آیا ابوبکر مصداق دعوت کننده در آیه مخلفین است؟

طرح سؤال

آیا با توجه به آیه مخلفین (آيه ١۶ سوره مباركه فتح)، مصداق «داعی» یا همان دعوت کننده به جنگ، ابوبکر است و پیامبر صلی الله علیه وآله بعد از جنگ خیبر، هرگز اعراب مورد خطاب آیه را، به غزوات و یا پیکار با کفار و مشرکین فرانخواندند؛ تا بتوان فضیلتی موهوم، و به تبع آن شایستگی ساختگی‌ای را برای ابوبکر و خلافتش نتیجه گرفت؟

نقد و بررسی

در کتب تفسیری اهل سنت، ذیل این آیه شریفه، اقوال متعدد و متعارضی وجود دارد، به طوری که به هیچ وجه قابل جمع با یکدیگر نیستند؛ بنابراین نمی‌توان با استناد به اقوال بعضی از آنان و نادیده گرفتن اقوال و نظرات دیگر صحابه و تابعین، مبنایی ساخت و بر اساس این مبنای سست، خلافت ابوبکر را نتیجه گرفت. و لذا با اندک تأملی در مفاد و مضمون آیه شریفه به راحتی به این مطلب می‌رسیم که استدلال عامه و ادعاهای آنان با اشکالات متعددی مواجه است و این آیه ربطی به خلافت خلفا ندارد.

اشکال اول: اقوال متعدد، در مصداق یابی فراز «قَوْم أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ» و«سَتُدْعَوْن»

تعارض و اختلاف اقوال در تعیین مصداق « قوم » در عبارت « قَوْم أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ » و مصداق « داعی » در عبارت «سَتُدْعَوْن» به روشنی در تفاسیر اهل سنت به چشم می خورد. این اختلافات به حدی زیاد هستند که فقط ابن جوزی برای اختلاف در تعیین مصداق « قوم » شش قول را بیان می‌کند.[۱]  کار به همین جا ختم نمی‌شود و علاوه بر آنچه ابن جوزی بیان کرده است، اقوال دیگری هم از صحابه و تابعین وجود دارد که ابن ابی حاتم رازی[۲] ، طبری[۳]  و سیوطی[۴]  در تفاسیر خود آنها را ثبت کرده‌اند.

همان طور که به روشنی نمایان است، حدود ده قول درباره تعیین مصداق « قوم » به نقل از صحابه و تابعین در تفاسیر اهل سنت وجود دارد و در پی این اختلاف، در تعیین مصداق داعی نیز اختلاف پیش خواهد آمد.

نکته جالب و مهم در اینجا، که روشن‌گر بسیاری از مسائل خواهد بود، این است که علاوه بر تعدد اقوال که به تنهایی، ضعف و سستی دیدگاه اهل سنت در اثبات خلافت ابوبکر را نشان می دهد؛ از یک صحابی یا تابعی، اقوال متعارضی نقل شده است. برای نمونه ابن عباس را جزء کسانی می‌دانند که مصداق « قوم » را فارس می‌داند؛ اما علاوه بر این نظر، دو قول دیگر نیز به ابن عباس نسبت داده شده است. [۵]

اشکال دوم: نقد ادعای اجماع مربوط به فرازهای «لَنْ تَخْرُجُوا مَعِیَ بَداً…» و «قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونا»[۶]

بعضی از اهل سنت مدعی هستند که عالمان، اجماع دارند که بعد از نزول آیه محل بحث (فتح: ۱۶)، مخلفین حدیبیه[۷]  به هیچ جهاد و جنگی در زمان حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دعوت نشدند تا اینکه بعد از شهادت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، ابوبکر آنها را به قتال با اهل رده فراخواند.[۸]  عامه برای اثبات این مدعای خود به آیه قبل، یعنی آیه ۱۵ سوره مبارکه فتح[۹] و آیه ۸۳ سوره مبارکه توبه[۱۰] استناد می‌کنند.

این درحالی است که تمامی این استدلالات و ادعاها با روایات اسباب النزول و واقعیت ها و متواترات تاریخی در تضاد و تعارض هستند و امثال ابن عطیه اندلسی، ابن جزی غرناطی و ابوحیان اندلسی[۱۱]  بر خلاف اجماع ادعایی، داعی را پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و مصداق «قوم» را «روم» یا «هوازن» دانسته و سایر اقوال را ضعیف می‌دانند.

اما خوب است بدانیم که آیه ۸۳ سوره مبارکه توبه چند سال بعد از واقعه حدیبیه و نزول سوره فتح نازل شده است و این آیه مربوط به ماجرای تبوک است. بنابراین مراد از کلام الله در آیه شریفه « یُرِیدُونَ أَنْ یُبَدِّلُوا کَلامَ الله » (فتح: ۱۵) نمی‌تواند آیه ۸۳ توبه باشد. از مفسران برجسته اهل سنت همانند طبری، ابن عطیه اندلسی، ابوحیان اندلسی، ثعلبی و فخر رازی[۱۲] ؛ در مؤیّد همین مطلب، کلام ابن زید که آیه ۸۳ توبه را مربوط به قبل از ماجرای حدیبیه می‌داند؛[۱۳] را ناموجه و ضعیف توصیف کرده‌اند.

و بر همين اساس عبارت قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونا به این معنا نیست که مخلّفین (بعد از ماجرای حدیبیه) هرگز در زمان حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به جهاد دعوت نشدند و در هیچ جنگی حضور پیدا نکردند، بلکه چون آنها وعده پیروزی و کسب غنایم در جنگ خیبر را شنیدند، خواستار حضور در این غزوه شدند و گفتند: ذَرُونا نَتَّبِعْکُمْ ؛ در پاسخ به درخواست آنان گفته شد: قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونا ؛ یعنی ای پیامبر ما، به آنها بگو که هرگز حق ندارید در این غزوه (خیبر) که به قصد دریافت غنایم، خواستار حضور در آن هستید، شرکت کنید. بنابراین با توجه به سیاق، خداوند متعال آنان را از حضور در غزوه خیبر – که پیروزی و کسب غنایم در آن قطعی و وعده داده شده بود – منع کرد، نه از غزوه های بعدی که وعده ای برای آنها داده نشده بود.

اشكال سوم: دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله و همراهی مخلفینِ حدیبیه در وقایع بعد از آن

بر اساس آنچه در کتب سیره و تاریخ ذکر شده است، بطلان این ادعا که مخلفین بعد از غزوه خیبر در هیچ غزوه دیگری شرکت نکردند نیز ثابت است. چراکه مخلّفین با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم در فتح مکه و پس از آن در غزوه حنین حاضر شده‌اند.

برای نمونه  از مفسرین ابن عطیه اندلسی، ابوحیان اندلسی و ثعالبی به این واقعیت تاریخی اعتراف می‌کنند.[۱۴]  مورخان نیز در کتب سیره و تاریخ به این مطلب تصریح کرده اند.[۱۵] و تأکید کرده‌اند که احدی در جریان فتح مکه تخلف نکرده است. [۱۶]

نتیجه

استناد به آیه ۱۶ سوره فتح حتی از جانب خود ابوبکر و عمر و صحابه و تابعین مطرح نشده و دلایل اهل سنت نیز در اثبات خلافت ابوبکر از آیه مخلفین، ضعیف و همراه با تعارضات و تناقضات فراوان است و مصداق «داعی» پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم ،و مصداق «قوم» هوازن و ثقیف است و پس از فتح خیبر، مخلفین در غزوه های متعددی همچون حنین و طائف و فتح مکه شرکت کردند.

پی‌نوشت‌ها

[۱] . زادالمسیر  ج ۴ صص ۱۳۱ و ۱۳۲

[۲] . تفسير القرآن العظيم ج۱۰ ص۳۳۰۰

[۳] . جامع البيان ج۲۱ صص ۲۶۸ تا ۲۶۵

[۴] . الدر المنثور ج۷ ص۵۱۹

[۵] . وأخرج ابن مردویه عن ابن عباس رضی الله عنهما سَتُدْعَوْنَ إلی قَوْم أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ قال فارس و الروم و أخرج الفریابی و ابن مردویه عن ابن عباس رضی الله عنهما سَتُدْعَوْنَ إلی قَوْم أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ قال هوازن و بنی حنیفه. الدر المنثور ج۷ ص۵۲۰

[۶] . به ترتیب: سوره مبارکه توبه آیه ۸۳ و سوره مبارکه فتح آیه ۱۵

[۷] . مخلفین حدیبیه، پنج قبیله از اعراب اطراف مدینه بودند: جهینه، مزینه، أشجع، غفار و أسلم.

[۸] . الصواعق المحرقة ج۱ ص۵۰

[۹] . الاربعین فی اصول الدین  ج۲ ص۲۸۶

[۱۰] . جامع البيان ج۲۱ ص۲۶۳ / الكشاف ج۴ ص۳۳۸ / الجامع لأحكام القرآن ج۱۶ ص۲۷۲

[۱۱] . المحرر الوجيز ج۵ ص۱۳۲ / التسهيل لعلوم التنزيل ج۲ ص۲۸۹ / البحر المحيط في التفسير ج۹ ص۴۹۰

[۱۲] . جامع البیان، ج ۲۱ ، ص ۲۶۳ / المحرر الوجیز ج ۵ ص۱۳۱ / البحر المحیط ابوحیان اندلسی ج۹ ص۴۸۹ / الکشف و البیان ج۹ ص۴۶ / مفاتیح الغیب ج۲۸  ص۷۶ß فخر رازی در کتاب کلامی خود (الاربعین فی اصول الدین) از مدافعان نظر اثبات خلافت ابوبکر با توجه به آیه هست. اما در کتاب تفسیری خود، این نظر و دیگر استدلال های موافقان را رد می کند و عقیده ای بر خلاف آنچه در کتاب کلامی خود گفته است، ابراز می دارد. فخر رازی در تفسیر خود، داعی بودن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را اقوی می داند.

[۱۳] . این نظر را بیشتر به « ابن زید » نسبت می دهند و به نظر می رسد که وی برای اولین بار، این نظر را مطرح کرده است. برای مثال مراجعه شود به سخن طبری در جامع البیان فی تفسیر القرآن ج۲۶ ص۵۱

[۱۴] . المحرر الوجیز ج ۵ ص۱۳ / البحر المحیط  ج۹ ص۴۸۹ / جواهر الحسان ج۵ ص۲۵۳

[۱۵] . السيرة النبوية ج۲ ص۴۰۰ / تاريخ الإسلام ج۲ ص۵۳۵

[۱۶] . البداية والنهاية ج۶ ص۵۲۵ / تاريخ الطبري ج۳ ص۵۰

منابع و مآخذ

-ابن جوزی، جمال الدين أبو الفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد الجوزي (ت ٥٩٧هـ)، زاد المسير في علم التفسير، محقق: عبد الرزاق المهدي، ناشر: دار الكتاب العربي – بيروت، چاپ اول ١٤٢٢ هـ

-ابن جزی، أبو القاسم محمد بن أحمد بن محمد بن عبد الله، ابن جزي الكلبي الغرناطي (ت ٧٤١هـ)، التسهيل لعلوم التنزيل، محقق: الدكتور عبد الله الخالدي، ناشر: شركة دار الأرقم بن أبي الأرقم – بيروت، چاپ اول ١٤١٦ هـ

-ثعالبی، أبو زيد عبد الرحمن بن محمد بن مخلوف الثعالبي (ت ٨٧٥هـ)، الجواهر الحسان في تفسير القرآن، محقق: الشيخ محمد علي معوض والشيخ عادل أحمد عبد الموجود، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، چاپ اول ١٤١٨ هـ

-ثعلبی، أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهيم الثعلبي (ت ٤٢٧هـ)، الكشف والبيان عن تفسير القرآن، تحقيق: الإمام أبي محمد بن عاشور، ناشر: دار إحياء التراث العربي، بيروت – لبنان، چاپ اول هـ – ٢٠٠٢ م

-جلال الدين السيوطي، عبد الرحمن بن أبي بكر (ت ٩١١هـ)، الدر المنثور، ناشر: دار الفكر – بيروت

-ابن أبي حاتم، أبو محمد عبد الرحمن بن محمد بن إدريس بن المنذر التميمي، الحنظلي، الرازي (ت ٣٢٧هـ)، تفسير القرآن العظيم لابن أبي حاتم، محقق: أسعد محمد الطيب، ناشر: مكتبة نزار مصطفى الباز – المملكة العربية السعودية، چاپ سوم ١٤١٩ هـ

-قرطبی، أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي، تفسیر القرطبی= الجامع لأحكام القرآن، تحقيق: أحمد البردوني وإبراهيم أطفيش، ناشر: دار الكتب المصرية – القاهرة، چاپ دوم ١٣٨٤ هـ – ١٩٦٤ م

-طبری، أبو جعفر محمد بن جرير الطبري (٢٢٤ – ٣١٠ هـ)، تفسير الطبري جامع البيان عن تأويل آي القرآن، تحقيق: د عبد الله بن عبد المحسن التركي، ناشر: دار هجر للطباعة والنشر والتوزيع والإعلان، چاپ اول ١٤٢٢ هـ – ٢٠٠١ م

-طبری، أبو جعفر محمد بن جرير، تاريخ الطبري = تاريخ الرسل والملوك، محقق: محمد أبو الفضل إبراهيم [ت ١٩٨٠ م]، ناشر: دار المعارف بمصر، چاپ دوم ١٣٨٧ هـ – ١٩٦٧ م

-ابن حجر هیتمی، أحمد بن محمد بن علي بن حجر الهيتمي السعدي الأنصاري(ت ٩٧٤هـ)، الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، محقق: عبد الرحمن بن عبد الله التركي – كامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة – لبنان، چاپ اول ١٤١٧هـ – ١٩٩٧م

-زمخشري، أبو القاسم محمود بن عمرو بن أحمد (ت ٥٣٨هـ)، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، ناشر: دار الكتاب العربي – بيروت، چاپ سوم ١٤٠٧ هـ

-ابن عطیه اندلسی، أبو محمد عبد الحق بن غالب بن عبد الرحمن بن تمام بن عطية الأندلسي المحاربي (ت ٥٤٢هـ)، المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز، محقق: عبد السلام عبد الشافي محمد، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، چاپ اول ١٤٢٢ هـ

-فخر رازی، أبو عبد الله محمد بن عمر بن الحسن بن الحسين التيمي الرازي(ت ٦٠٦هـ)، الأربعين في أصول الدين‌، ناشر: مكتبة الكليات الأزهرية – قاهره‌، چاپ اول‌ ۱۹۸۶ م‌

-فخر رازی، أبو عبد الله محمد بن عمر بن الحسن بن الحسين التيمي الرازي(ت ٦٠٦هـ)، مفاتيح الغيب = التفسير الكبير، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، چاپ سوم ١٤٢٠ هـ

-ابن حیان اندلسی، محمد بن يوسف بن علي بن يوسف بن حيان أثير الدين الأندلسي (ت ٧٤٥هـ)، البحر المحيط في التفسير، محقق: صدقي محمد جميل، ناشر: دار الفكر – بيروت ١٤٢٠ هـ

-ابن هشام، عبد الملك بن هشام بن أيوب الحميري المعافري (ت ٢١٣هـ)، السيرة النبوية ، مصطفى السقا و إبراهيم الأبياري وعبد الحفيظ الشلبي، ناشر: شركة مكتبة ومطبعة مصطفى البابي الحلبي وأولاده بمصر، چاپ دوم، ١٣٧٥هـ – ١٩٥٥ م

-ذهبي، شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز (ت ٧٤٨هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، محقق: عمر عبد السلام التدمري، ناشر: دار الكتاب العربي، بيروت، چاپ سوم ١٤١٣ هـ – ١٩٩٣ م

ابن کثیر، أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي البصري ثم الدمشقي (ت ٧٧٤ هـ)، البداية والنهاية، تحقيق: عبد الله بن عبد المحسن التركي، ناشر: دار هجر للطباعة والنشر والتوزيع والإعلان، چاپ اول ١٤١٨ هـ – ١٩٩٧ م

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp
مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

04 (2)