصدق وعده! وقال الضحاك في كتاب ” النقاش “: هذه الآية تتضمن خلافة أبي بكر وعمر وعثمان وعلي رضي الله عنهم، والصحيح في الآية أنها في استخلاف الجمهور
الجواهر الحسان،ثعالبی: ۴ / ۱۹۵
[۴۹] وَقَدْ أَبْعَدَ مَنْ قَالَ إِنَّهَا مُخْتَصَّةٌ بِالْخُلَفَاءِ الْأَرْبَعَةِ، أَوْ بِالْمُهَاجِرِينَ، أَوْ بِأَنَّ الْمُرَادَ بِالْأَرْضِ أَرْضُ مَكَّةَ، وَقَدْ عَرَفْتَ أَنَّ الِاعْتِبَارَ بِعُمُومِ اللَّفْظِ لَا بِخُصُوصِ السَّبَبِ
فتح القدير، شوكانی: ۴ / ۵۵
[۵۰] وَأخرج عبد بن حميد عَن عَطِيَّة {وعد الله الَّذين آمنُوا مِنْكُم وَعمِلُوا الصَّالِحَات ليَستَخْلِفنهم فِي الأَرْض} قَالَ: أهل بَيت هَهُنَا وَأَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى الْقبْلَة
الدر المنثور في التفسير بالماثور ، السيوطي، ۶  / ۲۱۶
۱۴۷۶۵ – ذكر، عن عبيد الله بن موسى، أنبأ فضيل بن مرزوق، عن عطية في قوله وعد الله الذين آمنوا منكم وعملوا الصالحات ليستخلفنهم في الأرض قال: أهل بيت هاهنا وأشار بيده إلى القبلة.
تفسير ابن أبي حاتم – محققا (۸/ ۲۶۲۸)
فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيم قَالَ: حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ شِيرَوَيْهِ الْقَطَّانُ، قَالَ: حَدَّثَنَا حُرَيْثُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ حَكَمِ بْنِ أَبَانٍ، عَنْ أَبِيهِ عَنِ السُّدِّيِّ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ‌ فِي قَوْلِهِ: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَى آخِرِ الْآيَةِ، قَالَ: نَزَلَتْ فِي آلِ مُحَمَّدٍ ص.  شواهد التنزيل، حاکم حسکانی، ۱ / ۵۳۷
[۵۱] الوجه الرابع: أن يقال: إن الله -تعالى- قال في كتابه العزيز: {وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ}، وقال -تعالى-: {وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آَمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا}. ولا شك أن المهدي من هؤلاء الذين وعدهم الله بالنصر والتمكين؛ لأن النبي – صلى الله عليه وسلم – أخبر عنه أنه يعمل بالسنة وينشر القسط والعدل ويزيل الجور والظلم، فنصر المهدي وتمكينه نصر للشريعة المحمدية وتمكين لها وإظهار لعزها وشرفها، وهذا في الحقيقة من إظهار العز والشرف لرسول الله – صلى الله عليه وسلم -، حيث قيَّض الله لدينه من يجدده ويؤيده بعد اندراسه في آخر الزمان، كما قد حصل مثل ذلك في زمن الخلفاء الراشدين، ولا يستنكر هذا إلا من هو جاهل أو مكابر.
الاحتجاج بالأثر على من أنكر المهدي المنتظر (ص: ۱۹۶) ، حمود بن عبدالله بن حمود التویجری
[۵۲] [١٤٧٦٩] ذكر ، عن يحيي بن أبى الخطيب ، ثنا الوليد بن مسلم ، ثنا صفوان بن عمرو ، عن شريح بن عبيد ، عن عمرو البكالي ، عن كعب الأحبار قال : هم اثنا عشر ، فإذا كان عند انقضائهم فيجعل مكان اثنى عشر اثنا عشر مثلهم وكذلك وعد الله هذه الأمة فقرأ : (وَعَدَ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ) وكذلك فعل ببني إسرائيل.
تفسير القرآن العظيم نویسنده : ابن أبي حاتم    جلد : ۸  صفحه : ۱۸۸
[۵۳] قَالَ الْإِمَامُ مُسْلِمُ بْنُ الْحَجَّاجِ فِي صَحِيحِهِ: حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِي عُمَرَ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عُمَيْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ «لَا يَزَالُ أَمْرُ النَّاسِ مَاضِيًا مَا وَلِيَهُمُ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا» ثُمَّ تَكَلَّمَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِكَلِمَةٍ خَفِيَتْ عَنِّي، فَسَأَلْتُ أَبِي: مَاذَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فقال: قال «كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ». وَرَوَاهُ الْبُخَارِيُّ مِنْ حَدِيثِ شُعْبَةَ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عُمَيْرٍ بِهِ، وَفِي رِوَايَةٍ لِمُسْلِمٍ أَنَّهُ قَالَ ذَلِكَ عَشِيَّةَ رَجَمَ مَاعِزَ بْنَ مَالِكٍ، وَذَكَرَ مَعَهُ أَحَادِيثَ أخر، وَفِي هَذَا الْحَدِيثِ دَلَالَةٌ عَلَى أَنَّهُ لَا بُدَّ مِنْ وُجُودِ اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً عَادِلًا وَلَيْسُوا هُمْ بِأَئِمَّةِ الشِّيعَةِ الِاثْنَيْ عَشْرَ، فَإِنَّ كَثِيرًا مِنْ أُولَئِكَ لَمْ يَكُنْ إِلَيْهِمْ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ، فَأَمَّا هَؤُلَاءِ فَإِنَّهُمْ يَكُونُونَ مِنْ قُرَيْشٍ يَلُونَ فَيَعْدِلُونَ، وَقَدْ وَقَعَتِ الْبِشَارَةُ بِهِمْ فِي الْكُتُبِ الْمُتَقَدِّمَةِ، ثم لا يشترط أن يكونوا مُتَتَابِعِينَ، بَلْ يَكُونُ وُجُودُهُمْ فِي الْأُمَّةِ مُتَتَابِعًا وَمُتَفَرِّقًا، وَقَدْ وُجِدَ مِنْهُمْ أَرْبَعَةٌ عَلَى الْوَلَاءِ وَهُمْ أَبُو بَكْرٍ، ثُمَّ عُمَرُ، ثُمَّ عُثْمَانُ، ثم علي رضي الله عنه، ثُمَّ كَانَتْ بَعْدَهُمْ فَتْرَةٌ، ثُمَّ وُجِدَ مِنْهُمْ من شَاءَ اللَّهُ، ثُمَّ قَدْ يُوجَدُ مِنْهُمْ مَنْ بقي في الوقت الذي يعلمه الله تعالى.
ومنهم المهدي الذي اسمه يطابق اسْمَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَكُنْيَتُهُ كُنْيَتَهُ، يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَقِسْطًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْرًا وَظُلْمًا.
تفسير ابن كثير – ط العلميه نویسنده : ابن كثير    جلد : ۶  صفحه : ۷۲
[۵۴]   قوله تعالى: وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ وهو الإِسلام، وتمكينه: إِظهاره على كل دين
زاد المسير، ابن جوزی: ۳ / ۳۰۴
[۵۵] وليمكنن لهم دينهم الذي ارتضى لهم) وهو الاسلام بأن يظهره على جميع الأديان ويوسع لهم في البلاد فيملكوها
تفسير الجلالین،سيوطي، جلال الدين: ۴۶۷
[۵۶] (وليمكنن لهم دينهم الذي ارتضى لهم) * أي: سينصرهم بالإسلام؛ حتى يظهرهم على الدين كله؛فيكونوا الحكام على أهل الأديان.يحيى: عن عبد الرحمن بن يزيد، عن [سليم] بن عامر الكلاعي قال:سمعت المقداد بن الأسود يقول: سمعت رسول الله يقول: ‘ لا يبقى على ظهر الأرض بيت مدر ولا وبر، إلا أدخله الله كلمة الإسلام بعز عزيز أو ذل ذليل؛ إما يعزهم الله فيجعلهم من أهلها، وإما يذلهم فيدينون لها ‘
تفسير أبي زَمَنِين، ۳ / ۲۴۲
[۵۷] الْمُرَادُ بِالتَّمْكِينِ هُنَا: التَّثْبِيتُ وَالتَّقْرِيرُ، أَيْ: يَجْعَلُهُ اللَّهُ ثابتا مقرّرا يوسع لَهُمْ فِي الْبِلَادِ، وَيُظْهِرُ دِينَهُمْ عَلَى جَمِيعِ الْأَدْيَانِ، وَالْمُرَادُ بِالدِّينِ هُنَا: الْإِسْلَامُ
فتح القدير، شوكانی: ۴ / ۵۵
[۵۸] (وليمكنن لهم دينهم الذي ارتضى لهم) وهو الاسلام، كما قال تعالى: ” ورضيت لكم الاسلام دينا ” [المائدة: ۳] وقد تقدم. وروي سليم بن عامر عن المقداد ابن الأسود قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: (ما على ظهر الأرض بيت حجر ولا مدر إلا أدخله الله كلمة الاسلام بعز عزيز أو ذل ذليل أما بعزهم فيجعلهم من أهلها وأما بذلهم فيدينون بها)
تفسير القرطبي: ۱۲ / ۳۰۰
[۵۹] وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ، أَيْ اخْتَارَ، قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: يُوَسِّعُ لَهُمْ فِي الْبِلَادِ حَتَّى يُمَلَّكُوهَا وَيُظْهِرَ دِينَهُمْ عَلَى سَائِرِ الْأَدْيَانِ
تفسير البغوي: ۳ / ۴۲۵
[۶۰] مصادر زیادی از جمله: المستدرك على الصحيحين، حاکن نیشابوری، ۴ / ۵۱۲ که در آخر روایت نوشته هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ، وَلَمْ يُخْرِجَاهُ؛ مسند أحمد، ۱۷ / ۳۱۰؛ المصنف، ابوبکر ابن أبي شيبة، ۷ / ۵۱۴؛ الدر المنثور، سیوطی، ۷ / ۴۸۳؛ سنن أبي داود سجستانی، ۴ / ۱۰۷
[۶۱] المسألة الثَّامِنَةُ: دَلَّتِ الْآيَةُ عَلَى إِمَامَةِ الْأَئِمَّةِ الْأَرْبَعَةِ وَذَلِكَ لِأَنَّهُ تَعَالَى وَعَدَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الْحَاضِرِينَ فِي زَمَانِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ الْمُرَادُ بِقَوْلِهِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَأَنْ يُمَكِّنَ لَهُمْ دِينَهُمُ الْمَرْضِيَّ وَأَنْ يُبَدِّلَهُمْ بَعْدَ الْخَوْفِ أَمْنًا، وَمَعْلُومٌ أَنَّ الْمُرَادَ بِهَذَا الْوَعْدِ بَعْدَ الرَّسُولِ هَؤُلَاءِ لِأَنَّ اسْتِخْلَافَ غَيْرِهِ لَا يَكُونُ إِلَّا بَعْدَهُ وَمَعْلُومٌ أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدَهُ لِأَنَّهُ خَاتَمُ الْأَنْبِيَاءِ، فَإِذَنِ الْمُرَادُ بِهَذَا الِاسْتِخْلَافِ طَرِيقَةُ الْإِمَامَةِ وَمَعْلُومٌ أَنَّ بَعْدَ الرَّسُولِ الِاسْتِخْلَافُ الَّذِي هَذَا وَصْفُهُ إِنَّمَا كَانَ فِي أَيَّامِ أَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ وَعُثْمَانَ لِأَنَّ فِي أَيَّامِهِمْ كَانَتِ الْفُتُوحُ الْعَظِيمَةُ وَحَصَلَ التَّمْكِينُ وَظُهُورُ الدِّينِ وَالْأَمْنِ وَلَمْ يَحْصُلْ ذَلِكَ فِي أَيَّامِ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّه عَنْهُ لِأَنَّهُ لَمْ يَتَفَرَّغْ لِجِهَادِ الْكُفَّارِ لِاشْتِغَالِهِ بِمُحَارَبَةِ مَنْ خَالَفَهُ مِنْ أَهْلِ الصَّلَاةِ فَثَبَتَ بِهَذَا دَلَالَةُ الْآيَةِ عَلَى صِحَّةِ خِلَافَةِ هَؤُلَاءِ
التفسير الكبير (مفاتيح الغيب) ، فخر رازی  ، ۲۴  /  ۴۱۳
[۶۲] قال الضحاک فی کتاب النقاش : هذه الآیة تتضمن خلافة أبی بکر و عمر و عثمان و علی {علیه السلام} لأنهم أهل الایمان و عملوا الصالحات
الجامع لاحکام القرآن ۱۳ / ۲۹۷
[۶۳] فإن قلت: هل في هذه الآية دليل على أمر الخلفاء الراشدين؟ قلت: أوضح دليل وأبينه لأن المستخلفين الذين آمنوا وعملوا الصالحات هم هم
الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل ، الزمخشري  ، ۳  / ۲۵۲
[۶۴] وفي الآية دليل على صحة خلافة أبي بكر الصديق والخلفاء الراشدين بعده
تفسير الخازن لباب التاويل في معاني التنزيل ، بغدادی ، ۳/ ۳۰۳
[۶۵](و لم يوجد) على هذه الصفة (الا خلافة الخلفاء الاربعة فهى التي وعد اللّه بها
شرح المواقف نویسنده : ايجى- مير سيد شريف    جلد : ۸  صفحه : ۳۶۴
[۶۶] وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ‌  وعد الخلافة لجماعة من المؤمنين المخاطبين، و لم يثبت لغير الائمة الأربعة، فيثبت لهم على الترتيب
شرح المقاصد نویسنده : التفتازاني، سعد الدين    جلد : ۵  صفحه : ۲۶۵
[۶۷] وَاسْتدلَّ أهل الْعلم بِهَذِهِ الْآيَة على صِحَة خلَافَة الْخُلَفَاء الرَّاشِدين وهم: أَبُو بكر، وَعمر، وَعُثْمَان، وَعلي
تفسير السمعاني (۳/ ۵۴۴)
[۶۸] قَوله تَعَالَى {وعد الله الَّذين آمنُوا مِنْكُم وَعمِلُوا الصَّالِحَات ليَستَخْلِفنهم فِي الأَرْض كَمَا اسْتخْلف الَّذين من قبلهم}
وَكَانَ من ذَلِك مَا وعدهم الله تَعَالَى واستخلف الْأَرْبَعَة الْأَئِمَّة الْخُلَفَاء الرَّاشِدين
تمهيد الأوائل وتلخيص الدلائل، ابوبکر باقلانی ، ص: ۱۸۵
[۶۹] قال الضحاك: “هذا العهد لأبي بكر وعمر وعثمان وعلي – رضي الله عنهم – لأنهم هم المستخلفون بعد النبي صلى الله عليه وسلم، وقد أنجز له ما وعدهم وجعلهم خلفاء بعد نبيه صلى الله عليه وسلم، ومكن لهم في الأرض ففتحوا الفتوح وغنموا الغنائم وسبوا الذراري، وكان سيف أبي بكر – رضي الله عنه – في أهل الردة سيف حق، وسيف علي – رضي الله عنه – في الخوارج سيف حق، وظهر بهم في دين الله بعد نبيه صلى الله عليه وسلم.
الانتصار في الرد على المعتزلة القدرية الأشرار،  ابوالحسين عمراني شافعي ( م ۵۵۸ ) ، ۳ / ۸۴۱
[۷۰] المبحث الثاني: حقية خلافته رضي الله عنه
إن أحق الناس بالخلافة بعد الثلاثة المتقدمين أعني أبا بكر وعمر وعثمان رضي الله عنهم هو علي بن أبي طالب رضي الله عنه وهذا معتقد الفرقة الناجية أهل السنة والجماعة بل ومعتقد أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم قاطبة وهذا هو ما يجب على المسلم اعتقاده والديانة لله به في شأن ترتيب الخلافة الراشدة، وقد ورد الإيماء إلى حقية خلافة علي رضي الله عنه في كثير من النصوص الشرعية منها:-
۱- قوله تعالى: {وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً} الآية ووجه الاستدلال بها على حقية خلافة علي رضي الله عنه أنه أحد المستخلفين في الأرض الذين مكن الله لهم دينهم”
عقيدة أهل السنة في الصحابة لناصر بن علي (۲/ ۶۸۱)
[۷۱] أن الله تعالى قد أخبر باستخلاف الخلفاء الأربعة رضي الله تعالى عنهم مع تمكين دينهم الذي ارتضاه لهم، بقوله: {وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آَمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ
النكت الشنيعة في بيان الخلاف بين الله تعالى والشيعة  ، فصیح الدین حیدری بغدادی ، ص ۴۱
[۷۲] تفسير روح المعاني نویسنده : الألوسي، شهاب الدين    جلد : ۱۸  صفحه : ۲۰۵ / ابوبکر بن عربی در احکام القرآن ۳ / ۱۳۹۴
[۷۳] ‌قَالَ ‌الضَّحَّاكُ ‌فِي ‌كِتَابِ ‌النقاش: هذه تَتَضَمَّنُ خِلَافَةَ أَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ وَعُثْمَانَ وَعَلِيٍّ لِأَنَّهُمْ أَهْلُ الْإِيمَانِ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ. وَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: (الْخِلَافَةُ بَعْدِي ثَلَاثُونَ)
الجامع لأحكام القرآن، قرطبی، ۱۲ / ۲۹۷
[۷۴] حدثنا قُتَیْبَةُ بن سَعِیدٍ حدثنا جَرِیرٌ عن حُصَیْنٍ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال: سمعت النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) یقول وحدثنا رِفَاعَةُ بن الْهَیْثَمِ الْوَاسِطِیُّ واللفظ له حدثنا خَالِدٌ یَعْنِی بن عبد اللَّهِ الطَّحَّانَ عن حُصَیْنٍ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال: دَخَلْتُ مع ابی علی النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فَسَمِعْتُهُ یقول: اِنَّ هذا الْاَمْرَ لَا یَنْقَضِی حتی یَمْضِیَ فِیهِمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَةً. قال: ثُمَّ تَکَلَّمَ بِکَلَامٍ خَفِیَ عَلَیَّ قال: فقلت لِاَبِی: ما قال؟ قال: کلهم من قُرَیْشٍ
صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۳، ح۱۸۲۱و ح۱۸۲۲؛ سنن ابی داود، ج۴، ص۱۰۶، ح۴۲۷۹؛ مسند احمد، ج۳۴، ص۴۲۱؛ المستدرک، حاکم نیشابوری: ج۳، ص۷۱۵، ح۶۵۸۶
بخاری و دیگر بزرگان اهل سنت این روایت را با عبارات مختلفی نقل کرده اند.

منابع

_ ابو الفرج اصفهانى‌، على بن الحسين أبو الفرج الإصفهاني‌، الأغاني، ناشر: دار إحياء التراث العربي‌، بيروت‌،  چاپ: م ۱۹۹۴ / ق ۱۴۱۵نوبت چاپ: اول‌
_ ابن سعد، الطبقات الكبرى، المطبعة :دار صادر – بيروت
_ ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق، شیری، علی، بیروت،‌ دار الاضواء، ۱۴۱۱ق
_ ابن قتیبه دینوری، عبد الله بن مسلم‏، الامامة و السیاسة، تحقیق، شیری، علی، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
_ ابن الأثير، ابوالحسن على بن محمد بن محمد بن عبدالكريم شيبانى جزرى، الكامل في التاريخ، دار صادر، دار بیروت، بیروت، چاپ اول، ۱۳۸۵ق
_ ابن زمنين، أبي عبد الله محمد بن عبد الله بن أبي زمنين، تفسير ابن زمنين، تحقيق: أبو عبد الله حسين بن عكاشة – محمد بن مصطفى الكنز الطبعة: الأولى سنة الطبع: ۱۴۲۳ – ۲۰۰۲م المطبعة: مصر/ القاهرة ، الفاروق الحديثة الناشر: الفاروق الحديثة
_ ابن قتيبة الدينوري، ابومحمد عبدالله بن مسلم دينورى یا ابی‌محمد جبلی، الإمامة و السياسة، محقق علی شیری ناشر: دار الأضواء، بیروت، نوبت چاپ: اول، تاریخ انتشار: ۱۴۱۰ق
_ابن عساکر، أبو القاسم علي بن الحسن ابن هبة الله بن عبد الله الشافعي، تاريخ مدينة دمشق، دراسة وتحقيق: محب الدين أبو سعيد عمر بن غرامة العمروي، الناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، عام النشر: ١٤١٥ هـ – ١٩٩٥ م
_ ابن عطية الأندلسي، أبو محمد عبد الحق بن غالب بن عبد الرحمن بن تمام بن عطية الأندلسي المحاربي، المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز، ، تحقيق: عبد السلام عبد الشافي محمدم، الطبعة: الأولى سنة الطبع: ۱۴۱۳ – ۱۹۹۳م، المطبعة: لبنان – دار الكتب العلمية
_ابن جوزی، جمال الدين أبو الفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد الجوزي، زاد المسير في علم التفسير، المحقق: عبد الرزاق المهدي، الناشر: دار الكتاب العربي – بيروت، الطبعة: الأولى – ۱۴۲۲ هـ
_ ابن منظور، محمد بن مكرم بن على، أبو الفضل، جمال الدين ابن منظور الأنصاري الرويفعى الإفريقى، لسان العرب،الناشر: دار صادر – بيروت، الطبعة: الثالثة – ۱۴۱۴ هـ
_ ابویعلی موصلی، أحمد بن علي بن المثُنى بن يحيى بن عيسى بن هلال التميمي، المحقق: حسين سليم أسد، الناشر: دار المأمون للتراث – دمشق، الطبعة: الأولى، ۱۴۰۴ – ۱۹۸۴
_ بغوی، أبو محمد الحسين بن مسعود بن محمد بن الفراء البغوي الشافعي، معالم التنزيل في تفسير القرآن، المحقق : عبد الرزاق المهدي، دار إحياء التراث العربي –بيروت، الطبعة : الأولى ، ۱۴۲۰ هـ
_ ثعالبی، ابوزید عبدالرحمان بن محمد بن مخلوف، الجواهر الحسان في تفسير القران، تحقيق: الدكتور عبد الفتاح أبو سنة – الشيخ علي محمد معوض – والشيخ عادل أحمد عبد الموجود الطبعة: الأولى سنة الطبع: ۱۴۱۸ المطبعة: دار إحياء التراث العربي – بيروت، مؤسسة التاريخ العربي
_ حاکم حسکانی، عبید الله بن احمد، شواهد‌التنزیل، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، اول، ۱۴۱۱ه ق،
_ حاکم نیشابوری، أبو عبد الله الحاكم محمد بن عبد الله بن محمد بن حمدويه بن نُعيم بن الحكم، المستدرك على الصحيحين، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، الناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى، ۱۴۱۱ – ۱۹۹۰
_ خطیب بغدادی، أبو بكر أحمد بن علي بن ثابت بن أحمد بن مهدي الخطيب البغدادي، تاریخ بغداد، المحقق: الدكتور بشار عواد معروف، الناشر: دار الغرب الإسلامي – بيروت، الطبعة: الأولى، ١٤٢٢هـ – ٢٠٠٢ م
_ خوارزمی، الموفق بن احمد البكري المكي الحنفي الخوارزمي، المناقب، المحقق: الشيخ مالك المحموديالمترجم:الناشر: مؤسسة النشر الإسلاميالطبعة: ٢الموضوع : الحديث وعلومهتاريخ النشر : ١٤١١ هـ.ق
_ زمخشری،محمود بن عمر بن محمد بن عمر، ربيع الأبرار ونصوص الأخيار، الناشر: مؤسسة الأعلمي، بيروت، الطبعة: الأولى، ١٤١٢ هـ
_ سجستانی ازدی، ابوداود سلیمان بن الاشعث، سنن ابی داود، ج۴، تحقیق:محمد محیی الدین عبد الحمید، ناشر:دار الفکر.
_ سیوطی، عبد الرحمن بن أبي بكر، جلال الدين السيوطي، الدر المنثور، الناشر: دار الفكر – بيروت
_ شوکانی، محمد بن علي بن محمد بن عبد الله الشوكاني اليمني، فتح القدير، الناشر: دار ابن كثير، دار الكلم الطيب – دمشق، بيروت، الطبعة: الأولى – ۱۴۱۴ هـ
_  قرطبی،الجامع لأحکام القرآن، الطبعة: سنة الطبع: ۱۴۰۵ – ۱۹۸۵ م المطبعة: الناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت – لبنان
_ نیشابوری قشیری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ، تحقیق:محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی – بیروت.
_ طبری، تاريخ الأمم و الملوك‌، محمد بن جرير الطبري، الناشر : دار التراث
_ هیثمی، أبو الحسن نور الدين علي بن أبي بكر بن سليمان، حسام الدين القدسي، الناشر: مكتبة القدسي، القاهرة، عام النشر: ۱۴۱۴ هـ، ۱۹۹۴ م
_ یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاريخ اليعقوبي، دار صادر

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp
مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیه-استخلاف