توهین های ابن تیمیه به حضرت صدیقه علیها السلام

چکیده

ابن تیمیه که می‌توان او را سردمدار فکری وهابیت دانست؛ تا شاگردان و پیروان او در مکتب وهابیت بارها شاهد پرده دری، و جسارت نسبت به اهل بیت علیهم السلام بوده‌ایم. و آثار آنان مملوّ از جسارت و توهین و تهمت نسبت به ساحت مقدس اهل بیت علیهم السلام هستند.
متأسفانه برخى از مردم تحت تأثیر تبلیغات سوء و بدون تحقیق به ابن تیمیّه، شیخ الإسلام مى‌گویند. با اینکه وى ناصبى و دشمن امیر المؤمنین علیه السلام است، و به ساحت حضرت صدّیقه طاهره سلام الله علیها جسارت کرده و مى‌گوید: در او(یعنی حضرت زهرا سلام الله علیها) ـ نستجیر باللّه ـ شعبه اى از نفاق وجود داشت.
ولذا در این مقاله درصدد این هستیم برای نشان دادن چهره واقعی این ناصبی متعصب ، برخی از این شبهات و توهین هایی که از جانب ابن تیمیه نسبت به صدیقه طاهره سلام الله علیها وارد شده است را مطرح و به آنها پاسخ دهیم.

مقدمه

محبت اهل بیت علیهم السلام از اموراعتقادی است که همه مسلمانان با مذاهب مختلف بر آن اعتراف دارند. روایات فراوانی با اسناد صحیح در منابع حدیثی شیعه و اهل سنت دلالت بر اهمیت این محبت، و الزام آن برای شخص مسلمان دارد.
در صحیح بخاری از رسول خدا صلی الله علیه وآله روایت شده است که: فاطمه سلام الله علیها پاره‌ تن من است هر که او را غضبناک کند مرا غضبناک کرده است[۱]و یا در روایتی دیگر در صحیح مسلم از امیرالمؤمنین علی علیه السلام منقول است که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله به من فرمودند که مرا جز مؤمن دوست نمی‌دارد و جز منافق به من بغض نمی‌ورزد.[۲]
 و روایات فراوان دیگری که بر این مهم دلالت دارند که فرصت بیان آنها در این مجال نمی‌گنجد.
با این حال فرقه وهابیت که بنای دشمنی و تکفیر مسلمانان چه اهل سنت و شیعه و دیگر مذاهب اسلامی را بنا نهاده و با تهمت های واهی آنها را متهم به شرک و کفر می نماید ، در مسأله محبت اهل بیت علیهم السلام  نیز که محور اتحاد و یکپارچگی مسلمانان است راه عصیان را برگزیده است.
از ابن تیمیه که می‌توان او را سردمدار فکری وهابیت دانست؛ تا شاگردان و پیروان او در مکتب وهابیت بارها شاهد پرده دری، و جسارت نسبت به اهل بیت علیهم السلام بوده‌ایم. و آثار آنان مملوّ از جسارت و توهین و تهمت نسبت به ساحت مقدس اهل بیت علیهم السلام هستند.
بسیاری از علمای اهل سنت در طول تاریخ تا کنون به مقابله با تفکرات وهابیت و به خصوص دشمنی آنان با اهل بیت علیهم السلام برخواسته‌اند و آنان را مورد ذم و نکوهش قرار داده‌اند.
ابن حجر عسقلانى عالم اهل سنت با تأثّر و تأسّف مى‌گوید:
ابن تیمیّه در پاسخ به علاّمه حلّى به قدرى زیاده روى کرده است، که جواب‌هاى او منجرّ به تنقیص مقام على بن ابى طالب شده است.[۳]
حسن سقّاف از عالمان اهل سنت در «التنبّیه والردّ على معتقد قِدَم العالم والحدّ» مى نویسد:
برخى از مردم به ابن تیمیّه، شیخ الإسلام مى‌گویند با اینکه وى ناصبى و دشمن امیر المؤمنین علیه السلام است، و به ساحت حضرت صدّیقه طاهره سلام الله علیها جسارت کرده و مى‌گوید: در او ـ نستجیر باللّه ـ شعبه اى از نفاق وجود داشت.[۴]
با توجه به دیدگاه ها و نظرات ابن تیمیه و دیگر بزرگان وهابیت و از آنجا که در تعریف نواصب و ناصبیه و اهل نصب بیان شده است که: ایشان کسانی هستند که دین خود را بر دشمنی امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام بنا نهاده‌اند؛ و نسبت به وی نصب دارند؛ یعنی با وی دشمنی دارند، پس ابن‌تیمیه از نواصب قلمداد می‌گردد.[۵]
اما ثمره اثبات ناصب برای ابن تیمیه از آنجا مشخص می شود که ابن حبان از علمای اهل سنت می‌نویسد: رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم فرمودند: قسم به کسی که جانم در دست اوست، هیچ کس ما اهل بیت را دشمن نمی دارد، مگر اینکه خداوند او را در آتش وارد می کند.[۶]
در این مقاله در صدد پاسخگویی به برخی از این شبهات و توهین هایی هستیم که از جانب ابن تیمیه نسبت به صدیقه طاهره سلام الله علیها مطرح گردیده است.

اولین ادعای ابن تیمیه

انکار وصیت صدیقه طاهره سلام الله علیها به دفن شبانه
ابن تیمیه در انکار وصیت حضرت صدیقه سلام الله علیها به دفن شبانه می‌نویسد:
همچنین آنچه را که علامه حلی نقل کرده که حضرت فاطمه وصیت کردند ایشان را شبانه دفن کنند و کسی بر ایشان نماز نگذارد، این مطلب را کسی از فاطمه سلام الله علیها حکایت نمی‌کند و به جز فرد جاهل بر آن که به حضرت فاطمه سلام الله علیها مطلبی را نسبت داده که لایق آن نیست احتجاج نمی‌کند.
این مطلب اگر صحیح باشد به گناه بخشیده شده سزاوارتر است تا سعى مشکور، چون نماز مسلمان بر دیگرى خیر زائدى است که به او می‌رسد.[۷]

پاسخ نقضی:

ادعای ابن تیمیه در مورد اینکه نماز مسلمان بر دیگری خیر زاید است مورد نقض است و نماز هر مسلمانی نمی‌تواند آثار خیر داشته باشد. خداوند در قرآن سوره ماعون می‌فرماید وای بر نمازگزاران، نمازگزارانی که از نمازشان غافلند.[۸] عالم اهل سنت ابن باز درتوضيح اين آيه تساهل از بعضی از امور نماز، مانند تأخیر در ادای نماز جماعت را از مصادیق تساهل می‌داند.[۹] بنابر این نماز هر نمازگزاری نمی تواند شامل خیر و ثواب باشد.

پاسخ حلی:

اول: ابن تیمیه در اصل وصیت و اینکه حضرت زهرا سلام الله علیها شبانه دفن شد شک دارد و بر فرض ثبوت این قضیه بر حضرت زهرا سلام الله علیها اشکال و ایراد وارد می‌کند؛ در حالی که مطابق نصوص معتبر نزد فریقین، هم وصیت به دفن شبانه و هم دفن حضرت در  شب هنگام؛ از مسلّمات است.
بخاری به سندش که مورد تصحیح شارحین نیز قرار گرفته و طبق روش بسیاری از محدثین اهل سنت صِرف نقل بخاری دلالت بر صحت روایت دارد، از عایشه نقل کرده که گفت: فاطمه سلام الله علیها دختر رسول خدا کسی را به نزد ابوبکر فرستاد تا میراث خود از رسول خدا از فیء مدینه و فدک و آنچه از خمس خیبر باقی مانده، بازخواهد… ابوبکر از دادن این اموال امتناع کرد. فاطمه بر ابوبکر غضب نموده و تا هنگام وفاتش با او سخن نگفت. بعد از پیامبر شش ماه زنده بود و هنگامی که وفات نمود شوهرش علی علیه السلام او را شبانه دفن کرد و ابوبکر را بر آن امر اعلان ننمود.[۱۰]
یعقوبی نقل می‌کند:
…فاطمه سلام الله علیها بر شوهرش علی علیه السلام وصیت کرد تا او را غسل دهد. و شبانه به خاک بسپارد، و کسی به جز سلمان و ابوذر و بنا بر نقلی عمّار در تشییع جنازه او حاضر نشد.[۱۱]
ابن ابی الحدید می‌گوید:
خبر صحیح نزد ما این است که فاطمه علیها السلام از دنیا رحلت نمود؛ در حالی که بر ابوبکر و عمر غضبناک بود و لذا وصیت کرد تا این دو نفر  -ابوبکر وعمر-  بر جنازه او نماز نگزارند.[۱۲]
دوم: مفهومی است که از غضب صدیقه طاهره فهمیده می شود.
همانگونه که در مقدمه اشاره شد در صحیح بخاری از رسول خدا صلی الله علیه وآله روایت شده است که: فاطمه پاره‌ای تن من است هر که او را غضبناک کند مرا غضبناک کرده است.[۱۳]
همچنین بخاری و مسلم نقل می‌کنند که: مسور می‌گويد: از رسول خدا صلی الله عليه و آله شنيدم كه روی منبر فرمود: فرزند هشام بن مغيره اجازه خواستند كه دخترشان را به ازدواج علی بن ابی طالب در آورند من اجازه ندادم، مگر اين كه علی دخترم را طلاق دهند و دختر آنها را بگيرد؛ زيرا فاطمه پاره تن من است، مرا اندوهگين می‌كند آنچه او را اندوهگين سازد و اذيت می‌كند مرا آنچه كه او را اذيت كند.[۱۴]
این حدیث دلالت بر عصمت حضرت زهرا سلام الله علیها دارد؛ زیرا اگر حضرت در تمام امورش از آن جمله غضب کردن، معصوم نبود خداوند به طور مطلق در تمام موارد غضب کردن حضرت، غضب نمی نمود.
با توجه به این روایت کسی که اینگونه وصیت کرده به طور حتم از دستگاه خلافت و سردمداران آن غضبناک بوده است، در نتیجه آنان مورد غضب پیامبر صلی الله علیه و آله نیز قرار گرفته‌اند.
نتیجه اینکه: حضرت زهرا سلام الله علیها با این وصیّتش تا روز قیامت حجت را براي کسانی که برای حکومت خلیفه اول ارزشی قائلند، تمام کرد. . . .

دومین ادعای ابن تیمیه

اعتراض به حزن صدیقه طاهره سلام الله علیها

ابن تیمیه اینگونه می‌نویسد که: شیعه و دیگران می‌گویند:
فاطمه سلام الله علیها به حدى در سوگ پیامبر حزن داشته که قابل توصیف نیست و این‌که او بیت‏الأحزان ساخته و این کار را براى او مذمت نمی‌دانند، با این‌که او بر امرى حزن داشته که فوت شده و باز نمی‌گردد. ولى ابوبکر در زمان حیات پیامبر، از ترس این‏که حضرت کشته شود خوف داشته و آن حزنى است که متضمن حراست است، لذا وقتى پیامبر فوت کرد، دیگر ابوبکر محزون نبود چون بى‌فایده بود. در نتیجه حزن ابوبکر بدون شک کامل‏تر از حزن فاطمه سلام الله علیها است[۱۵]

پاسخ نقضی:

ادعای اینکه ابوبکر در شهادت رسول خدا اندوهگین نشده است بدون دلیل و خلاف واقع است. مطابق نصّ طیالسی او بر رسول خدا مرثیه سرایی نیز کرده است.
بعد از وفات رسول خدا چون بر حضرت وارد شد لبانش را بین دو چشمان حضرت گذاشت و دو دستش را به دوگیجگاه او، آنگاه فریاد برآورد:
آه ای نبی خدا، وای ای دوست خدا، وای انتخاب شده خدا  وانبیّاه، واخلیلاه، واصفیّاه[۱۶]

پاسخ حلی:

اول: حزن ابوبکر ناشی از ضعف ایمان او به نصرت الهی بوده است و لذا رسول خدا در غار به او فرمود:
غم مخور، خدا با ماست.[۱۷]
در نتیجه نمی‌توان محزون بودن ابوبکر را نشانگر محزون بودن او برای رسول خداصلی الله علیه وآله دانست. علاوه براینکه ابوبکر در طول زندگی خود قطعاً در مواردی محزون گردیده است و ادعای اخلاص او در حزن برای رسول خدا نیاز به اثبات دارد.
دوم: نمی توان  اندوهگین شدن و حزن را امری مذموم و ناپسند دانست زیرا خود رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز در مواردی محزون وغمگین می‌شدند.
انس بن مالک از رسول خدا نقل کرده که در فراق فرزندش ابراهیم فرمود:
إنّ العین تدمع والقلب یحزن ولانقول إلاّ مایرضی ربّنا، وإنّا لفراقک یا إبراهیم لمحزونون.[۱۸]
همانا چشم می‌گرید، وقلب محزون می‌شود ولی غیر از آنچه رضایت پروردگار ماست نمی‌گوییم، و به طور حتم ای ابراهیم در فراق تو محزونیم.
بخاري و مسلم نقل کرده اند:
هنگامی که خبر شهادت زید بن حارثه وجعفر بن ابیطالب و عبدالله بن رواحه در غزوه موته به رسول خدا رسید؛ در حالی که آثار حزن بر ایشان هویدا بود، جلوس نمود.[۱۹]
بخاري از انس بن مالک نقل کرده که گفت:
سوم: حزن واندوه صدیقه طاهره سلام الله علیها بعد از وفات رسول خدا صلی الله علیه وآله تنها در فراغ پدرش نبوده، بلکه حزن و اندوه وگریه او، بر ارتداد امت و به فراموشی سپردن تمام زحمات و سفارشات پدرش و خانه نشین کردن خلیفه به حق رسول خدا صلی الله علیه وآله بود.
امّ سلمه مى‏‌گويد: هنگامى كه بعد از شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله به ديدن بانوى اسلام فاطمه سلام الله علیها رفتم و جوياى حال او شدم، در پاسخ اين جمله ‏هاى پر معنا را بيان كرد: ز حالم چه مى‏ پرسى اى امّ سلمه، من در ميان اندوه و رنج بسيار بسر مى‏ برم، از يک‌سو پدرم پيامبر صلى الله عليه و آله را از دست داده‏ام و از سوى ديگر [با چشم خود مى‏بينم كه‏] به جانشينش [علىّ بن ابى‏طالب‏] ستم شده است، بخدا سوگند كه پرده حرمتش را دريدند …، ولى من مى‏دانم اينها كينه‏هاى بدر و انتقام‏هاى اُحُد است، كه در قلوب منافقان پنهان و پوشيده بود[۲۰]
چهارم: غم از دست دادن رسول خدا غمی مقدس و پسندیده است که اصحاب ایشان نیز در این فراق محزون گردیدند.
سلمان و ابوالدرداء دائماً در فراغ رسول خدا  محزون بودند ولذا از آن دو رسیده که می‌گفتند:
سه چیز مرا به حدّی محزون کرده که به گریه واداشته است: یکی فراق محمّد صلی الله علیه وآله[۲۱]

سومین ادعای ابن تیمیه

مذمت کناره گیری صدیقه طاهره سلام الله علیها از خلفا

ابن تیمیه مى‌گوید: « قهرکردن و کنار کشیدن فاطمه سلام الله علیها از ابوبکر کارى پسندیده نبود و از کارهایى نیست که بتوان به خاطر آن حاکم را مذمّت نمود، بلکه این عمل به جرح و طعن فاطمه سلام الله علیها نزدیک تر است تا این که مدح باشد.[۲۲]

پاسخ نقضی

شکوه نمودن صدیقه طاهره سلام الله علیها و کناره گیری از خلفا تا اتنهای عمر شریفشان نه تنها امری ناپسند نیست بلکه شکایت بردن نزد رسول خدا حقیقتاً شکایت بردن نزد خداوند است. و این مسأله در بین صحابه نیز بارها دیده شده است . علاوه بر اینکه به غیر از صدیقه طاهره سلام الله علیها چند تن دیگر از صحابه نیز از خلفا کناره گیری نموده اند. لذا مشاهده می‌کنیم که صحابه در شدائد ومصائب وظلم‌هایی که به آنان روا می‌شد به رسول خدا پناه برده و به او شکوه می‌کردند. مانند شکایت صحابه از تشنگی در جنگ[۲۳]وشکوه صحابه از ظلم مشرکین[۲۴] و…

پاسخ حلی

شکوه نمودن صدیقه طاهره سلام الله علیها به رسول خدا و غضب ایشان به ابوبکر برخلاف ادعای ابن تیمیه پسندیده و صحیح است.همانطور که:
بخاری ومسلم و ابن حبان از عایشه نقل کرده که گفت فاطمه سلام الله علیها در موضوع اختلاف در ارث رسول خدا  بر ابوبکر غضب کرد واز او کناره گرفت و تا هنگام وفاتش با او سخن نگفت. و بعد از رسول خدا شش ماه زندگی کرد. و چون وفات یافت، شوهرش شبانه او را دفن نمود. و هرگز ابوبکر را خبر نکرد و خود بر جنازه حضرت نماز گزارد.[۲۵]
این غضب وکناره گیری چون از طرف فردی بوده است که غضب او غضب رسول خدا صلی الله علیه وآله تلقی شده، نمی توان آن‌را با غضب و کناره گیری دیگر افراد مقایسه کرد. و شاید به همین دلیل ابن تیمیه طبق ادعایی عجیب حدیث معتبر «من غضبها غضبنی» را جعلی و بدون سند عنوان می کند.

نتیجه

ابن تیمیه و دیگر عالمان سلفی و وهابی در مواجهه با مخالفت های اهل بیت علیهم السلام با خلفا ابتدا از راه انکار و نفی صورت مسأله، وارد شده و بعد از ناتوانی از انکار اصل موضوع به توجیه و توهین نسبت به اقدامات اهل بیت علیهم السلام می پردازند.
این روش به خوبی در آثار ابن تیمیه و هم‌فکرانش مانند: ابن قیم، ابن کثیر، ابن عثیمین، البانی و… در تمام مواردی که برخلاف دیدگاه آن‌ها باشد مشهود است. تا جایی‌که در مواردی مسأله‌ای که بر خلاف نظر آنان است را انکار و در موضوع دیگری که موافق نظر آنان باشد مورد استناد و قبول قرار می‌گیرد.[۲۶]

پی‌نوشت‌ها

[۱]-حَدَّثَنَا أَبُو الْوَلِیدِ حَدَّثَنَا ابْنُ عُیَیْنَهَ عَنْ عَمْرِو بْنِ دِینَارٍ عَنِ ابْنِ أَبِی مُلَیْکَهَ عَنِ الْمِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَهَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِی .بخاری، محمد بن اسماعیل(۱۹۴-۲۵۶ق)؛ صحیح البخاری ؛ ج ۵،ص۲۱و ص ۲۹
[۲] حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ، حَدَّثَنَا وَكِيعٌ، وَأَبُو مُعَاوِيَةَ، عَنِ الْأَعْمَشِ، ح وَحَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ يَحْيَى، وَاللَّفْظُ لَهُ، أَخْبَرَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ عَدِيِّ بْنِ ثَابِتٍ، عَنْ زِرٍّ، قَالَ: قَالَ عَلِيٌّ: وَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَبَرَأَ النَّسَمَةَ، إِنَّهُ لَعَهْدُ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَيَّ: «أَنْ لَايُحِبَّنِي إِلَّا مُؤْمِنٌ، وَلَا يُبْغِضَنِي إِلَّا مُنَافِقٌ صحیح مسلم، ج۱ ص ۶۰، حدیث ۱۳۱
[۳] «وکم من مبالغة لتوهین کلام الرافضی أدّته أحیاناً إلى تنقیص علیّ رضی اللّه عنه» ( لسان المیزان: ۶/۳۱۹)
[۴] «ابن تیمیّة یحتجّ کثیر من الناس بکلامه، ویسمّیه بعضهم «شیخ الاسلام» ، وهو ناصبیّ، عدوّ لعلیّ(علیه السلام)، واتّهم فاطمة(علیها السلام)بأنّ فیها شعبة من النفاق»
[۵] تاج العروس  ج۴، ص۲۷۷ / القاموس المحیط ص۱۳۸
[۶] أن رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم) قال : والذی نفسی بیده لا یبغضنا أهل البیت رجل إلا أدخله الله النار. صحيح ابن حبان ج۳ ص۴۹۴
[۷] وکذلک ما ذکره من إیصائها أن تدفن لیلا ولا یصلی علیها أحد منهم لا یحکیه عن فاطمه ویحتج به إلا رجل جاهل یطرق على فاطمه ما لا یلیق بها وهذا لو صح لکان بالذنب المغفور أولى منه بالسعی المشکور فَاصَّلاه المسلم علی غیره زیاده خیر تصل إلیه ولا یضر أفضل الخلق. ابن‌تیمیه، احمد، منهاج السنهْ، ج۴، صص ۲۴۷ و ۲۴۸.
[۸]فَوَیل لِّلمُصَلِّینَ. ٱلَّذِینَ هُم عَن صَلَاتِهِم سَاهُونَ سوره ماعون آیه ۴و۵
[۹] أما التساهل عنها: فهو التهاون ببعض ما أوجب الله فيها؛ كالتأخر عن أدائها في الجماعة -في أصح قولي العلماء- وهذا فيه الوعيد المذكور. مجموع فتاوى ومقالات الشيخ ابن باز  ج۲۴ ص۳۲۷
[۱۰] صحیح بخاري، ج ۵، ص ۲۰
[۱۱] تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۱۵
[۱۲] شرح ابن ابی الحدید، ج ۶، ص ۵۰
[۱۳]حَدَّثَنَا أَبُو الْوَلِیدِ حَدَّثَنَا ابْنُ عُیَیْنَهَ عَنْ عَمْرِو بْنِ دِینَارٍ عَنِ ابْنِ أَبِی مُلَیْکَهَ عَنِ الْمِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَهَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِی .بخاری، محمد بن اسماعیل(۱۹۴-۲۵۶ق)؛ صحیح البخاری ؛ ج ۵،ص۲۱و ص ۲۹
[۱۴] عَنِ ابْنِ أَبِي مُلَيْكَةَ، عَنِ الْمِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَةَ، قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم يَقُولُ وَهْوَ عَلَي الْمِنْبَرِ: «إِنَّ بَنِي هِشَامِ بْنِ الْمُغِيرَةِ اسْتَأْذَنُوا فِي أَنْ يُنْكِحُوا ابْنَتَهُمْ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِب فَلاَ آذَنُ، ثُمَّ لاَ آذَنُ، ثُمَّ لاَ آذَنُ، إِلاَّ أَنْ يُرِيدَ ابْنُ أَبِي طَالِب أَنْ يُطَلِّقَ ابْنَتِي وَيَنْكِحَ ابْنَتَهُمْ، فَإِنَّمَا هِيَ بَضْعَةٌ مِنِّي، يُرِيبُنِي مَا أَرَابَهَا وَيُؤْذِينِي مَا آذَاهَاصحيح البخاري ج ۷، ص۳۷، ح ۵۲۳۰ / صحيح مسلم، ج ۷، ص ۱۴۰
[۱۵] ثم إن هؤلاء الشیعه وغیرهم یحکون عن فاطمه من حزنها على‌النبی| ما لا یوصف وأنها بنت بیت الأحزان ولا یجعلون ذلک ذما لها مع أنه حزن على أمر فائت لا یعود وأبوبکر إنما حزن علیه فی حیاته خوف أن یقتل وهو حزن یتضمن الاحتراس ولهذا لما مات لم یحزن هذا الحزن لأنه لا فائده فیه فحزن أبی‌بکر بلا ریب أکمل من حزن فاطمه فإن کان مذموما علی حزنه ففاطمه أولى بذلک وإلا فأبوبکر أحق بأن لا یذم على حزنه على‌النبی| من حزن غیره علیه بعد موته. منهاج السنة، ابن تیمیه، ج ۸، ص ۴۶۰
[۱۶] مسند احمد ج۴۰ ص ۳۲
[۱۷] لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا توبه ۴۰
[۱۸] صحیح بخاري، ج ۲، ص ۸۳؛ صحیح مسلم، ج ۷، ص ۷۶
[۱۹] صحیح بخاري، ج ۲، ص ۸۴ ؛ صحیح مسلم، ج ۳، ص۴۵
[۲۰] صْبَحْتُ بَيْنَ كَمَدٍ وَ كَرْبٍ، فَقْدِ النَّبِىِّ صلى الله عليه و آله وَ ظُلْمِ الْوَصِيِّ، هُتِكَ وَاللَّهِ حِجابُهْ … وَ لكِنَّها احْقادٌ بَدْرِيَّةٌ، وَ تِراتٌ احُدِيَّةٌ، كانَتْ عَلَيْها قُلُوبُ النِّفاقِ مُكْتَمَنَةً مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على‏، ج ‏۲، ص ۲۰۵
[۲۱] ثلاث أحزنتني حتى أبكتني ‌فراق ‌محمد صلّى الله عليه وسلّم وحزبه أو قال: ‌فراق ‌محمد والأحبة شك حماد وهول المطلع والوقوف بين يدي الله عز وجل لا أدري إلى جنة يؤمر بي أو إلى نار.  شعب الایمان، بیهقی، ج ۷، ص ۳۷۸
[۲۲] منهاج  السنة، ج ۴، ص۲۴۳
[۲۳]صحیح بخاري، ج ۳، ص ۱۹۳
[۲۴] صحیح بخاري، ج ۴، ص ۲۰۱؛ صحیح مسلم، ج ۲، ص ۱۹۰
[۲۵] صحیح بخاري، ج۵، ص ۱۳۹؛ صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۵۳؛ صحیح ابن حبّان، ج ۷ ، ص ۸۱و۷۸۱
[۲۶] تناقضات البانی الواضحات حسن بن علی بن هاشم سقاف ۱۳۸۰ ه.ق ج۱ مقدمه

منابع و مآخذ

– قرآن کریم
– بخاری، أبو عبد الله محمد بن إسماعيل بن إبراهيم بن المغيرة ابن بردزبه البخاري الجعفي، صحيح البخاري، تحقيق: جماعة من العلماء، الطبعة السلطانية، بالمطبعة الكبرى الأميرية، ببولاق مصر، ١٣١١ هـ، بأمر السلطان عبد الحميد الثاني
– مسلم، أبو الحسين مسلم بن الحجاج بن مسلم القشيري النيسابوري، الجامع الصحيح «صحيح مسلم»، المحقق: أحمد بن رفعت بن عثمان حلمي القره حصاري – محمد عزت بن عثمان الزعفران بوليوي – أبو نعمة الله محمد شكري بن حسن الأنقروي، ناشر: دار الطباعة العامرة – تركيه ١٣٣٤ هـ
– ابن حجر، أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (ت ٨٥٢هـ)، لسان الميزان، المحقق: دائرة المعرف النظامية – الهند، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات بيروت – لبنان، چاپ دوم، ١٣٩٠هـ /١٩٧١م
– زبیدی، محمّد مرتضى الحسيني الزَّبيدي، تاج العروس من جواهر القاموس، تحقيق: جماعة من المختصين، من إصدارات: وزارة الإرشاد والأنباء في الكويت – المجلس الوطني للثقافة والفنون والآداب بدولة الكويت، سال های انتشار (١٣٨٥ – ١٤٢٢ هـ) = (١٩٦٥ – ٢٠٠١ م)
– فیروزآبادی، مجد الدين أبو طاهر محمد بن يعقوب الفيروزآبادى (ت ٨١٧هـ)، القاموس المحيط، تحقيق: مكتب تحقيق التراث في مؤسسة الرسالة، بإشراف: محمد نعيم العرقسُوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة للطباعة والنشر والتوزيع، بيروت – لبنان، چاپ هشتم ١٤٢٦ هـ – ٢٠٠٥ م
– ابن حبان، أبو حاتم محمد بن حبان بن أحمد التميمي البُستي (ت ٣٥٤ هـ)، صحيح ابن حبان: المسند الصحيح على التقاسيم والأنواع من غير وجود قطع في سندها ولا ثبوت جرح في ناقليها، محقق: محمد علي سونمز، خالص آي دمير، ناشر: دار ابن حزم – بيروت، چاپ اول ١٤٣٣ هـ – ٢٠١٢ م
– ابن تیمیه، تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم بن عبد السلام بن عبد الله بن أبي القاسم بن محمد ابن تيمية الحراني الحنبلي الدمشقي (ت ٧٢٨هـ)، منهاج السنة النبوية في نقض كلام الشيعة القدرية، محقق: محمد رشاد سالم، ناشر: جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية، چاپ اول ١٤٠٦ هـ – ١٩٨٦ م
– ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغة، ناشر: مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)
– ابن باز، عبد العزيز بن عبد الله بن عبد الرحمن بن باز، مجموع فتاوى ومقالات متنوعة، جمع وإشراف: د. محمد بن سعد الشويعر، ناشر: رئاسة إدارة البحوث العلمية والإفتاء بالمملكة العربية السعودية
– یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاريخ اليعقوبي، دار صادر
– أحمد بن حنبل (١٦٤ – ٢٤١ هـ)، مسند الإمام أحمد بن حنبل، محقق: شعيب الأرنؤوط – عادل مرشد، وآخرون، إشراف: عبد الله بن عبد المحسن التركي، ناشر: مؤسسة الرسالة، چاپ اول ١٤٢١ هـ – ٢٠٠١ م
– ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على‏، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام( لابن شهرآشوب)، ناشر: علامه‏، قم‏ ۱۳۷۹ ق‏
– بیهقی، أبو بكر أحمد بن الحسين البيهقي (٣٨٤ – ٤٥٨ هـ)، شعب الإيمان، محقق: أبو هاجر محمد السعيد بن بسيوني زغلول، ناشر: دار الكتب العلمية، بيروت- لبنان، چاپ اول ١٤٢١ هـ – ٢٠٠٠ م
– حسن بن علي السقاف، تناقضات الالباني الواضحات فيما وقع له في تصحيح الاحاديث وتضعيفها من أخطاء وغلطات، المکتبة التخصصیة للرد علی الوهابیة

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp
مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کتاب