آیا آیۀ الأتقی بر امامت ابوبکر دلالت دارد؟

سوال

علماء اهل سنت با تمسک به شأن نزول آیه ۱۷-۲۱ سوره لیل بر خلافت ابوبکر استدلال کرده اند، این ادعا چگونه قابل نقد و بررسی است؟

آیات

وَسَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى ﴿١٧﴾

و به زودی پرهیزکارترین [مردم] را از دوزخ دور می دارند.

الَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّىٰ ﴿١٨﴾

همان که مال خود را انفاق می کند تا رشد کند.

وَمَا لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزَىٰ ﴿١٩﴾

و هیچ کس را نزد خدا حق نعمتی نیست تا این مالی که انفاق کرده به عنوان پاداش آن نعمت به حساب او گذارد.

إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَىٰ ﴿٢٠﴾

بلکه [انفاق کننده با تقوا مال خود را در راه خدا انفاق می کند] تا خشنودی پروردگار والایش را به دست آورد.

وَلَسَوْفَ يَرْضَىٰ ﴿٢١﴾[۱]

و به زودی [در قیامت با دریافت لطف، رحمت حق و پاداش بی پایان او] خشنود خواهد شد.

ادعا

آیات  ۱۷ تا ۲۰ سوره مبارکه لیل  دلالت دارد بر أَتْقَی و بهشتی بودن کسی که مالش را در راه رضای خداوند متعال ببخشد و زکات دهد؛ برخی از علمای اهل سنت با نقل روایاتی که  درباره خریداری شدن بردگان توسط  ابوبکر است، وی را مصداق شأن نزول این آیات می‌دانند[۲]. و بر این اساس می‌گویند: کسی که از همه باتقوا تر باشد افضل است و شخص افضل  برای خلافت رسول  خدا صلی الله علیه و آله تعین دارد.بنابراین  از این آیه به عنوان یکی از  ادله ی قرآنی خلافت ابوبکر استفاده می‌کنند.

استدلال به تقریر فخر رازی

وَما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزى وَهَذَا الْوَصْفُ لَا يَصْدُقُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، لِأَنَّهُ كَانَ فِي تَرْبِيَةِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لِأَنَّهُ أَخَذَهُ مِنْ أَبِيهِ وَكَانَ يُطْعِمُهُ وَيَسْقِيهِ، وَيَكْسُوهُ، وَيُرَبِّيهِ، وَكَانَ الرَّسُولُ مُنْعِمًا عَلَيْهِ نِعْمَةً يَجِبُ جَزَاؤُهَا، أَمَّا أَبُو بَكْرٍ فَلَمْ يَكُنْ لِلنَّبِيِّ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ عَلَيْهِ نِعْمَةٌ دُنْيَوِيَّةٌ، بَلْ أَبُو بَكْرٍ كَانَ يُنْفِقُ عَلَى الرَّسُولِ عَلَيْهِ السَّلَامُ بَلْ كَانَ لِلرَّسُولِ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَلَيْهِ نِعْمَةُ الْهِدَايَةِ وَالْإِرْشَادِ إِلَى الدِّينِ، إِلَّا أَنَّ هَذَا لَا يجزى، لقوله تعالى: ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ [الفرقان: ۵۷] والمذكور هاهنا لَيْسَ مُطْلَقَ النِّعْمَةِ بَلْ نِعْمَةٌ تُجْزَى فَعَلِمْنَا أَنَّ هَذِهِ الْآيَةَ لَا تَصْلُحُ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، وَإِذَا ثَبَتَ أَنَّ الْمُرَادَ بِهَذِهِ الْآيَةِ مَنْ كَانَ أَفْضَلَ الْخَلْقِ وَثَبَتَ أَنَّ ذَلِكَ الْأَفْضَلَ مِنَ الْأُمَّةِ، إِمَّا أَبُو بَكْرٍ أَوْ عَلِيٍّ، وَثَبَتَ أَنَّ الْآيَةَ غَيْرُ صَالِحَةٍ لِعَلِيٍّ، تَعَيَّنَ/ حَمْلُهَا عَلَى أَبِي بَكْرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، وَثَبَتَ دَلَالَةُ الْآيَةِ أَيْضًا عَلَى أَنَّ أَبَا بَكْرٍ أَفْضَلُ الْأُمَّةِ [۳]

خلاصه استدلال اینگونه است:

*هر کس مصداق (الْأَتْقَی) در آیه باشد ، افضل مردم بعد رسول خدا صلی الله علیه و آله خواهد بود.

*افضل خلق یا امیرالمومنین علیه السلام است یا  ابوبکر.

*حضرت علی علیه السلام نمیتواند مصداق (الْأَتْقَی) در آیه باشد، زیرا مورد تربیت رسول الله صلی الله علیه و آله بوده بنابراین رسول الله صلی الله علیه و آله بر ایشان حق نعمت دارد.

*پس ابوبکر افضل مردم بعد رسول خدا صلی الله علیه و آله است ( و فرد  افضل جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله است.)

پاسخ

عدم صحت ادعای فخر رازی

فخر رازی در استدلال به اصلح بودن ابوبکر برای خلافت  توسط این آیه اقرار می‌کند:

افضل مردم بعد رسول خدا صلی الله علیه و آله یا ابوبکر است یا علی بن ابی طالب علیهما السلام.

در ادامه می‌نویسد:

«وَلَا يُمْكِنُ حَمْلُ هَذِهِ الْآيَةِ عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»[۴] حمل آیه بر علی بن ابی طالب ممکن نیست.

چرا که خداوند در آیه (وَما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزى) درباره شخص اتقی می‌فرماید: کسی بر گردن او حق نعمت ندارد. و این  نمی‌تواند بر علی بن ابی طالب صادق باشد چرا که ایشان در کودکی تحت تکفل رسول الله صلی الله علیه و آله بوده است و پیامبر آب، غذا و لباس ایشان را تامین می‌کرده است و تربیت او را به عهده داشته است پس رسول خدا صلی الله علیه و آله بر علی بن ابی طالب حق نعمت دارد.[۵]

پاسخ به ادعای فخر رازی

استدلالی که فخر رازی برای خارج کردن علی بن ابی طالب علیهما السلام از مصداق آیات سوره لیل آورد، گریبان گیر خود ابوبکر نیز می‌شود، زیرا وی نعمت را، فقط نعمت مادی و دنیایی معنا کرده است و با توجه به این معنا، خود ابوبکر نیز از مصداق آیه خارج می‌شود زیرا همانطور که پیامبر صلی الله علیه و آله بر حضرت علی علیه السلام حق نعمت دارد، ابوبکر نیز پدر و مادرش بر او حق نعمت دارند. با  این استدلال حتی رسول خدا صلی الله علیه و آله هم مصداق الاتقی نمی‌تواند باشد چرا که پدر و مادرش بر او حق نعمت دارند.

احتمال دیگری در معنای آیه

فخر رازی با توجه به ترجمه ای که از آیه در نظر گرفته است، به طور قطع علی بن ابی طالب را از مصداق آیه خارج می‌داند[۶]. و حال آنکه اگر ضمیر عنده در آیه (وَمَا لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزَىٰ)[۷] به خداوند متعال بازگردد آیه اینگونه معنا شود که: هیچ کس را نزد خداوند حق نعمتی نیست تا خداوند در برابر آن به او جزاء دهد. بلکه شخص انفاق کننده فقط برای بدست آوردن رضایت خداوند این عمل را انجام داده است. که در این صورت علی بن ابی طالب نیز از مصداق آیه جدا نخواهد شد.

برخی از تفاسیر اهل سنت به این معنا اشاره کرده اند که برخی از آنها را ذکر می‌کنیم.

۱.   ابومنصور الماتريدي

«وقوله – عَزَّ وَجَلَّ -: (وَمَا ‌لِأَحَدٍ ‌عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزَى ‌‌(۱۹) إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى ‌‌(۲۰).أي: ما لأحد ‌عند ‌اللَّه تعالى من نعمة يجزى بها»[۸]

۲.   مکی بن ابی طالب

«{وَمَا ‌لأَحَدٍ ‌عِندَهُ مِن نِّعْمَةٍ تجزى} أي: وما لأحد من خلق الله عند هذا الذي يعطي ماله يتزكى به [‌عند ‌الله] من نعمة يجازيه عليها»[۹]

۳.   ابوالحسن الماوردی

«وما ‌لأَحَدٍ ‌عِنْدَهُ مِنْ نِعْمةٍ تُجْزَى إلا ابتغاءَ وجهِ ربِّه الأَعْلَى} فيه وجهان: أحدهما: وما لأحد ‌عند ‌الله تعالى من نعمة يجازيه بها»[۱۰]

۴.   ابوالبرکات النسفی

«{وَمَا ‌لاِحَدٍ ‌عِندَهُ مِن نّعْمَةٍ تجزى إِلَاّ ابتغاء وَجْهِ رَبّهِ} أي وما لأحد ‌عند ‌الله نعمة يجازيه بها»[۱۱]

الاتقی افعل تفضیل نیست

از دلایلی که اهل سنت به واسطه آن، از این آیه برای مشروعیت خلافت ابوبکر استناد کرده اند، دلیل افضلیت است. زیرا ابوبکر را مصداق الاتقی می‌دانند و اتقی افعل تفضیل و به معنای شخص با تقوا تر است و شخص با تقوا تر نسبت به دیگران برای خلافت صلاحیت دارد.

اما باید عرض شود اگر (الاتقی) در آیه شریفه افعل تفضیل باشد، آیه بی معنا و دور از حکمت خداوند متعال خواهد شد؛ زیرا معنا اینگونه می‌شود که: شخص باتقوا تر از آتش جهنم دور خواهد بود و حال آنکه شخص با تقوا نیز از آتش جهنم دور خواهد بود.

این معنا نه تنها  اشتباه خواهد بود بلکه با سیاق آیات قبل که انذار عمومی از آتش جهنم است نیز سازگار نیست. خداوند متعال در آیه ۱۴ می‌فرماید: فَأَنذَرْتُكمْ نَاراً تَلَظی‏ شما را هشدار می‌دهم از آتش جهنمی که زبانه می‌کشد.

آیا خداوند از آتشی بر حذر می‌دارد که تنها یک نفر از آن رهایی یابد؟!

بنابراین بسیاری از مفسرین اهل سنت به این نکته توجه داشته و کلمه (الاتقی) را به معنای ( التقی) یعنی شخص متقی و خدا ترس دانسته‌اند.

بر اساس این معنا، استدلال اهل سنت به این آیه برای مشروعیت  خلافت ابوبکر باطل است، زیرا اساس  استدلال، دلیل افضلیت بود و در این  صورت افضلیت ابوبکر اثبات نخواهد شد.

در ادامه به برخی از این مفسرین اشاره خواهیم کرد:

۱.   ابوجعفر الطبری

طبری در تفسیر خودش می‌نویسد:

«وقوله: {وسيجنبها الأتقى} [الليل: ۱۷] يقول: وسيوقى صلي النار التي تلظى التقي، ووضع أفعل موضع فعيل»

ترجمه: و قول خداوند متعال (وسيجنبها الأتقى) به این معنا است که: به زودی آنکه با تقوا است از افتادن به آتش جهنمی که زبانه می‌کشد نگه داشته خواهد شد. و در اینجا افعل تفضیل به معنای فعیل به کار برده شده است.

در ادامه برای مثال به یک بیت شعر استناد می‌کند.

كما قال طرفة:  تمنى رجال أن أموت وإن أمت … فتلك سبيل لست فيها بأوحد[۱۲]

۲.   ابواسحاق الثعلبی

ابواسحاق ثعلبی ذیل آیه ۱۷ سوره مبارکه لیل (الاتقی) را به معنای (التقی) می‌داند.

وَسَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى (۱۷) الَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّى ‌‌(۱۸)

قال أهل المعاني: أراد ‌الشقي ‌والتقي يقول طرفة:

تَمَنَّى رِجَال أنْ أموتَ وإنْ أَمُتْ … فتلك سبيل لستُ فيها بأَوْحَدِ

أي: بواحد[۱۳]

۳.   شمس الدین القرطبی

شمس الدین قرطبی در قرن هفتم در کتاب تفسیر خودش بعد از آنکه (الاتقی) را به معنای شخص متقی و خائف  می‌داند، در تایید کلام خودش می‌نویسد: بنا  بر قول بعضی از عالمان علم معانی، (الاتقی) به معنای (التقی) استعمال شده است.

سورة الليل (۹۲): الآيات ۱۷ الى ۱۸

‌وَسَيُجَنَّبُهَا ‌الْأَتْقَى (۱۷) الَّذِي يُؤْتِي مالَهُ يَتَزَكَّى (۱۸)

قَوْلُهُ تعالى: (سَيُجَنَّبُهَا) أَيْ يَكُونُ بَعِيدًا مِنْهَا. (‌الْأَتْقَى) أَيِ الْمُتَّقِي الْخَائِفُ. …. وَقَالَ بَعْضُ أَهْلِ الْمَعَانِي: أَرَادَ بِقَوْلِهِ ‌الْأَتْقَى والْأَشْقَى أَيِ ‌التَّقِيَّ وَالشَّقِيَّ، كَقَوْلِ طَرَفَةَ:

تَمَنَّى رِجَالٌ أَنْ أَمُوتَ وَإِنْ أَمُتْ … فَتِلْكَ سَبِيلٌ لَسْتُ فِيهَا بِأَوْحَدِ

أَيْ وَاحِدٍ وَوَحِيدٍ، وَتُوضَعُ (أَفْعَلُ) مَوْضِعَ فَعِيلٍ، نَحْوَ قَوْلِهِمْ: اللَّهُ أكبر بمعنى كبير، وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ [الروم: ۲۷] بمعنى هين[۱۴]

۴.   ابوالحفص الدمشقی

ابوالحفص الدمشقی در قرن هشتم از دیگر مفسرین اهل سنت  است که الاتقی را افعل تفضیل نمی‌داند.

قوله: {‌وَسَيُجَنَّبُهَا ‌الأتقى} ، أي: يبعد عنها ‌الأتقى، أي: ‌التقي الخائف[۱۵]

۵.   جلال الدین السیوطی

جلال الدین سیوطی در قرن دهم در تفسیر جلالین قول افعل تفصیل نبودن (الاتقی) را تایید می‌کند.

(‌وَسَيُجَنَّبُهَا) يُبْعَد عَنْهَا {‌الْأَتْقَى} بِمَعْنَى ‌التَّقِيّ[۱۶]

شان نزول آیه تنها ابوبکر نیست

پاسخ دیگری که در رد ادعای مشروعیت خلافت ابوبکر به واسطه شان نزول آیه اتقی می‌توان داد این است که: مفسرین اهل سنت خود در شان نزول آیه اختلاف داشته و علاوه بر ابوبکر شخص دیگری به نام ابودحداح  انصاری را نیز مصداق و شان نزول آیه دانسته اند.

از قائلین به این قول می‌توان از مفسرین بزرگی چون ابن ابی حاتم، ابواسحاق ثعلبی، واحدی نیشابوری، قرطبی، ابن کثیر دمشقی و آلوسی نام برد.

روایت را از تفسیر قرطبی نقل می‎‌کنیم.

«وَقَالَ عَطَاءٌ- وَرَوَى عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ-: إِنَّ السُّورَةَ نَزَلَتْ فِي أَبِي الدَّحْدَاحِ، فِي النَّخْلَةِ الَّتِي اشْتَرَاهَا بِحَائِطٍ لَهُ، فِيمَا ذَكَرَ الثَّعْلَبِيُّ عَنْ عَطَاءٍ. وَقَالَ الْقُشَيْرِيُّ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ: بِأَرْبَعِينَ نَخْلَةً، وَلَمْ يُسَمِّ الرَّجُلَ. قَالَ عَطَاءٌ: كَانَ لِرَجُلٍ مِنْ الْأَنْصَارِ نَخْلَةٌ، يَسْقُطُ مِنْ بَلَحِهَا فِي دَارِ جَارٍ لَهُ، فيتناول صِبْيَانُهُ، فَشَكَا ذَلِكَ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ. [تَبِيعُهَا بِنَخْلَةٍ فِي الْجَنَّةِ [؟ فَأَبَى، فَخَرَجَ فَلَقِيَهُ أَبُو الدَّحْدَاحِ فَقَالَ: هَلْ لَكَ أَنْ تَبِيعَنِيهَا بِ (حُسْنَى): حَائِطٍ لَهُ. فَقَالَ: هِيَ لَكَ. فَأَتَى أَبُو الدَّحْدَاحِ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، اشْتَرِهَا مِنِّي بِنَخْلَةٍ فِي الْجَنَّةِ. قَالَ: [نَعَمْ، وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ [فَقَالَ: هِيَ لَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَدَعَا النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ جَارَ الْأَنْصَارِيِّ، فَقَالَ: [خُذْهَا [فَنَزَلَتْ وَاللَّيْلِ إِذا يَغْشى [الليل: ۱] إِلَى آخِرِ السُّورَةِ فِي بُسْتَانِ أَبِي الدَّحْدَاحِ وَصَاحِبِ النَّخْلَةِ. فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَاتَّقى يَعْنِي أَبَا الدَّحْدَاحِ. وَصَدَّقَ بِالْحُسْنى أَيْ بِالثَّوَابِ. فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى: يَعْنِي الْجَنَّةَ. وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنى يَعْنِي الْأَنْصَارِيَّ. وَكَذَّبَ بِالْحُسْنى أَيْ بِالثَّوَابِ. فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى، يَعْنِي جَهَنَّمَ. وَما يُغْنِي عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّى أَيْ مَاتَ. إِلَى قَوْلِهِ: لَا يَصْلاها إِلَّا الْأَشْقَى يَعْنِي بِذَلِكَ الْخَزْرَجِيَّ، وَكَانَ مُنَافِقًا، فَمَاتَ عَلَى نِفَاقِهِ. وَسَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى يَعْنِي أَبَا الدَّحْدَاحِ. الَّذِي يُؤْتِي مالَهُ يَتَزَكَّى فِي ثَمَنِ تِلْكَ النَّخْلَةِ. مَا لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزى يُكَافِئُهُ عَلَيْهَا، يَعْنِي أَبَا الدَّحْدَاحِ. وَلَسَوْفَ يَرْضى إِذَا أَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ. وَالْأَكْثَرُ أَنَّ السُّورَةَ نَزَلَتْ فِي أَبِي بَكْرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ. وَرُوِيَ ذَلِكَ عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ وَابْنِ عَبَّاسٍ وَعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الزُّبَيْرِ وَغَيْرِهِمْ»[۱۷]

قرطبی به نقل از ابن عباس می‌نویسد:

این سوره در باره ابودحداح نازل شده است، در مورد درختی که در کنار دیواری خرید. و در روایت قشیری از ابن عباس آمده است: در ازای آن درخت، چهل درخت داد.

عطاء می‌گوید: یک مرد انصاری در خانه اش یک درخت نخلی داشت، که میوه های آن به خانه همسایه می‌ریخت و بچه های همسایه از آن خرماها میخوردند. مرد انصاری به سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله  و از این اتفاق شکایت کرد. رسول الله صلی الله علیه و آله به او فرمود: آیا این درختت را به یک درختی در بهشت به من می‌فروشی؟ و مرد انصاری راضی به چنین معامله ای با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نشد.

وقتی خارج شد ابودحداح او را دید و به او گفت آیا این درخت را به بهتر از آن می‌فروشی؟ و مرد انصاری به این معامله راضی شد و درخت را به او فروخت. ابودحداح به نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت: آیا این نخل را به همان بهای درختی دز بهشت از من می‌خری؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: بله

ابودحداح نیز درخت را در اختیار پیامبر خدا صلی الله علیه و آله قرار داد. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز آن مرد همسایه را صدا کرد و درخت را به او بخشید. سپس سوره لیل در مورد ابودحداح و مرد انصاری صاحب درخت نازل شد.

آیه «فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَاتَّقى» یعنی ابو دحداح و آیه  «وَصَدَّقَ بِالْحُسْنى» یعنی ثواب و آیه «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى» یعنی بهشت و آیه «وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنى» یعنی مرد انصاری و آیه  «وَكَذَّبَ بِالْحُسْنى» یعنی ثواب.و آیه «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى»، یعنی جهنم و آیات «وَما يُغْنِي عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّى تا آیه لَا يَصْلاها إِلَّا الْأَشْقَى» یعنی آن مرد خزرجی منافق بود و به همان نفاق نیز از دنیا رفت .و آیات «وَسَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى الَّذِي يُؤْتِي مالَهُ يَتَزَكَّى مَا لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزى» در مورد ابودحداح و مالی که برای خرید آن یک درخت صرف کرد، نازل شده است .و آیه آخر «وَلَسَوْفَ يَرْضى» وعده بهشت به ابودحداح است.

ابن ابی حاتم  در تفسیر القرآن العظیم[۱۸] و  واحدی نیشابوری  در اسباب النزول[۱۹] مانند همین روایت را با اسنادی متفاوت نقل کرده اند.

همانطور که از نظر خوانندگان محترم گذشت روایت شان نزول و اتفاقی که سبب نزول این آیات بوده است در رابطه با ابودحداح با ابوبکر کاملا با یکدیگر متفاوت بودند و مسلما نمی‌شود هر دو اتفاق سبب نزول یک آیه بوده باشد. پس یا ابودحداح شان نزول آیه است یا ابوبکر!

به دلیل معارض بودن روایات هر دو از حجت ساقط می‌شوند. و طبق  این آیه ابوبکر حتی (التقی) هم نخواهد بود.

 

[۱]. لیل ۱۷-۲۰

[۲]. عَنْ عُرْوَةَ أَنَّ أَبَا بَكْرٍ الصِّدِّيقَ أَعْتَقَ سبعة ‌كلهم ‌يعذب في الله، بلال وَعَامِرَ بْنَ فُهَيْرَةَ وَالنَّهْدِيَّةَ وَابْنَتَهَا وَزِنِّيرَةَ وَأُمَّ عِيسَى وَأَمَةَ بَنِي الْمُؤَمِّلِ، وَفِيهِ نَزَلَتْ وَسَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى إِلَى آخَرِ السُّورَةِ. «تفسير ابن أبي حاتم» (۱۰/ ۳۴۴۱)

[۳]. « «تفسير الرازي = مفاتيح الغيب أو التفسير الكبير» (۳۱/ ۱۸۸)

[۴]. «تفسير الرازي = مفاتيح الغيب أو التفسير الكبير» (۳۱/ ۱۸۸)

[۵]. «وَما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزى وَهَذَا الْوَصْفُ لَا يَصْدُقُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، لِأَنَّهُ كَانَ فِي تَرْبِيَةِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لِأَنَّهُ أَخَذَهُ مِنْ أَبِيهِ وَكَانَ يُطْعِمُهُ وَيَسْقِيهِ، وَيَكْسُوهُ، وَيُرَبِّيهِ، وَكَانَ الرَّسُولُ مُنْعِمًا عَلَيْهِ نِعْمَةً يَجِبُ جَزَاؤُهَا»«تفسير الرازي = مفاتيح الغيب أو التفسير الكبير» (۳۱/ ۱۸۸)

 

[۶]. وَما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزى وَهَذَا الْوَصْفُ لَا يَصْدُقُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ «تفسير الرازي = مفاتيح الغيب أو التفسير الكبير» (۳۱/ ۱۸۸)

[۷]. اللیل/۱۹

[۸]. «تفسير الماتريدي = تأويلات أهل السنة» (۱۰/ ۵۵۵):

 

[۹]. «الهداية الى بلوغ النهاية» (۱۲/ ۸۳۲۰):

[۱۰]. «تفسير الماوردي = النكت والعيون» (۶/ ۲۹۰):

[۱۱]. «تفسير النسفي = مدارك التنزيل وحقائق التأويل» (۳/ ۶۵۲):

 

[۱۲]. تفسير الطبري = جامع البيان ط هجر» (۲۴/ ۴۷۸)

[۱۳]. تفسير الثعلبي = الكشف والبيان عن تفسير القرآن ط دار التفسير  (۲۹/ ۴۵۲)

[۱۴] . تفسير القرطبي = الجامع لأحكام القرآن (۲۰/ ۸۸)

[۱۵] . اللباب في علوم الكتاب (۲۰/ ۳۷۷)

[۱۶]. تفسير الجلالين (ص۸۱۱)

[۱۷]. «تفسير القرطبي = الجامع لأحكام القرآن» (۲۰/ ۹۰):

[۱۸]. «تفسير ابن أبي حاتم» (۱۰/ ۳۴۳۹)

[۱۹]. «أسباب النزول ت الحميدان» (ص۴۵۴)

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp
مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

02 (2)